ادبیاتفرهنگ و هنر

جواب نگارش هشتم درس هشتم صفحه ۹۱ تا ۹۵ به صورت کامل

پاسخ و حل سوالات فعالیت های صفحه 91 ، 92 ، 94 و 95 درس هشتم کتاب نگارش پایه هشتم متوسطه اول

جواب صفحه ۹۱ ، ۹۲ ، ۹۴ و ۹۵ نگارش هشتم درس هشتم ؛ در این مطلب به جواب و پاسخ سوال های فعالیت های نگارشی صفحه 91 و 82 ، درست نویسی صفحه 94 و بازنویسی حکایت نگاری صفحه 95 درس 8 هشتم دگرگونه ببینیم و گونه گون بنویسیم کتاب نگارش هشتم متوسطه اول پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: جواب صفحه ۸۰ ، ۸۱ ، ۸۳ و ۸۴ درس هفتم نگارش هشتم

جواب صفحه 91 ، 92 ، 94 و 95 درس هشتم نگارش هشتم
جواب صفحه 91 ، 92 ، 94 و 95 درس هشتم نگارش هشتم

پاسخ فعالیت نگارشی صفحه 91 نگارش هشتم درس هشتم

در فعالیت های نگارشی صفحه ۹۱ درس هشتم نگارش هشتم گفته شده ” متن زیر را بخوانید و تفاوت نگاه دو شخصیت (پدر و پسر) را بنویسید. ” که در زیر به پاسخ آن پرداخته ایم.

جواب فعالیت نگارشی صفحه 91 نگارش هشتم درس هشتم
جواب فعالیت نگارشی صفحه 91 نگارش هشتم درس هشتم

پاسخ: دو شخصیت پدر و پسر، هر کدام از دیدگاه و منظر خود ه قضیه نگاه می کنند، پسر از دیدگاه آرامش و وسعت، و پدر از دیدگاه ثروت، در واقع زندگی بیرونی هر دو یکی است، اما دیدگاه ها فرق می کند.

جواب صفحه ۹۲ نگارش هشتم درس هشت

در فعالیت صفحه 92 درس 8 نگارش هشتم گفته شده ” یکی از خوشه های نمودار زیر را انتخاب کنید و از نگاه او، متنی درباره «تامین اجتماعی» بنویسید. ” که در زیر به پاسخ آن پرداخته ایم.

جواب صفحه ۹۲ نگارش هشتم درس هشتم
جواب صفحه ۹۲ نگارش هشتم درس هشتم

نکته: ما در اینجا به پاسخ چهار مورد از موارد گفته شده درباره بیمه تامین اجتماعی پرداخته ایم.

انشا درباره تامین اجتماعی از نگاه بیمار صفحه 92 نگارش هشتم

مقدمه : فرد وارد بیمارستان تامین اجتماعی می شود که در آن جمعیت زیادی موج می زند و هر کدام یک مشکلی دارند.

بدنه : فرد بیمار به پذیرش مراجعه می کند، که برای سه ماه دیگر به او نوبت می دهند و اعتراض می کند شاید تا سه ماه دیگر من مردم! من تا سه ماه چگونه تحمل کنمريال مگر این بیمارستان از پول من و سایر افراد مثل من که هر ماه پول بیمه را به حساب این سازمان پرداخت می کنیم تامین نمی شود پس چرا باید سه ماه منتظر بمانم؟

بعضی از افراد کادر پذیرش خوش برخورد هستند و بعضی برخورد مناسبی با بیماران ندارند. از طرفی بیماران توان پرداخت هزینه های بیمارستان های خصوصی را ندارند به ناچار باید سه ماه دیگر مراجعه کنند و تا این سه ماه خدا بزرگ است.

اکثر افرادی که تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند، فرق زیادی بین هزینه های پزشکی تامین اجتماعی و آزاد نمی بینند، ولی میگویند پس چرا هر ماه پول بیمه از ما می گیرند ولی خدمات رسانی آنان ضعیف است و به صورت کافی و فوری نیست. این پول بیمه ما کجا می رود و صرف چه اموری می شود؟، چرا هر وقت به آن نیاز داریم قابل دسترسی نیستند و هزاران چرای دیگر که کسی قادر به پاسخگویی نیست.

نتیجه : بیماران تامین اجتماعی از اقشار ضعیف و متوسط جامعه هستند که عمری تلاش کردند و حال دوست دارند از خدمات این سازمان استفاده کنند.

