حال دل بد یکی از آن احساسات سنگینی است که انسان را در شرایطی قرار میدهد که گویی هیچ چیزی به درستی پیش نمیرود. این حس، میتواند ناشی از فشارهای زندگی، ناملایمات روزمره یا گاهی بدون هیچ دلیلی به سراغ فرد بیاید. در چنین لحظاتی، قلب و ذهن انسان تحت تأثیر یک نوع خلأ عاطفی و روانی قرار میگیرد که برای خیلیها سخت است تا بتوانند آن را درک کنند یا توضیح دهند.
حال دل بد گاهی آنقدر سنگین میشود که حتی سادهترین کارها نیز طاقتفرسا به نظر میآیند و احساس میشود که هیچ چیز نمیتواند آرامش را بازگرداند. در ادامه متن در مورد حال دل بد را در تکست ماگرتا باهم می خوانیم.
کپشن های سنگین حال دل بد برای بیو و استوری
از یه جایی ب بعد دیگ حوصله ی هیشکی
رو نداری الان من از اونجا ب بعدم…
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد…!
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
قــاب گــرفتمــــ
بــ ــه صـورتـم آویختــم !
حــالا بـا خیــال راحــت
هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ
” بغـــض ” مـیکنمـــ
چه تفاوت عمیقی ست
بین تنهایی، قبل از نبودنت
و تنهایی، پس از نبودنت…!
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند!
نمیدانم، پس کی زندگی شروع می شود …؟
الان تو اون قسمت از زندگیمم ک به جز خوابیدن هیچی حالمو خوب نمیکنه حتی تو…
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست…
گر هم گله ای هست،دگر حوصله ای نیست.
من غمگینم. اگه دستت بهم بخوره مثل یه بچه کوچیک میزنم زیرگریه.
حالم خوب نیست. میتونم اینقدر برات حرف بزنم که نفهمی چی میگم. دلم میخواد سرمو بزنم به دیوار.
دلم میخواد گریه کنم و داد بزنم. اما میدونی من باید خوب باشم.
پس خوبم. اگه بپرسن خوبی؟ میگم آره، خوبم…
تلخ ترین حادثه قَرن است
اینکه تنها کسی که میتواند
حالت را خوب کند،
علت حال بدت باشد….
جملات حال خراب و تنهایی و دل گرفتگی با عکس نوشته
انتظار دارند برقصم، در دنیایی که هیچ آهنگی از آن، مرا تحریک نمیکند …
آن قدر بی حوصله بودم
که زدم آینه را شکستم !
چقدر اینجا یک نفر هم زیاد به نظر می آید
و تنهایی شلوغ است !
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه میفشارمت اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح میشمارمت اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
وقتی آدمها شما را ترک میکنند،
مانعشان نشوید،
شما با کسانی که رهایتان میکنند
آینده ای ندارید…
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند، و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت …
آدما بعضی وقتا بی دلیل دلشون میگیره
بی دلیل حالشون بد میشه
بی دلیل ضربان قلبشون غیرعادی میشه
بی دلیل از زمین و زمان شاکی میشن
بی دلیل به همه میپرن
آدما بعضی وقتا بی دلیل دیوونه میشن
اما بی دلیلِ بی دلیلم نیست
راستشو بخواید، پشت هر بی دلیل،
هزار و یک دلیل خوابیدن که از شدت بی دلیل بودن
بهشون میگن بی دلیل:)
وگرنه آدم که دیوونه نیست، بی دلیلِ بی دلیل دلش بگیره !:)))
متن الهه حمزوی
بی حوصله بی حرف و بی رمق
به گوشه ای از خودم پرت شده ام
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم …
فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی!
متن های سنگین و غمگین دلگیری و بغض
باران که می بارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر، من بغض میکنم، آسمان گریه
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺣﺴــــــﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺷــــــﺪﯾﺪﺍ ﻫﺴﺘﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﻋﯿـــﻦ ﺣـــــــــــــــﺎﻝ ﻋﻤـــــــــــــــــــــﯿﻘﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪنشاﻥ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩ
این روزها ، برای خودم ، گریه می کنم
نم نم برای حال بَدَم گریه می کنم
باور نمی کنی که دلم مبتلا شده ؟
این بار با تمامِ دلم گریه می کنم
پائیز می رسد که مرا شاعرم کند
سر روی شانه های قَلَم ، گریه می کنم
وقتی غزل به نقطه ی پایان خود رسید
من تا عَدم برای خودم گریه می کنم
یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!
ورق بزن
خاطرات خاک گرفته ات را …
شاید غبارش به سرفه بیندازد احساست را ….
یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!
