معنی ساعت جفت و فال رند شدن ساعت های عاشقی: اگر با راز اعداد آشنا هستید ، حتماً چیزی در مورد طالع بینی و فال ساعت شنیده اید ، به عنوان مثال ، نحوه قرارگیری ساعت ها روی هم یا در یک ساعت دیجیتال ساعت ها و دقیقه ها با هم یکی می شوند ، با معانی و پیام هایی که در این نوشتار کوشش شده است تا تعبیری از رموز و اسرار ارائه شود. با ساعت جفت فال ماگرتا همراه باشید.
فال ساعت یکی از پرطرفدارترین فال ها می باشد که خیلی ها به فالبینی اعتقاد دارند.نکته مهمی را به خاطر بسپارید که همیشه خداوند را در همه امور مد نظر بگیرید و به او توکل کنید و اگر در فال خود نکته منفی می بینید ، ناراحت و ناامید نشوید. فال ماهانه ماگرتا را حتما پیشنهاد میکنیم مطالعه کنید.
معنی ساعت های جفت عاشقانه
01:01 بهت فکر میکنه
02:02 بدون تو نمیتونه
03:03 خوابتو میبینه
04:04 همدیگرو میبوسید
05:05 مال خودته
06:06 دوست داره
07:07 عاشقته
08:08 پسری/دختری دوست داره
09:09 اونو میبینی
10:10 دوست داره
11:11 بدون تو ناراحته
12:12 قرار دارید
13:13 آشنایی تازه
14:14 عاشقته
15:15 یه پسر سبزه دوست داره
16:16 به هم میرسید
17:17 راست میگه
18:18 حسود
19:19: احساسات اش را پنهان میکنه
20:20 کسی به تو زنگ میزنه
21:21 نگاهتو دوس داره
22:22 از تو خوشش میاد
23:23 محبت
00:00 یه آرزو کن…
فال جفت شدن ساعت و دقیقه
فال ساعت جفت به تعبیر های دیگر :
00:00
محقق شدن امیال و آرزوها و تفکر با قلبی پاک و خالص
01:01
در انتظار خبرهای خوبی باشید.
01:10
افسوس!
شما آن کار را شروع کرده اید اما محقق نخواهد شد.
01:11
در این زمان هیچ پیشنهادی را نپذیرید.
02:02
منتظر یک دعوت یا قرار ملاقات باشید.
02:20
خشمتان را مهار کنید و واژه ها دریابید.
02:22
رازی را کشف خواهید کرد.
03:03
پشت در عشق ایستاده است، آن را بگشایید.
03:30
دریغا، تغییری که احساس می کردید و در انتظارش بودید، بی پاسخ خواهند ماند.
03:33
خوشحالی و خوشبختی را ملاقات خواهید کرد.
04:04
به موقعیتتان از زاویه ای دیگر نگاه کنید.
04:40
امروز روز شما نیست.
04:44
به حسابش برسید.
05:05
دشمنانتان در حال مخفیانه نقشه کشیدن برای شما هستند.
05:50
از آب و آتش حذر کنید.
05:55
از ملاقات با آن مرد خردمند، دوری نکنید.
06:06
ازدواج سریع یا بطور کلی ازدواج
07:07
از مردی که یونیفورم پوشیده است، حذر کنید.
08:08
در شغلتان پیشرفتی حاصل خواهد شد.
09:09
از کیف پول و کیف دستی تان کراقبت بیشتری کنید.
10:01
با مردی تاثیرگذار و مهم آشنا خواهید شد.
10:10
وقتش رسیده است…
11:11
به کسی یا چیزی وابسته خواهید شد.
(همچنین در بسیاری از منابع این زمان را زمانی معنوی می دانند،به این معنا که شما در مسیر درستی هستید و با روح جهان و جریان هستی
موافقید.)
12:12
پیروزی بر عشق از آن شماست.
12:21
با زنی زیبا ملاقات خواهید کرد.
13:13
از چشم و هم چشمی حذر کنید.
13:31
آنچه مدتها در رویایش به سر می بردید، خواهید یافت.
14:14
ایامتان به عشق مزین خواهد شد.
14:41
در دردسری خواهید افتاد
15:15
نصایح مرد خردمند را دنبال کنید.
15:51
برای تازگی و طراوت سریع اما کوتاه، آماده باشید.
16:16
در جاده مراقب باشید و حواس جمع.
17:17
از محله اراذل و اوباش دوری کنید.
18:18
در جاده مراقب باشید و حواس جمع.
19:19
موفقیت در کار
20:02
دعوا و نزاع با شخصی دیگر
20:20
تهمت در خانواده
21:12
تولد نوزاد یا شروع یک پروژه جدید
22:21
داستانی عاشقانه سر خواهد گرفت و گردبادی شکل خواهد گرفت.