انشا درباره تامین اجتماعی از نگاه بازنشسته صفحه 92 نگارش هشتم

مقدمه : او وقتی وارد کارخانه شد جوان بود و سرزنده، خوشحال از اینکه بعد از کلی دوندگی و معطلی بالاخره در یک جا مشغول به کار شده، حالا دغدغه اش این است که کار فرما چگونه با او برخورد خواهد داشت، آیا از کارش راضی خواهد بود؟ آیا می تواند از عهده وظایفی که به او محول شده است بر بیاید یا خیر؟ آیا توان ایستادن به مدت طولانی پشت دستگاه را دارد یا خیر و صدها سوال دیگر.

بدنه : او سرانجام مشغول به کار می شود روزها، هفته ها، ماه ها و سال های زیادی می گذرد روز به روز خسته تر و فرتوت تر و ناتوان تر می شود، ولی همچنان ادامه می دهد. فکر روزهایی که پیر می شود، روزهایی که بچه هایش بزرگ می شوند و باید هر یک به سوی سرنوشت خود بروند، به این فکر است که با این حقوق چگونه می تواند زندگی فرزندانش را سر و سامان بدهد، با خود می گوید خدا بزرگ است به پول ما برکت می دهد.

حال بعد از سال های طولانی باید کار و دستگاه را رها کند و در خانه بنشیند، باید باز نشسته شود و از زندگی در کنار خانواده لذت ببرد، ولی همچنان دغدغه ها یش پایان ندارد، که چگونه می تواند از پس هزینه های بیماری و مهمانی های عروس و دامادها و نوه هایش بر بیاید، باز هم خدا را شکر می کند و می گوید خدا برکت می دهد و واقعا هم خداوند بزرگ به زندگی او برکت می دهد.

زیرا سی سال شب و روز در گرما و سرما بدون تعطیلی زحمت کشیده و حالا باید از مزد زحمت هایش استفاده کند و خدا را شاکر است که اگر یک عمر زحمت کشیده و اگر چه موهایش همه سفید شده و پشتش خم شده است، یک آب باریکه ای دارد که او را از دیگران بی نیاز م یکند و محتاج هیچکس نیست، جز خدای رحمان که به زندگی او و فرزندانش و به سفره اش و به درآمد یک ماهه اش برکت می دهد که کم نیاورد.

نتیجه : خدا برکت بدهد به تمام بازنشسته هایی که هیچگاه خستگی حریف آنان نشد و نتوانست آنان را مغلوب کند.

انشا درباره تامین اجتماعی از نگاه مزدبگیر صفحه 92 نگارش هشتم

مقدمه : در معنای لغوی مزدبگیر به کسی می گویند که در ساعت معینی سرکار حاضر می شود و ساعت معینی را کار می کند و در مقابل آن مزد می گیرد. این مزد ممکن است روزانه هفتگی یا ماهانه باشد. که معمول ادر کشور ما به صورت ماهیانه پرداخت می شود.

بدنه : معمولا کارفرما در مقابل مزدی که پرداخت می کند انتظار دارد که آن کار به بهترین وجه انجام شود تا هم برای کارفرما و هم کارگر مشکلی پیش نیاید. معمولا کسی که مزد را پرداخت می کند همیشه مبلغی از آن کسر می کند که صرف بیمه و مالیات شود. کسی که مزد می گیرد و در جایی مشغول کار است این کسری را با جان و دل می پذیرد، زیرا مانند پس انداز کردن است برای زمانی که به آن نیاز دارد.

انسان در مقابل کاری که انجام می دهد و مزد می گیرد و بهایی را هم پرداخت می کند و آن بالارفتن سن و پایین آمدن توان بدنی می باشد و جایی که انسان به سنی می رسد که دیگر توان کار کردن را ندارد. بنابراین باید از اندوخته اش که همان کسرهایی است که از حقوقش صورت گرفته استفاده کند.

همیشه به صورت مثبت و با کمال رضایت این کار را انجام می دهد و آن را به صورت پشتوانه ای می داند که می تواند به آن تکیه کند و مابقی عمر را با عزت و سربلندی بگذراند، زیرا زحمت کشیده و حال اندوخته ای دارد که می تواند از آن اندوخته استفاده کند و از خرج کردن آن و گذراندن امور زندگی خود و خانواده اش لذت ببرد.

نتیجه : بنابراین برای تامین اجتماعی یک مزد بگیر ارزش و احترام زیادی قائل است و آنرا پستوانه ای محکم و همیشگی می داند.

انشا درباره تامین اجتماعی از نگاه بیکار صفحه 92 نگارش هشتم

مقدمه : در جامعه ما بیکار به کسی گفته می شود که دارای هیچ شغلی نیست و به تبع آن درآمدی هم ندارد و زندگی او به سختی می گذرد.

