معنی حکایت تجسم عشق فارسی یازدهم ▶️+ آرایه های ادبی
ترجمه و مفهوم و ارایه های ادبی گنج حکمت تجسم عشق صفحه 147 درس 17 ادبیات فارسی یازدهم متوسطه دوم
معنی و ارایه های ادبی حکایت تجسم عشق فارسی یازدهم ؛ در این نوشته با معنی و آرایه های ادبی و پیام گنج حکمت تجسم عشق به زبان ساده صفحه ۱۴۶ درس هفدهم کتاب فارسی یازدهم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای متوسطه دوم آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
همچنین بخوانید: معنی گنج حکمت کاردانی فارسی یازدهم
معنی گنج حکمت تجسم عشق کتاب فارسی یازدهم
آنگاه برزیگری گفت: با ما از «کار» سخن بگو،
و او در پاسخ گفت:
من به شما میگویم که زندگی به راستی تاریکی است؛ مگر آنکه شوقی باشد،
معنی: در آن هنگام کشاورزی گفت: با ما از کار کردن حرف بزن
و او در پاسخ گفت: من به شما این مطلب را می گویم که حقیقت زندگی تاریکی و خاموشی است، مگر آن که شوق و نشاطی وجود داشته باشد.
آرایه ها: برزگر: کشاورز / شوق: شور
زندگی به راستی تاریکی است: تشبیه
و شوق همیشه کور است؛ مگر آنکه دانشی باشد،
و دانش همیشه بیهوده است؛ مگر آنکه کاری باشد،
و کار همیشه تهیست؛ مگر آنکه مِهری باشد.
معنی: و شوق و نشاط بیهوده و بی فایده است مگر آنکه علم و دانشی پشت آن باشد.
و علم و دانش بیهوده و عبث خواهد بود مگر آنکه به کار انسانی بیاید،
و کاری که پشت آن مهر و عشق نباشد عبث و بی فایده است.
آرایه ها: تهی: خالی / بیهوده: بی نتیجه / مهر: عشق
شوق همیشه کور است: جانبخشی
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید، و پیوسته بار وظیفهای را بیرغبت به دوش کشید،
زنهار، دست از کار بشویید؛
زیرا آن که با بیمیلی، خمیری در تنور نهد، نانِ تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند.
کار، تجسّم عشق است!
معنی: اگر در توان شما آمیختن مهر و عشق و محبت به کار وجود ندارد و همیشه به عنوان یک وظیفه به کار نگاه می کنید، دست از کار کردن بکشید.
زیرا کسی که با بی میلی خمیری در تنور قرار دهد نان تلخ و بی مزه ای در اختیار انسان قرار خواهد داد.
کار نماد و مبیّن عشق و محبت است!
آرایه ها: را در «شما را»: به معنای دارندگی (اگر شما توان ندارید)/ درآمیختن: در هم کردن (بن ماضی: آمیخت؛ بن مضارع: آمیز)/ زنهار: آگاه باشید / نهادن: قرار دادن؛ گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه)/ واستاندن: گرفتن (بن ماضی: واستاند؛ بن مضارع: واستان)/ تجسّم: پیکر بخشی
بار وظیفه: اضافه تشبیهی / به دوش کشید: کنایه / دست از کار شستن: کنایه از رها کردن / انسان را تنها نیمه سیر کند: کنایه از اینکه بسنده نیست.
معنی کلمات و لغات حکایت تجسم عشق فارسی یازدهم
تجسّم: پیکر بخشی
برزگر: کشاورز
شوق: شور
تهی: خالی
بیهوده: بی نتیجه
مهر: عشق
را در «شما را»: به معنای دارندگی (اگر شما توان ندارید)
درآمیختن: در هم کردن (بن ماضی: آمیخت؛ بن مضارع: آمیز)
زنهار: آگاه باشید
نهادن: قرار دادن؛ گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه)
واستاندن: گرفتن (بن ماضی: واستاند؛ بن مضارع: واستان)
همچنین بخوانید: معنی درس های فارسی یازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی فارسی پایه یازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و مفهوم حکایت تجسم عشق صفحه 147 کتاب ادبیات فارسی پایه یازدهم ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. نظرات خود را در بخش دیدگاه به اشتراک بگذارید. 😍