22:22
یک آشنایی جدید
23:23
رابطه ای خطرناک
23:32
مشکلات سلامتی
فال ساعت برعکس
۰۰:۰۰= یه چیزی آرزو کن
۰۱:۰۱= به تو فکر می کنه
۰۲:۰۲= او بدون تو نمیتونه
۰۳:۰۳= خوابت رو می بینه
۰۴:۰۴= یک بوسه ی عاشقی
۰۵:۰۵= همیشه برای هم هستید
۰۶:۰۶= دوستت داره
۰۷:۰۷= صلح و دوستی، عشق
۰۸:۰۸= یک فرد مو مشکی بهت علاقه داره
۰۹:۰۹= میبینیش
۱۰:۱۰= یه نفر به موهای خرمایی دوست داره
۱۱:۱۱= بدون تو ناراحته
۱۲:۱۲= قرار ملاقات
۱۳:۱۳= با یکی بزودی آشنا میشی
۱۴:۱۴= خیلی دوست داره عاشقانه
۱۵:۱۵=یه نفر پوست گندمی بهت نظر داره
۱۶:۱۶= به هم میرسید
۱۷:۱۷= حرفش راسته
۱۸:۱۸= حسوده
۱۹:۱۹= احساساتشو قایم میکنه
۲۰:۲۰= یکی بهت میزنگه
۲۱:۲۱= با نگاه دلش رو بقاپ
۲۲:۲۲= ازت خوشش میاد
۲۳:۲۳= محبت و مهربانی
فال ساعت عاشقی
۰۰:۰۰ = عاشق و دلباخته توست
۰۱:۰۱ = خوابتو میبینه
۰۲:۰۲ = همش به فکر توئه
۰۳:۰۳ = داره به خاطراتتون می اندیشه
۰۴:۰۴= تورو محرم دلش میدونه
۰۵:۰۵ = زندگی با تو براش معنی داره
۰۶:۰۶ = میترسه تو رو از دست بده
۰۷:۰۷ = میخواد باهات ازدواج کنه
۰۸:۰۸ = به اخلاق و کارات اهمیت میده
۰۹:۰۹ = تصمیمشو گرفته
۱۰:۱۰ = تو اولین انتخاب شی
۱۱:۱۱ = از ته دلش دوست داره
۱۲:۱۲ = بهت فکر میکنه اما کس دیگه ای رو دوست داره
۱۳:۱۳ = پای یکی این وسط درمیونه
۱۴:۱۴ = خیلی دوست داره
۱۵:۱۵ = عاشقت شده
۱۶:۱۶ = همیشه به تو فکر میکنه
۱۷:۱۷ = میخواد کنارش باشی
۱۸:۱۸ = میخواد باهات توی رابطه ای باشه
۱۹:۱۹ = از آینده ات می ترسه
۲۰:۲۰ = بوس دلش میخواد
۲۱:۲۱ = میخواد عاشقت بشه
۲۲:۲۲ = خیالت تخت که تور میخواد
۲۳:۲۳ = توی خواب دیده تورو
۰۱:۱۰ = انگار یک بار ناراحتش کردی
۰۲:۲۰ = از خیانت کردن هات خسته شده
۰۳:۳۰ = حس میکنه تو مغروری
۰۴:۴۰ = همش آزار و اذیتش میکنی
۰۵:۵۰ = نسبت بهش شکاکی
۱۰:۰۱ = از کارات بیزاره
۱۲:۲۱ = یکی دیگه جز تورو دوست داره
۱۳:۳۱ = سوهان روحش هستی
۱۴:۴۱ = از فکر اینکه بهت علاقه داره بیا بیرون
۱۵:۵۱ = چرا فکر میکنی بهترین هستی؟
۲۰:۰۲ = کمی باهاش مهربانتر باش
۲۱:۱۲ = تحمل تو برایش سخته
۲۳:۳۲ = ولش کن، اصن بهت فکرم نمیکنه
فال ساعت رند
۰۰:۰۰= عشق خیلی واقعی
۰۱:۰۱= بهت زیاد فکر میکنه
۰۲:۰۲=براش مهمی
۰۳:۰۳= برای رسیدن بهت همه کاری میکنه
۰۴:۰۴= حس رمانتیک عشقولانه
۰۵:۰۵= دوست داشتن فرازمینی و معنایی
۰۶:۰۶= از یادت غافل نیست
۰۷:۰۷= حس خوب متقابل دارید
۰۸:۰۸= از یاد یکدیگر غرق لذت
۰۹:۰۹= همیشه جلوی چشماشی
۱۰:۱۰= حس عشق متقابل
۱۱:۱۱= خوشحالی
۱۲:۱۲= تورو میخواد فقط
۱۳:۱۳= توی استراحتشم بهت فکر میکنه
۱۴:۱۴= حضور همدیگه رو حس می کنید
۱۵:۱۵= روت غیرت داره
۱۶:۱۶= درک دو طرفه
۱۷:۱۷=دلتنگ توئه
۱۸:۱۸=دلش گرفته باهاش تماس بگیر
۱۹:۱۹= دوست داره پیشش باشی
۲۰:۲۰= احساس عمیق
۲۱:۲۱= به یادت لبخند رو لباشه
۲۲:۲۲= خیلی دوست داره از دستش نده
۲۳:۲۳= کامل همدیگه رو میفهمید
آیا شما هم زیاد جفت شدن ساعت را در طول روز میبینید؟ آیا به فال ساعت های رند عاشقی اعتقاد دارید؟ آیا میدانید اعداد جفت نشانه چیست؟ یک نکته است اینکه فال ساعت باید مربوط به حس اون لحظه رو درک کنید و فال ساعت جفت مربوط به آن را پیدا کنید. حالا نظرتان را درباره ساعت جفت در قسمت دیدگاه برایمان کامنت کنید.
یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود🎶🙂
سلام
ناشناس: من مخاطب استارگرل نیستم (اصلا نمیدونم اسمش چیه…)
در کل من مخاطب کسی نیستم و کسی تو زندگیم نیست.
و مخاطبی ندارم و به کسی علاقه ندارم…
و شما هم اشتباه تصور نکن که من مخاطبت هستم.
اگه دنبال کسی هستید حداقل اسم طرف رو بگید ،
نه اسم طرف رو میگید نه اسم خودتونو ، مگه دارید قایم موشک بازی میکنید؟!😂😐
توقع دارید طرف علم غیب داشته باشه؟؟؟
دنبال مخاطبتون تو این سایت نباشید از هر راهی که با طرف میتونید ارتباط برقرار کنید استفاده کنید و با طرفتون حرف بزنید و مشکلتون و باهاش حل کنید.
اینجا دنبال کسی نباشید….
سلام, بینشون من نگفتم که شما مخاطب من هستید فقط میخواستم بدونم شما مخاطبش هستیدیانه، یه خس کنجکاوی بودهمین منم از کسی خوشم نمیاد هیچ مخاطبی هم اینجا ندارم فقط کامنتایی که میذارید میخونم همین ممنون که جواب سوالم را دادید
خوبه ، موفق باشید.
یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش است
میل دریا گر کند در چشم ما دریا خوش است
گر نماید روی او خود رفتن دلها نکوست
وربپوشد رخ زحسرت شور در سرها خوش است
در وصالش چون نوازد مستی ما خوش بود
در فراقش گر گدازد نالهای ما خوش است
فیض کاشانی
این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است
(حسین خوارزمی)
سلام ناشناس عزیز ممنون از شما آره بی نشون بودن. منتها طرف من چندین اکانت داره من این بی نشون رو خبر نداشتم در ابتدا که خودشه. ولی بعد به مرور فهمیدم که خودشه. اول هم شک کرده بودم ک شاید بی نشون طرف من باشه چون نحوه علامتگذاری و حرف هایی که میزد دوسال پیش اینجا مثلا ب رهام گفت خودتو سرگرم کن و چیزایی مثل طرف من گفت و اینحرفا از دوسال پیش کهچتاشو میخوندم اینجا عین طرفم بود ولی باز چون ی تغییراتی توی چتش انجام داد متوجهش نمیشدم و فکر میکردم یک غریبست. ولی بعد فهمیدم
و مطمئن شدم که طرف من هست… بی نشون دیگه اکانت شناخته شدش هست… بقیشو زیاد کسی نمیشناسه.من تونستم اینکه تو این مدت که من نبودم پیشش میخواسته ازدواج کنه رو از دلم بیرون کنم و نرنجم بابتش و چه بسا برای دردا و اتفاقاتی که براش افتاده ناراحت شدم و گریه هم کردم. ولی اینکه دوسال پیش همزمان با من کسیو میخواسته خب برا من هضمش سخته. دلم میخواد توضیحی راجب این موضوع ازش بشنوم.نمیدونم دقیقا چی گذشته بهش. منم که قصد ندارم انگشت محاکمه طرفش بگیرم. یعنی دیگه کلا از سرزنش کردن خوشم نمیاد و دلیلی هم براش نمیبینم بیشتر دلم میخواد سوالات ذهنیم برطرف شه… اگه خیلییی چیزهارو به من بگن ایشون، من درکش میکردم و بهش حق میدادم چون اصولا اگه درد کسیو بفهمم خیلی خوب میتونم همدردی کنم و یاری بدم چون کلا ذات احساسی ای دارم. برعکس وقتی به من چیزی گفته نمیشه من کلی سوال تو ذهنم ایجاد میشه و گمراه میشم. کلا من آدمه امنی هستم و همه اینو بهم میگن، دلم میخواد بهتر رو من حساب باز کنه غریبه که نیستم.
