ترجمه درس ۳ عربی نهم ؛ معنی الدرس الثالث
معنی متن درس 3 صفحه 30 و 31 عربی نهم ؛ ترجمه درس سوم عربی نهم متوسطه به همراه کلمات سخت درس جِسْرُ الصَّداقَةِ
ترجمه متن درس سوم کتاب عربی پایه نهم «جِسْرُ الصَّداقَةِ» را به همراه معنی کلمات سخت و مهم آن را در ادامه در بخش آموزش و پرورش ماگرتا برای شما دانش آموز عزیز فراهم کرده ایم.
مطلب پیشنهادی: جواب تمرین های درس ۳ عربی نهم
ترجمه متن درس ۳ عربی نهم متوسطه
كان حميد وسعيد أخوين في مزرعة قمح، في أحد الأيام وقعت عداوة بينهما وغضب الأخ الأكبر «حميد» على الأخ الأصغر «سعید» و قال له: « خرج من مزرعتی».
حمید و سعید دو برادر در یک مزرعه گندم در مزرعه گندمی بودند؛ در یکی از روزهامیانشان دشمنی افتاد و برادر بزرگ تر حمید بر برادر کوچک تر خشم گرفت و به او گفت :از مزرعه ام خارج شو.
وقالت زوجة حميد لزوجة سعيد : «أخرجي من بينا»
و همسر حمید به همسر سعید گفت: از خانه مان خارج شو
في صباح أحد الأيام طرق رجل باب بيت حميد؛ عندما فتح حميد باب البيت؛ شاهدتجارة؛ فسأله : «ماذا تطلب منی؟»
در صبح یکی از روزها مردی در خانه حمید را زد؛ وقتی که خانه را باز کرد؛ تجاری را دید و از او پرسید : از من چه می خواهی؟
أجاب الجار : «أبحث عن عمل؛ هل عندك عمل؟ »
نجار جواب داد :دنبال کاری می گردم در جست و جوی کاری هستم؛ آیا کاری داری؟
فقال حميد : «بالتأكيد؛ عندي مشكلة وحلها بيدگ »
حمید گفت: البته؛ مشکلی دارم و حل آن در دست توست.
قال التجار: «ما هي مشكلك؟ » أجاب حميد: «ذلک بیت جاری؛ هو أخي و عدوى؛ أنظر إلى ذلك الهر، هو قم المزرعة إلى نصفين بذلك النهر، إنه حفر الهريه قضبان على عندى أخشاب كثيرة في المخزن؛ رجاء، اصنع جدارة خشب بيتنا »
نجار گفت: مشکلت چیست؟ حمید جواب داد: آن خانه همسایه ام است؛ او برادرم ودشمنم است؛ به آن رودخانه نگاه کن؛ او مزرعه را با آن نهر (جوی) به دو نیم تقسیم کرده است؛ او نهر را کنده است (حفر کرده)؛ زیرا از من عصبانی است (بر من خشمگین است) چوب های بسیاری در انبار دارم؛ لطفأ دیواری چوبی میان ما بساز.
ثم قال للتجار: «أنا أذهب إلى السوق و أرجع مساء .» عندما رجع حميد إلى مزرعته مساء تعجب كثيرة؛ التجار ما صنع جدارة؛ بل صنع جسر على النهر؛ فغضب حميد و قال للجار: «ماذا فعلت؟ إلم صنعت جسرة؟ !»
سپس به نجار گفت :من به بازار می روم و بعد از ظهر( اول شب ) برمی گردم .هنگامی که حمید بعد از ظهر به مزرعه اش برگشت خیلی تعجب کرد؛ نجار دیواری نساخت؛ بلکه پلی را روی نهر ساخت، پس حمید خشمگین شد و به نجار گفت چه کردی؟! (چه کارکرده ای؟)! چرا پل ساختی؟ (ساخته ای؟)
في هذا الوقت وصل سعید و شاد جسرة فحسب أن حميدة أمر بصنع الجسر؛ بر الجسر وبدأ بالبكاء و قبل أخاه و اعتذر؛
در این وقت سعید رسید و پلی را دید و گمان کرد که حمید به ساختن پل دستور داده است پس، از پل عبور کرد و شروع به گریستن کرد و برادرش را بوسید و عذرخواست
دهب حميد إلى التجار وشكره و قال : «أنت ضيفي لثلاثة أيام».
حمید به سوی نجار رفت و از او تشکر کرد و گفت :تو برای سه روز مهمان من هستی.
اعتذر التجار وقال: «جسور كثيرة باقية على الذهاب لصنعها»
نجار عذرخواهی کرد و گفت: پل های زیادی مانده است؛ باید برای ساختن آنها بروم.
من كلام رسول الله (ص):| اثنان لا ينظر الله إليهما :قاطع الرحم وجار السوء
دو تن خداوند به آنها نگاه نمی کند برنده پیوند خویشان و همسایه بد.
همچنین بخوانید: ترجمه درس دوم عربی نهم
در این نوشته ترجمه درس ۳ عربی نهم را مرور کردیم، برای مشاهده جواب تمرین ها و گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را به همراه عبارت ماگرتا در گوگل جست و جو نمایید.