مثل یه دیوونم
دلتنگ و بارونی
اشکام سر میره
توو هر خیابونی
قلبم ترک خورده حال بدی دارم
هیچوقت نفهمیدی
چقدر دوستت دارم…
تیغ روزگار شاهرگ “کلامم” را چنان بریده که
سکوتم “بند” نمی آید
کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم …
متن سنگین حال خرابی و تنهایی و دل گرفتگی
کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم …
آهای کافه چی از ما که گذشت
اما هر که تنها آمد اینجا، نپرس چه میل داری
تلخ ترین قهوه ی دنیا را برایش بریز
آدمهای تنها مِزاج شان به تلخی ها عادت دارد
بدترین درد اینه که ،
مخاطب های گوشیتو چک کنی
و بخوای با یکی درد و دل کنی
ولی . . .
هیچکس و پیدا نکنی . . .
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
بعد از تو
نیمی از من رفت و من
نصفه و نيمه ماندم
اما تو نگران من نباش
همان نیمه را هم خاطراتت
پُر خواهند کرد …
الان چند روزه هوا ابریه
شاید حال دنیا مث من بده
دیگه رفتن تو که هیچ چیزی نیس
از این بدترش هم سرم اومده!
از این بدترش هم کشیدم ولی
به رومم نیاوردم این دردمو
نذاشتم که بی تابیمو حس کنن
شبایی که با گریه سر کردمو
لب پنجره م سوز داره هوا
تو فکرم که سرما نره توو تنت
دلم شورتو میزنه کاشکی
یه چیزی بپوشی روو پیراهنت
مقصر کی بوده توو این رابطه
کدوم از ما پا پس کشیده بگو
زمستون بی من توی کافه ها
چه حالی بهت دست میده بگو
جای خالی من روی صندلی …
عجیب است …
یک جای کار اشکال دارد، نه به پدرم رفته ام؛ نه به مادرم!
من بر باد رفته ام …!
گاهی
بند بند جسم و
وجب به وجب روحت را
حال بد مطلق، محکم در آغوش خود می فشارد.
آنگاه نه راه فراری هست تا در بغضی که هرلحظه حصارش را برایت تنگ تر می کند، هوایی برای تنفس جست و جو کنی؛
نه میلی هست تا همراهی اش کنی، تن به او بسپاری و دَم به دَم سردش بدهی! نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده…
هر شنبه غمگین ترین روز من است
هضمِ تلخیِ روزهایِ گذشتهِ نبودنت
رسیدنِ پنج شنبه و بی قراریِ ندیدنت
وای از جمعه ها و
دلتنگیِ نداشتنت….!!!!
دلنوشته های غمگین و احساسی درباره حال بد و داغون
بعضیام هستن ،
مثِ نفس میمونن ،
نباشن زندگى
غیرِ ممکنه
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند،
زیر پایت بچین که پله شوند.
هیچ وقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت،
فردا هم هست…
فرداهایتان قشنگ باد.
از من فاصله بگیر…
هر بار که به من نزدیک میشوی…
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر…
خسته ام از امید های کوتاه…
از زندگی در خیال…
تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند، پشتش را بکند به دنیا، پاهایش را بغل کند و بلند بگوید: من دیگر بازی نمیکنم …
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد…!
راستش را بخواهى اين دنيا ديگر
جاى خوبى براى ماندن نيست
يک روز بايد تمامِ خاطرات را
در اين زندانِ بى ميله جا گذاشت و رفت
دنيايى كه ارزش بودنمان را
ناديده مى گيرند
همان بهتر كه نباشيم
مثل یه دیوونم
دلتنگ و بارونی
اشکام سر میره
توو هر خیابونی
قلبم ترک خورده حال بدی دارم
هیچوقت نفهمیدی
چقدر دوستت دارم…
در نهایت، حال دل بد بخشی از تجربهٔ انسانی است که ممکن است همهٔ ما در مقاطع مختلف زندگی آن را تجربه کنیم. این احساسها موقت و گذرا هستند و با کمی زمان، خودآگاهی یا حتی گفتگو با دیگران، میتوان آنها را مدیریت کرد. در این لحظات، یادآوری این نکته مهم است که هیچچیز دائمی نیست و احساس بد نیز با گذشت زمان و تغییرات درونی یا بیرونی، جای خود را به آرامش و خوشبختی خواهد داد. از این رو، باید به خودمان فرصتی بدهیم تا این لحظات سخت را پشت سر بگذاریم و به سمت بهبود حرکت کنیم.
به پایان مقاله متن در مورد حال دل بد رسیدیم، اگر شما هم جملاتی در این مورد بلد هستید حتما آن را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.