سلام، استارگرل جان بهترین را واست ارزو میکنم شایددلیلی واسه نگفتن داره خودتو اذیت نکن مواظب خودت باش ممنون واسه ی جواب🍀
سلام استارگرل عزیز منو ببخش با این سوالم باعث شدم بی نشون اون حرفا را به شما بزنه معذرت میخوام امیدوارم منو ببخشی گلم منظوری نداشتم ❤️🍀
به نظرتون کسی که رفته برمیگرده؟ فقط به دلیل اینکه فکر میکرد اخلاقمون بهم نمیخوره؟
بستگی به عمق رابطه و علاقه ی دوطرفه داره ،در کل خودت و بکش بالا تا حسرت بخوره که چه چیز باارزشی رو از دست داده .اینها مطمعنم که جواب میده عزیزم
ببین من بر اساس تجربه خودم میگم که اون ادم تورو نمیخواسته و بهونه اورده وقتی نمیخوای بگو نمیخوام چرا بهونه میاری دقیقا ماله من همچین اتفاقی افتاد و خیلی تو رابطمون باهاش اذیت شدم و الان برگشته و رابطمون خیلی بهتر قبل شده اگر اون ادم بدونه کسی بهتر از تورو پیدا نمیکنه برمیگرده مطمئن باش این افراد خودشون پشیمون میشن و بعضیاشونم هستن که فقط جو گرفتتشون
زخمایی که زدی دونه به دونه رفته رفته قلبمو جوری از کار انداخت که دیگه بدنم قلبمو پس زد الان حالم خیلی خوبه ها ولی بدون قلب اصلا نگران من نشو 😇🙃
تا الان هرچی خواستگار میومد به امید تو ردش میکردم ولی دیگه نمیتونم همه اصرار دارن که باید ازدواج کنم اگه دوسم داشتی تا حالا اومده بودی دیگه چه قد واست منتظر باشم خودت خواستی که برم بعد دروغا و سناریو جدیدت فهمیدم که بازیچت بودم حالا هم میخوام با آدم جدید که خواستگارمه آشنا بشم.
دلیلش چی بود که رفت؟ چیشد که رفت؟
امیدوارم انشاالله در این روز خاص خدا گناهان همه رو ببخشه وبه آرزوهای خوبشون برسونهآمینیاربالعالمین خدا بهترین است و بهترینهارو برای بنده اش میخواهد.
من یتوکل عل الله فهو حسبه.(هرکه برخدا توکل کند خدا برای او کافی است)
روز عرفه برتمامجهانمبارکباد😊
گیرم که به هر حال مرا بردهای از یاد
گیرم که زمان خاطرهها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی… نه شنیدی… نه تو بودی…
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی
یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی
یک ذره دلت تنگ نشد خانهات آباد
این بود جواب من دل خستهی عاشق
شیرین رقیبان شدهای از لج فرهاد
باشد گلهای نیست خدا پشت و پناهت
احوال خودت خوب دمت گرم دلت شاد
خلاصه آقا اولش جدی نگرفتم گفتم نبابا چرا باید رل بزنه. بعد چندروز بعدش یهو رفتم تو عمقش خیلیی دلم شکست گفتم من این همه درد میکشم حالا تو منو تنها میذاری متعلق به سحر میشی؟ خلاصه من دیگه منتظرم تقی ب توقی بخوره بزنم زیر گریه.
کاره همیشمه.. بعد دیدم اومده برام پیام گذاشته اینجا و آشفتست و اینا که با کسی نرو و … اولم نفهمیدم خودشه اصلا فکرشو نمیکردم، بعد ک بیوشو برداشت فکر کردم فهمیدم.گفتم خدا من کجا با کسی رفتم. بعد تازه رفتم پیاما چک کردم تا یجایی من تو این سایت داشتم ب ینفر ی مشورتی میدادم ک برو جلو ب طرفت بگو نمیدونم دوستش داری و اینا. فقطم برا این گفتم که زودتر تا حسش عمیق نشده بره جلو تا عمرش هدر نره طرفشو از دست بده و اینا منظورم همین بود فقط، حالا اون این برداشت کرده بود که من از کسی خوشم میاد یا رو کسی کراش دارم. درحالیکه من فقط به فکر اون بودم. حتی به فکرمم نمیرسید که همچین برداشتی کنه از حرفم.خلاصه طرف من فکر میکرد من آدمیم که منتظرم این تموم شه سریع برم با بعدی….. منم برا اینکه هم دلشو امن کنم هم نذارم بره با کسی نوشتم سحر کیههه؟نری باهاشا. خلاصه دیگه گذشت تو سایت بهم ابراز علاقه کرد گفت دوستم داره😍😍.کیلیلی به قسمت یه دیقه خوشی اش رسیدیم😂😂 منم جوابشو دادم
ادامه اش هم تعریف مینمایم هروقت که میگفت نه نمیخوام باهات باشم یا بلاک میکرد، من اول از در صلح وارد میشدم بعدش که میگفت نه، من نکه مهر طلب بودم تحمل نداشتم نادیدم بگیره اعصابم خورد میشد کلی دعوا میکردم. هی نگاه میکردم به خودم میگفتم یروزی تو هم عاقل بودی یاد باد آن روزگاران یاد باد، الان که یلحظه خوبی دو لحظه بعد عصبی ای و انقدر مودی میشدم که حس میکردم عقلمو از دست دادم…. خلاصه همون مهرو آبان بود من دیگه دیدم نمیایدش حرفی نمیزنه چیزی هم نمیگه که تو بیا جلو من قبولت میکنم، منم دانشگام شروع شد خودمو سرگرم دانشگاه کردم کارامون هم عملی بود وقتمو میبرد خوب بود یکم سعی میکردم وقتمو پر کنم که حرص نخورم تو سایت هم کم حرف میزدم میخوندم پیامارو ولی حرف نمیزدم…همین جوری واسه خودم داشتم تو خونه طرح میزدم که هی میدیدم ساعت رنده و چخبره غیژ غیژ اینهمه ساعت رند. رفتم دیدم طرفم هی پروف تلگرام عوض میکنه گفتم چیشده داره چی میگه. یهو دیدم بیو زده متعلق به سحرر..که یعنی من با سحر رل زدم.
