ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی حکایت حکمت فارسی پنجم ابتدایی + جواب سوال صفحه ۱۲۰

بررسی مفهوم معنی و لغات مهم حکایت حکمتت فارسی پایه پنجم و تناسب و ربط آن با ضرب المثل های صفحه 120 فارسی کلاس پنجم

معنی حکایت حکمت فارسی پنجم ابتدایی ؛ شما دانش آموزان عزیز و کوشا پایه پنجم دبستان می توانید در این مقاله از بخش آموزش و پرورش ماگرتا ، بررسی معنی و مفهوم، خلاصه داستان، جواب سوال و معنی کلمات، لغات هم خانواده و مخالف متضاد و معنی ضرب المثل های درس حکایت حکمت صفحه ۱۲۰ کتاب فارسی پنجم ابتدایی را مشاهده نمایید. در ادامه با ما همراه باشید.

بعدی: معنی کلمات و هم خانواده درس ۱۶ شانزدهم فارسی پنجم
و
جواب درک مطلب درس ۱۶ شانزدهم فارسی پنجم

معنی ، جواب و خلاصه درس حکایت حکمت صفحه ۱۲۰ فارسی پنجم ابتدایی

معنی متن حکایت حکمت فارسی پنجم

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده
معنی: پادشاهی به همراه خدمتکار خود در کشتی نشسته بودند خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.

گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد؛ چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک از این حال، آزرده گشت.
معنی: شروع به گریه و زاری کرد و همه بدنش می لرزید، و هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، خیلی ناراحت شد.

چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم».
معنی: هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند و هیچ نمی دانست که باید چکار کنند. یک انسان دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر به من دستور و اجازه دهید، من او را به روشی، خاموش و ساکت می کنم.

گفت: «غایت لطف و کرم باشد». بفرمود تا غلام به دریا انداختند.
معنی: پادشاه گفت: اگر این کار برای من انجام بدی، نهایت لطف و بخشش را در حق من کردی. آن دانشمند دستور داد تا خدمتکار را به دریا بیندازند.

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.
معنی: چند بار درون آب فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتن و او را به داخل کشتی آوردند.

به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.
معنی: دو دستی به سکان و دیواره های کشتی گرفت و آویزون شد. وقتی که توانست سوار کشتی شود، رفت گوشه ای نشست و ساکت شد.

ملک را پسندیده آمد، گفت: «در این، چه حکمت بود؟». گفت: «اول، محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست».
معنی: پادشاه از نتیجه این کار خیلی راضی شد، و به دانشمند (حکیم) گفت: در این کاری که انجام دادی چه نکته ای وجود داشت؟ دانشمند گفت: ابتدا که خدمتکار سوار کشتی شده بود، رنج و سختی غرق شدن در آب را امتحان نکرده بود، و ارزش سالم ماندن در کشتی را نفهمیده بود.

نکته: این حکایت از کتاب گلستان – باب اول در سیرت پادشاهان، نوشته سعدی می باشد.

همچنین بخوانید: جواب گوش کن و بگو صفحه ۱۱۰ درس چهاردهم فارسی پنجم

حکایت حکمت به نثر ساده و روان فارسی کلاس پنجم

در این حکایت، پادشاهی همراه با غلامی سوار بر کشتی می‌شود. غلام تا به آن روز دریا را ندیده و رنج و سختی‌های سفر دریایی را تجربه نکرده بود. از این رو، هنگام سوار شدن بر کشتی، شروع به گریه و زاری و لرزیدن می‌کند. هرچه پادشاه و همراهانش سعی می‌کنند تا او را آرام کنند، بی‌فایده است. پادشاه از این وضعیت ناراحت می‌شود و چاره‌ای برای آرام کردن او نمی‌یابد.

در همین حال، حکیمی که در کشتی حضور دارد، به پادشاه پیشنهاد می‌دهد که اگر فرمان دهد، او می‌تواند غلام را به روشی آرام کند. پادشاه نیز موافقت می‌کند و دستور می‌دهد تا غلام را به دریا بیندازند. پس از چند بار غرق شدن و نجات یافتن، غلام با دو دست به سکان کشتی چنگ می‌زند و پس از بیرون آمدن از آب، در گوشه‌ای آرام می‌نشیند.

پادشاه از این اتفاق راضی می‌شود و از حکیم می‌پرسد که در این کار چه حکمتی نهفته است. حکیم پاسخ می‌دهد که غلام تا آن روز طعم غرق شدن را نچشیده و ارزش سلامت و آرامش کشتی را نمی‌دانست. اما پس از تجربه غرق شدن و نجات یافتن، ارزش آرامش و امنیت را درک کرد و دیگر نگران نبود.

نتیجه گیری: این حکایت به ما می‌آموزد که گاهی برای درک ارزش چیزهایی که داریم، باید آن‌ها را از دست بدهیم و با مشکلات و سختی‌ها مواجه شویم. همچنین، این داستان نشان می‌دهد که گاهی برای آرام کردن افراد، باید آن‌ها را با واقعیت‌های زندگی مواجه کرد تا بتوانند ارزش آرامش و امنیت را درک کنند.