بدنه : وقتی شخصی بیکار است راه های گوناگونی را برای امرار معاش خود انتخاب می کند، راه هایی مانند دست فروشی سر چهار راه ها، کارهایی مانند واکس زدن، کار در میوه فروشی به صورت نیمه وقت یا کارهای ساختمانی یا کارهایی که در کارگاه هایی انجام می شود که تحت پوشش هیچ نوع بیمه ای نیستند.

بنا براین، این افراد هم به نوعی بیکار تلقی می شوندريال زیرا نیازشان را فقط در زمان حال برطرف می کنند و برای آینده برنامه و پشتوانه ای ندارند. یک فرد بیکار همیشه به این فکر می کند که اگر جایی مشغول به کار بود و شغل دائم داشت و حقوق ماهیانه مناسبی هم در یافت می کرد، می توانست برای آینده اش برنامه ریزی کند و به زندگی اش سر و سامان دهد، ازدواج کند و صاحب خانواده شود و برای روزگار پیری و ناتوانی نیز اندوخته ای داشته باشد که او را از دیگران بی نیاز سازد.

فرد بیکار همیشه افق دیدش فراتر از زمان حال است و دغدغه هایش هم بسیار می باشد و همین دغدغه ممکن است او را در مسیرهای مختلفی قرار دهد که بعضی از این مسیرها هم ممکن است او را به بیراهه بکشاند. این وظیفه دولت ها است که با توجه به امکانات مادی و معنوی جامعه در جامعه شغل ایجاد کند و جوانان را سر گرم کار کند، زیرا برای یک حوان بهترین سرگرمی کار است و شیطان برای افراد بیکار کار در ست میکند و ممکن است آنان را راهی دیار ناامیدی کند که عاقبت خوبی هم ندارد.

نتیجه : دولت ها باید با برقراری بیمه بیکاری تا زمانی که فرد مورد نظر کاری پیدا کند و یا با پرداخت وا مهای اشتغالزایی برای بیکاران و جوانان بستر مناسبی فراهم آورد تا آنان در مورد آینده نگرانی نداشته باشند و هنگامی که به سن پیری و ناتوانی رسیدند از عمری که گذرانده اند راضی و خرسند باشند.

پاسخ درست نویسی صفحه 94 درس هشتم نگارش هشتم

در درست نویسی صفحه ۹۴ درس هشت نگارش هشتم گفته شده ” جمله های زیر را ویرایش کنید: ” که در زیر به پاسخ آنها پرداخته ایم.

جمله اول) با تلاش فراوان می توانستند، علوم بسیاری باندوزند.

جمله ویرایش شده: با تلاش فراوان می توانستند، علوم بسیاری بیندوزند.

جمله دوم) هرگز، فرصت امروزت را به فردا، مافكن.

جمله ویرایش شده: هرگز، فرصت امروزت را به فردا، میفکن.

جواب حکایت نگاری صفحه ۹۵ درس هشت نگارش هشتم

در فعالیت های نگارشی صفحه 95 نگارش هشتم درس هشتم گفته شده ” حکایت زیر را بخوانید و بازنویسی کنید: ” که در زیر به پاسخ آن پرداخته ایم.

متن حکایت قابوس نامه به روزگار انوشیروان :

به روزگار انوشیروان، روزی وزیرش، بزرگمهر، نزد وی آمد،. انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیز در عالم، تو دانی؟ بزرگمهر، خجل شد و گفت: نه، ای پادشاه. انوشیروان گفت: همه چیز، پس که داند؟ بزرگمهر گفت: همه چیز، همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.

بازنویسی حکایت صفحه ۹۵ نگارش هشتم :

روزی روزگاری در زمان های قدیم انوشیروان وزیرش را که نامش بزرگمهر بود فراخواند و وزیرش نیز نزد او آمد. انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیزی که در عالم وجود دارد تو از آن آگاهی داری؟! وزیرش، بزرگمهر خجالت زده شد و گفت: نه ای پادشاه. انوشیروان باری دیگر پرسید: پس همه چیز را در عالم چه کسی می داند؟! بزرگمهر گفت: همه چیز را همگان می دانند و کسی به نام همگان هنوز به دنیا نیامده است.

همچنین بخوانید: جواب نگارش هشتم درس ششم

توجه: شما دانش آموزان عزیز اگر می خواهید به راحتی به جواب های نگارش هشتم دسترسی داشته باشید، تنها کافیه جواب درس مورد نظرتان را به همراه عبارت « ماگرتا » در گوگل جست و جو کنید.

در این مقاله جواب همه سوالات فعالیت های صفحه ۹۱ ۹۲ ، ۹۴ و ۹۵ نگارش هشتم درس هشتم را به صورت کامل بررسی کردیم، شما دانش آموزان عزیز می توانید از قسمت دیدگاه، نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫۶۳ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک + یک =