ناشناسم جان: من دیگه طاقتم سررفته بود و اینکه میترسیدم طرفمو از دست بدم که بهش گفتم،حقیقت من از همون اولشم برای همیشه میخواستمش. فقط ذهنم بسته بود و از ترس گناه مجبور بودم به دوست بودن اکتفا کنم، وگرنه اگه کسیو انقدر بخوای مشخصه سیر نمیشی ازش دلت میخواد تا ته راهو باهاش بری
آناجون: کاملا درست میگی من نباید زیاد از حد به آدما مهر بدم، یکم سخته برای منی که تمام مدت خوشحالی خودمو در گرو خوشحالی دیگران میدیدم ولی عشقم به من یاد داد بیشتر به خودم توجه کنم. و نگاه میکنم میبینم واقعا قاطع تر شدم نسبت به قبل.هنوز هم جا دارم و باید تلاش کنم تا بیشتر بشه، قبلا همه تو زندگیم تصمیم میگرفتن حتی تو آب خوردنم. الان دارم رو خودم کار میکنم
درکت نمی کنم استار ولی باشه😅.
و این از پاک بودن قلبته که دوست داری بقیه رو هم خوشحال ببینی.🙂
قطعا آره اولویت همیشه باید با خودت باشه.
فدات گل لطف داری بهم دختر خوش قلب💜💛
کلا داستان ما یه جوریه که نمیشه گفت و بازش کرد😂
اگر به روی خودم نیاوردم به این معنی نیست که گوشامدرازن من داستانو حفظم ای کاش دشمنامو میذاشتم جلوم تا همه نقشه هایی که تو سر داشتن و عملی کردن و همه نقشه هایی که تو سر دارن و میخوان عملی کنن و براشون تعریف کنم . تا بفهمن کی باهوش تره آره حاجی .
من نه نیازدارم که از کسی انتقام بگیرم نه نیازی میبینم که بنده ایی انتقام منو از کسی بگیره من فقط با انتقام گرفتن خدا دلم آروم میشه ای بنده خدا اونی که تو فکر نابودی منه و آسیب زدن به من آخرخودشو نابود میکنه وقلب پاک من مهربونم تر ازونه که از نابودیش خوشحال بشم درون قلب پاک خداست پس هیچ کس نرنجان که ز هر دل به خدا راهی هست . اینم گفتم به معنای این نیست که بعضیا رو بخشیدم نه خیر اصلا اینطور نیست من
منتظر عدالت خدام که خدا سخت انتقام گیرنده است . قدرت نامحدود خدا کجا و قدرت بنده محدود کجا .
بهترین انتقام از کسی که قدرتو نمیدونه اینه که از دستت بده
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد….