معنی کلمات و لغات حکایت حکمت فارسی پنجم

غلام: خدمتکار، بنده، خدمت گذار
محنت: رنج و سختی
نیازموده: تجربه نکرده
گریه و زاری: گریه کردن
ملاطفت: مهربانی، لطف

آرام نمی گرفت: ساکت نمی شد
ملک: پادشاه
آزرده: غمگین، ناراحت
حکیم: انسان دانا و دانشمند، طبیب
فرمان: دستور

به طریقی: به روشی
خامُش: مخفف خاموش، ساکت
غایت: نهایت
لطف: مهربانی
کرم: بخشش

بفرمود: دستور داد
غوطه: فرو رفتن در آب
جامه: لباس
آویخت: آویزان شد
پسندیده آمد: خوشش آمد

سکان: وسیله ای برای هدایت کشتی
برآمد: بالا آمد، وارد کشتی شد
حکمت: دانش، دلیل خردمندانه
غرقه: غرق شدن
باری چند: چند مرتبه

کلمات هم خانواده و مخالف حکایت حکمت فارسی پنجم

کلمات هم‌خانواده:

پادشاه: پادشاهی
غلام: غلامی
کشتی: کشتی‌ها
مِحنَت: مِحنَت‌ها
زاری: زاری‌ها
لرزه: لرزان
ملاطفت: ملاطفت‌ها
آرام: آرامش
آزرده: آزردگی
حکیم: حکیمانه
لطف: لطیف
غوطه: غوطه‌خورد
جامه: جامه‌اش
سکان: سکان‌کشتی
پسندیده: پسندیدن
حکمت: حکیمانه

کلمات مخالف:

پادشاه ≠ غلام
دیده ≠ ندیده
آرام ≠ گریه و زاری
آزرده ≠ پسندیده
خامُش ≠ گریه و زاری
غرقه ≠ سلامت
آویخت ≠ بنشست

جواب سوال صفحه ۱۲۰ حکایت حکمت فارسی پنجم

پس از گفت و گو درباره مثل های زیر ، مشخص کنید ، مفهوم حکایت با کدام ضرب المثل های زیر ، تناسب دارد؟

۱) از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری.
۲) زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.
۳) قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
۴) هر که بامش بیش، برفش بیشتر.
۵) سواره، خبر از حال پیاده ندارد.
۶) خواستن، توانستن است.

پاسخ صحیح: مفهوم حکایت حکمت با ضرب المثل «قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید» تناسب و ربط دارد.

معنی ضرب المثل های حکایت حمکت صفحه ۱۲۰ فارسی پنجم

حال قصد داریم تا در این بخش به معنی تمام ضرب المثل های گفته شده در صفحه ۱۲۰ حکایت حکمت کتاب فارسی پایه پنجم بپردازیم.

معنی ضرب المثل ، از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری : کارهای خوب و بد انسان در زندگی او اثر می گذارد یا انسان آثار اعمال خود را همان گونه که انجام داده می بیند.

معنی ضرب المثل ، زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد : اگر کسی مراقب سخن گفتنش نباشد و حرف نامربوطی را بزند که باعث ناراحتی کسی دیگر شود، برایش این ضرب المثل را به کار می‌برند.

معنی ضرب المثل ، قدر عافیت ، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : انسان‌هایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت می‌رسند، قدر و ارزش موقعیت خود را می‌دانند.

معنی ضرب المثل ، هر که بامش بیش ، برفش بیشتر : هر کس جایگاه بالاتری داشته باشد، دردسرها و گرفتاری های بیشتری نیز دارد.

معنی ضرب المثل ، سواره، خبر از حال پیاده ندارد : انسان ثروتمند هیچ وقت از حال انسان فقیر و بینوا خبری ندارد.

معنی ضرب المثل ، خواستن ، توانستن است : یعنی با اراده و خودباوری بخواهیم کاری که از دید همه انجام نشدنی است را انجام دهیم.

قبلی: جواب درک و دریافت زیر آسمان بزرگ صفحه ۱۱۹ فارسی پنجم
و
جواب درک مطلب درس ۱۵ کاجستان فارسی پنجم
و
معنی کلمات شعر درس پانزدهم فارسی پنجم

توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی فارسی پنجم ابتدایی ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.

در انتها امیدواریم که مقاله معنی و مفهوم، خلاصه داستان، جواب سوال و معنی کلمات و ضرب المثل های حکایت حکمت صفحه ۱۲۰ فارسی پایه پنجم ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد و از آن استفاده و بهره برده باشید.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫۱۱۱ دیدگاه

  1. واقعا عالی بود 😍😍 من که همه چی که داشت رو نوشتم🙂 خیلی سایت خوبیه😃 هرچی لازم داشتم رو اینجا داشت ممنونم از سایت خوبتون🤩😘

  2. عالی بود 👏👏👏🌺💓🌺
    فقط کاش هم خانواده و مخالف را هم می گذاشتید. و لی در کل بسیار عالی بود 👏👏👏👏👏👏👏👏👏
    ممنونم از سایتتون 💓💓💓💓💓

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + 8 =