انشا درباره سیب از زبان خودش ⭕️ با مقدمه و نتیجه
متن انشاهای زیبا و خواندنی درباره سیب از زبان خودش با توضیح کامل
انشا درباره سیب از زبان خودش : من میوه ای خوش بر و رویم که هر جا باشم، بویم مستتان می کند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
مطلب پیشنهادی: انشا در مورد سطل زباله از زبان خودش
انشا در مورد درخت سیب از زبان خودش
مقدمه: من میوه ای بهشتی هستم که دارای دو رنگ سرخ و زردم و بوی بسیار ملایم و لطیفی دارم. بوی من از بهشت است و طعمم ناب و خواستنی، من همان میوه ممنوعه هستم که سرنوشت بشر را تغییر دادم و شما را از بهشت به زمین آوردم. من سیبم با عطری دلربا و طعمی بی نظیر و میوه مورد علاقه مردم.
بدنه: من سیبم میوه ای از گروه دانه دارها و با شکوفه هایی بسیار زیبا که هر بهار همه ی شهر را پر می کنم. دانه ی زیبای من در هر جا بیفتد درختی زیبا می روید و مردم از میوه اش بهره مند می شوند. گروهی از مردم نوع زرد مرا بهتر می خورند و گروهی نوع قرمزم را دوست دارند.
من هرجا که باشم، میوه برتر و مورد پسند در جشن ها و مناسبت ها هستم و در هر رویدادی من حرف اول را می زنم. من تا به دست شما برسم، مراحل زیادی را پشت سر می گذارم و روزهای سخت و گاه دلخواهی را تحمل می کنم. گاهی به درختم خوب می رسند و من رشد می کنم و در بازار خودنمایی می کنم و زمانی به علت کمبود آب و نبود یک فرد دلسوز خیلی سریع خشک می شوم و به مقصد نمی رسم.
انسانها گاهی در حقم ناسپاسی می کنند و مرا در سطل های زباله می ریزند. می توانید از من مربا و کمپوت و خوراکی های شیرین دیگر و حتی سرکه تهیه کنید و از ویتامین های موجود در من بهره مند شوید. یادتان نرود من میوه عشق و عاشقی هم هستم، وقتی دو یار برای اولین بار به دیدار هم می روند، سیبی قرمز در دست دارند و برای هم از عشق و مهر و دوستی حرف می زنند.
نتیجه گیری: سیب میوه مهر و دوستی و عشق است و سرشار از ویتامین های مفید که در سلامت انسان نقش مهمی دارد. خوردن سیب موجب بوی خوش دهان می گردد و از بروز پیری زود رس جلوگیری می کند. بهتر است در برنامه غذایی و میان وعده خویش از سیب استفاده نماییم.
انشا درباره توصیف یک سیب از زبان خودش
مقدمه: کم کم بهار از راه می رسد و من هم قرار است در کنار دوستان دیگر در بازار باشم و مهمان خانه های شما. دانهام در خاک جا گرفت و کم کم رشد کرد و نهالی زیبا شد و حال درختی تنومند هستم که شاخه های ریز و درشتم برای مردم سایه ساری بزرگ شده است.
بدنه: من سیبم با تاجی از چوب و برگی زیبا که براقی من چشم شما را متحیر می کند. پوستی ظریف دارم و حاوی ویتامین های زیادی هستم و برای کودکان شما بهترین میوه؟ در فصل بهار کم کم از شکوفه خارج می شوم و زیر برگها پنهان می گردم و منتظر رسیدن باغبان می مانم تا درختم را هرس کند، تا من خوب ببالم و میوه سرآمد شوم.
من میوه چهار فصلم، هربار که مرا به دست می گیری، اول بویم کن و سپس دستی به پوستم بکش تا لطافت و زیبایی را در من حس کنی. من در دو حال با پوست و بی پوست فواید زیادی برای شما دارم و می توانم بسیاری از نیازهای شما را بر طرف کنم. من همان میوه زیبایی هستم که دل حوا را بردم و ماجرای هبوط انسان از بهشت را رقم زدم.
من تاریخ ساز ترین میوهام و سرنوشت شما را تغییر دادم. آدم و حوا با خوردن من بهشت برین را با دنیا عوض کردند. آری من عامل گمراهی نسل بشری هستم. هر بار که به خود می اندیشم و دقیق می شوم، ناراحت می شوم که چرا حوا چنین کرد و حالا همه نسل بشری در زمین گرفتارند و روز به روز گرفتاری شان بیشتر می شود.
من شاید بهشت را از شما گرفتم، ولی خوب می دانم که خدای مهربانی ها راه توبه را برای شما باز گذاشته و شما می توانید دوباره به آن سرای جاوید برگردید. شما باید دنیای خود را با رفتار و اعمال خویش آباد کنید و برای بهشت برین هم توشه ای راهی کنید. آری من همان میوه خوش بوی ممنوعه هستم که حالا بهترین و زیباترین شدهام.
نتیجه گیری: من یک سیبم و پر از حرف های ناگفته، از ماجرای رانده شدن شما از بهشت و حالا هم جنایت هایی که مرتکب می شوید، بهتر است توبه کنید و خدا را در نظر آوردید. من شاید در ظاهر یک میوه بودم ولی شما چرا گول خوردید و محو زیبایی های و طعم خوش من شدید، دنیا هم همین طور است، شما انسانها هنوز هم از دنیا فریب می خورید و خدا را فراموش می کنید.
انشاهای پیشنهادی:
انشا درباره سرگذشت یک مداد سیاه از زبان خودش
و
انشا درباره سرگذشت یک رود از زبان خودش
☑️ به پایان متن های انشا درباره سیب از زبان خودش رسیدیم، اگر دیدگاهی در این رابطه داشتید حتما آن را از بخش نظرات با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.