این یکی از شعرای مورد علاقمه:)
راستی گفتی ادمای عاشق داشتیم من نگفتم عاشق وجود نداره گفتم عشق وجود نداره
چون برای عشق نیازمند عاشق و معشوق هستیم اما انسان هایی ک قدر عشق رو نمیدونن لیاقت معشوق بودن رو ندارن
چون باعث بیماری عاشق و تنفر و زدگی اون از عشق میشن
اصن چی گفتم به به 😂😂😂
خدایا چون بهت اعتماد دارم چیزی نمیگم😊✨
خلاصه از همون تابستونی که طرفم مغازه داشتن، من رو آورده بودم به دیدن فال و انرژیخوانی توی یوتیوب که حس طرفمو به خودم بفهمم. این انرژی خوان هایی که خیلی شهودی کار میکردن میومدن نشونه هایی که یعنی از طرفته و داره بهت فکر میکنه، یا از روح اونه رو میگفتن. منم میگفتم عههه من فلان چیز برام شد پس نشونست بیسار چیز برام شد پس نشونست. کلا در قلبمو باز کرده بودم و به محیط اطرافم کمال دقت رو داشتم ناخودآگاه.. یبار هم روی زمین یه طرح یه زن دیدم انگار یه زن بود که بالا سرش تاج پر باشه به حالت سرخپوستی و گفتم عه چه چه جالبه اما زیاد تو فازش نرفتم. خلاصه دقیقا دو سه روز بعدش داشتم همین انرژی خوانی اینارو میدیدم که یدفعه خانمه سه تا کارت کشید گفت اینا الهه هستن و هرکدوم یه پیامی داره یکیشونو انتخاب کنین، تا اینکه بین اون کارتا یه الهه در اومد که دقیقا کپ همونی بود که دیده بودم باورم نمیشد. ازش شات هم گرفتم. گفت برات پیام داره و کارت کشیدد و دقیقا همون اتفاقایی رو گفت که برای من افتاده. و من باورم نمیشد( نه اینکه من تشویق کنم ب فال دیدن بگم برین فال بگیرین و اینا چون وسواس فکر و انرژی سنگین میاره نگاه کردن زیاد بهش) ولی مسیر من تو اون دوره اینا بود که باعث شد به جهان اطرافم بیشتر توجه کنم. اینارو میگم که بعد برم سره چیزایی که فهمیدم و حس میکنم باید به بقیه هم بگممم تا بقیه هم توجه کنن به اتفاقاتی که میفته
ببخشید آقای طهرانی انقدر کامنت هم میذارم.،
خلاصه شیش ماه تمام تو این سایت کار من التماس بود که برگرد که بیا که ببخشید و قشنگ پیاماشم میدیدما قشنگ میشناختمش هروقتم که کامنت میذاشتم ساعت رند میدیدم قشنگ میفهمیدم همینجاست… تازه با گوشی همه اعضای خونوادم بهش پیام دادم ولی حاصلی نداشت.خلاصه اصلا نه غذا از گلوم پایین میرفت و نه خواب داشتم شبا، چنان عذاب وجدانی داشتم انگار که آدم کشته باشم. چون با خودم میگفتم خدایا چرا جلو این آدم باید دعوایی بشم، چرا جلو بقیه دعواییم نکردی، چرا یبارم که من اعصابم خورد باید بشه تو عمرم یبارم که من حسمو بروز دادم باید اینطوری بشه. نکه همیشه درونگرا بودم و هیچ ابراز احساساتی نمیکردم و یبار که کردم اینطوری شد خودمو باخته بودم..زندگیمم خوب نبود اوضاع زندگیم داغون ترین وجه ممکن بود. هنوزم نمیدونم چطور دووم آوردم. بعد از چندماه التماس کم کم تو این سایت باهام اوکی شد. کم کم حرف میزدیم و صمیمی شدیم، کم کم دلم یکم آروم شد. ولی مسئله اینجا بود که بازم نمیومد باهم باشیم. من دیگه فهمیده بودم اونو برا همیشه میخوام بیخیال گناه و عذاب و غیره.
میگفتم اگ عذاب جهنم واس اون باشه عذابشم به جون میخرم. چون هنوزم باورامو اون زمان هم داشتم.
یعنی بقدری اعصابم خورد شد که اصلا تا حالا اینطوری نشده بودم اول که اومدم بلاکش کردم من هیچکس بلاک نمیکردم اصلا دست خودم نبود نمیدونم چم بود بیش از حد عصبی بودم اونشب.بعد از بلاکی درش آوردم، شروع کردم به رجز خونی، که من مردم تو عشقتو هلااک شدمو، جان دادم در راهتو ، بعد تو میگی اصلا متوجه عشق من نشدی. اینکار ،اونکار، فلان کارو میکردی مشخص بود بخاطر من میکردی 😂😂😅(میدونم بچم) حالا همچیو انکار میکنی؟😠😂حدودا صدتا پیام بهش دادم و گریه که من زندگیم داغونه حالم خرابه. و اینااا تو کجا از درد من میفهمی؟ . اونم اومد جواب داد که عزیز من اصلا حتی متوجه توهم نبودم ، من به کسی چیزی نمیگم که دوستم داشتی. بین خودمون میمونه و برو مشکلاتتو خودت حل کن و غیره و من اخلاقم اینه که کلا دیر سین میزنم میخوای برو از دوستای دیگمم بپرس. من خودم از همون اول که این پیامارو دادم خیلییی آشفته شدم و خیلی عذاب وجدان شدیدی داشتم که باهاش دعوا کردم و اصلاا داشتم سکته مبکردم و خودمم باورم نمیشد. بعد از اون ور باورم نمیشد که اون هم به من گفت برو مشکلتو خودت حل کن. و غیره اصلا گیج بودم حالم انقدر داغون بود که میخواستم بمیرمممم .اومدم تو این سایت کلی حرف که برگرد که بیا که منو ببخش که نمیدونم چی. منی که اصلا واسه هیچکس خودمو کوچیک نمیکردم مهربون بودم ولی اینکه بخوام التماس کسی کنم نه هیچوقت… خلاصه از اون ورم یه دوست داشتم به اسم زهرا انقدر زندگیمون مثل هم بود کلا میشستیم همیشه باهم درد و دل میکردیم. با اون هی درد و دل میکردم راجبش، یبارم فرستادمش که بره آشتیمون بده ولی اون گفت که از من خوشش نمیاد
بابا ما هم عاشق شدیم ولی در این حد آویزون نه ☹️البته به دل نگیر
اولش گفت که باورش نمیشه و چرا زودتر نگفتی و اینا. بعد گفت من درکت میکردم باید زودتر میگفتی… منم لحن حرف زدنم یجوری بود طلبکارانه بود خودمم متوجه شده بودم اما دیدی وقتی استرست بالاعه جلوی طرفت هل میشی و شیرین عقل میشی یا بد صحبت میکنی منم همین طور بودم. خلاصه خوابیدیم فرداش منتظر بودم پیامم بده که چیکار کنیم. نداد و عید بود بهش عید تبریک گفتم. بعدش دوباره بهش پیام دادم گفتم من این حسمو چیکار کنم. اومد گفت حست جدی نیستو این حرفا برو خودتو سرگرم کن و اینا. بعد گفت آدم رابطه نیست… منم گفتم منم هدفم رل نیست فقط دوستم باش. گفت باشه و اینا….خلاصه چند تا پیام بهش دادم دو روز نیومد سین بزنه. منم مریض هم بودم از استرس هم نه چیزی میخوردم نه خواب میرفتم که تکلیفمو روشن کنه پنج روز به همین حال بودم.
اعصابم بینهایت در یک آن خورد شد و کارایی رو کردم که انگار دست خودم نبود
کار بعدی که انجام دادم تله پاتی بود، همین طور داشتم قله های معنوی رو براش میپیماییدم😂 تله پاتی رو یادگرفتم و در اوج ناامیدی که یادمه چقدر حالم بد بود و گریه میکردم انجام دادم.. بلافاصله همون روز چندبار ساعت رند دیدم، و بعدش اومد تو گروه حرف زد و من خوشحال شدم و دلم یکم آسوده شد.. خلاصه از تله پاتی جواب گرفتم…یبار با دوستام جشن داشتیم نمیدونم شب یلدا بود چی بود قرار بود من برم مغازشون چیپس و پفک و اینا بخرم. من رفتم دم در دیدم دیگه نیستن تخلیه کردن.. اشک تو چشام جمع شد. یه حسی گفت دیگه حالا حالاها رو در رو نمیبینیش. خلاصه من تمام اون مدتو تو جشن هم تو فکر اون بودم ساعت رند هم دیدم ولی.. چندباری هم بعدش سوار موتور باباش فقط دیدمش. گذشت دیگه هیچ خبری ازش نبود به چمچاره رسیده بودم. تا که تصمیم گرفتم برم بهش حسمو دوباره بگم دیگه چون میدونستم آدم حامی ایه و منم ک نتونسته بودم فراموشش کنم گفتم بهش پناه ببرم و ازش کمک بخوام. چون خودمم باز ذهنم بسته بود فقط میخواستم به عنوان دوست کنار خودم داشته باشمش و اونم بدونه حسم چیه که کمکم کنه و خودشم علی الخصوص دوستمم داشته باشه😂. دیگه نمیدونم با رل زدن چه فرقی داشت ولی خب من میترسیدم خدا سوسکم کنه آخه خودمم هم ذهن بسته ای داشتم. خلاصه من رفتم بهش پیام دادم انقدر استرس داشتممم که نگو، اومد باهام حرف زد
پیگیر فقط خودت
ول میکردی دیگه اون لعنتیو😂
الهییی😂😂
خب چرا از اول ارتباطت رو در حد یه دوست صمیمی پیش نبردی…
هم اینکه دوستت بود هم بیشتر باهم ارتباط داشتین.
ولی همه اینا به کنار حامی بودن با پناه بردن/وابستگی فرق داره. همه زندگیت نباید یه آدم باشه.
بعد دیگه از تو گروه های مشترکی که داشتیم از چندماه پیشش لفت داده بود یهو اد شد اونجا و صحبت میکرد و من به همون خوندن پیاماش هم دلخوش بودم… و این سایتم چک میکردم کامنتایی که حس میکردم ممکنه خودش باشه رو همین جور میخوندم و اینا…
توی یه چنل توی تلگرام که هم اسم طرفمم بود عضو بودم چون ادمینش ادم باحال و خلاقی بود، و یبار پیامای ناشناسش گذاشت چنل من دیدم یکی براش نوشته بود کسی هست که هم دوستت باشه هم نباشه و…..حس کردم طرف منه چون نشونه هایی تو حرفاش بود ک اینو حس کردم. فوری فوتی پیام ادمین دادم ک این کسی که پیام ناشناس گذاشت دیگه چیزی نگفت گفت نه.
هنوزم نفهمیدم خودش بود یا نه تو این سایت همون شخصیت که من میدونستم طرف منه چند وقت بعد اومد گفت رل زده و منو بگی سکته کرده بودمااا، جونم تو اثنی عشرم گیر کرد. بعد یهو گفتم شاید اینا دو نفرن. شاید رل نزده و .. کلا یکم همچی گنگ بود.
کم کم دیدم تو همون گروه هایی که حرف میزدیم هم فعالیت نمیکنه و نصفه عمر شدم. گفتم خدایا دیگه رل زد دیگه مال یکی دیگه شد دیگه بدبخت شدم😂😭 رو آوردم به عدد ۵۵۵ و ۶۳۹ که ۵۵۵ بار خواستت مینوشتی تو برگه تا معجزه رخ بده. من انجام دادم و بدتر نیومد که نیومد😂😂الان به این چیزا تا حدودی اعتقاد دارم ولیکن نباید به خواستت وابستگی داشته باشی بگی پس چرا نشد چرا نیومد وگرنه برعکس عمل میکنه
بووووووووو
چقد جدی گرفتیش خب
😂😂😂😂
اینکه بیای بنویسی چرت محضن فقط 😁
آره به نظرم زیادی غرق این چیزا بودی
همون متعادل بودن خوبه
قبلا منم به این اعتقاد داشتم که زیاد فکر کردن به چیزی(اشیاء، هدف ) باعث میشه ازت فاصله بگیرن ولی از اونجایی که تجربه اینو داشتم که فکر کرده و فکر نکرده به یه خواسته مشخص نمیرسیدم یا برعکس…کلا این قضیه ام برام کنسل شد. حالا شایدم درست باشه و علتش یه چیز دیگه باشه.ولی در کل فکر نکنم قانون خاصی داشته باشه
من ادامه داستانمو میگم هرکی خواست بخونه هرکیم نخواست نخونه خودم خیلی خوشم میاد بگم... خلاصه من دیگه حسمو بهش گفتم و تا چند روز سر کیف بودم، ولی با خودم گفتم خدااا من که حسمو بهش گفتم پس چرا حسم تموم نمیشه؟ انتظار داشتم وقتی حسمو بگم حسم تموم شه😂در این حد دیگه ب خودم ناآگاه بودم..خلاصه من یمدت بعد رفتم مغازشون، دیدم داره نگاهم میکنه برگشتم بهم لبخند زد ولی هنوزم یادمه پشت ماسک زیاد معلوم نبود ولی انگار تو نگاهش یه بغضی بود نگاهش غمگین بود و بعدشم یهو سرشو انداخت پایین. یلحظه ترسیدم گفتم خدا نکنه کسیو دوست داشته نکنه من اونو یاد کسی میندازم که بهش علاقه داشته. آخه نگاهش یجوری بود که من همچین وایبی گرفتم.. دیگه اومدم خونه و بساط وسواسات فکریم مهیا شد.. چندبار هم رفتم مغازشون ولی دیر به دیر میرفتم چون هم پول نداشتم هم تحمل استرس نداشتم. و خلاصه چندبار بعدش دیدم سرده زیاد تحویلم نمیگیره نگام نمی کنه. گفتم یا داره میگه بهم فکر نکن، یا کسیو دوست داره.. منم اعصابم خورد بود ازش گفتم چرا اینطوری شده یهووو. این سایت هم همینجوری چک میکردم واسه خودم یا کامنت میخوندم یا کامنت میذاشتم، تو خیالاتم میگفتم چی میشد میومد اینجا باز میگفتم نبابا اینجور جاها نمیاد دلت خوشه ها. تا اینکه یه کامنت دیدم و فهمیدم خودشه چون چت کردن طرف من با همه فرق داره و من روی هوا تشخیصش میدادم و انقدر خوشحال شدم که حد نداشت
اشکال نداره بابا
من یکی تا جایی که اعصابم یاری کنه میخونم😁😁
قربون صبوریت😂مرسیی خوشم میاد کلاا از داستان خوندن و گذاشتن
اگه شماهم دوست داشتین داستاناتون بذارید همرو میخونم و نظر میدم
سلام استارگرل خوشحالم که حال دلت خوب شده اگه فضولی نباشه میشه بپرسم مخاطب شما همون بی نشون بودن؟