انشا درباره گذر عمر + با مقدمه و بدنه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد گذر عمر با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا درباره گذر عمر : عمر چه قدر سریع در حال حرکت است. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد طلوع و غروب خورشید
انشاء درباره گذر عمر
مقدمه: بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین، عمر مانند آبی که در حال حرکت است می رود و تمام می شود. ما نسانها در هوای عمر می گردیم و منتظر بهتر شدنش هستیم و نمی دانیم که این لحظات که می روند و می دوند ثانیه های عمر ما هستند.
بدنه: عمر یا زندگی یک فرصت است که هر انسان فقط یک بار از این موهبت و نعمت برخوردار می شود، کاش قدرش را بدانیم و از آن به خوبی استفاده کنیم. هر صبح با طلوع خورشید خدا را شکر کنیم و بدانیم این روزی که می رود و سپری می شود، دیگر باز نمی گردد.
عمر خود را به بطالت و بیهودگی سپری نکنیم و بدانیم روزی که رفت از پیمانه عمر ما کم شد. روزهایی که ما در غم و اندوه سپری می کنیم و زمان هایی که بی هیچ هدفی فقط پرسه می زنیم همه از لحظات عمر ما کاسته می شود.
هر انسان عاقلی باید برای زندگی خودش برنامه ریزی کند و بداند که از این موهبت عالی و بی نظیر برای رشد و تعالی و تکامل خویش استفاده نماید و بخشی از عمرش را به عبادت و بخش دیگر را به خدمت رسانی به مردم سپری کند.
عمر گران قیمت جون طلاست با این تفاوت که طلا را می توانی به هر اندازه که در توان داری خرید کنی و انباشته نمایی ولی عمر متاعی است که در هیچ جای دنیا فروخته یا تعویض نمی شود. عمری که رفت، تمام شد و گذشت و سپری شد.
کاش هر روز که می گذرد را خوب و دقیق بررسی کنیم و برای خودمان تجزیه و تحلیل کنیم و بهترین نتیجه را گرفته وبا داشتن یک هدف دقیق راه بهتر زیستن را یافته و خوب و خوش و بی دغدغه زندگی کنیم.
نتیجه گیری: زندگی و عمر داستان یک تکه یخ است که در هر صورت آب می شود و تمام می شود، بهتر است که با تفکر خوب و زیبا بهترین راه زندگی را یافته و در آن مسیر به راه خود ادامه دهیم تا در پیری شرمنده خود و نادم از گذر عمر خود نباشیم.
انشا در مورد عمر گرانمایه
مقدمه: عمر می رود و ما چون توپی که به رود افتاده باشد، به دنبالش می رویم و نمی توانیم بگیریم. ولی ای انسان کاش بدانی که زندگی همین یک بار است و تکرار ندارد و مجبور هستی مانند یک فیلم مورد علاقه به دقت نگاه کنی. فرصت چشم بر هم زدن نیست و تمام می شود.
بدنه: کاش می توانستم روزهای قشنگ عمرم را قاب کنم و برای خودم نگاه دارم. کاش می توانستم برای روزهای رفته کلید عقب را بزنم و و همه چیز از اول شروع شود. روزهایی که خاطرات تلخ داشته اند را با پاک کن جادویی پاک کنم و دوباره سفید کنم و بوم زندگی و عمرم را از نو طراحی کنم.
کاش می توانستم برای مادرم جوانی و برای پدرم سلامتی بخواهم و خوشحالشان کنم. ولی افسوس و صد ناله نفس گیر که همه چیز تمام شد و گذشت. خانه خلوت شد و پدربزرگ و مادربزرگ رفتند و من ماندم و خاطراتی خوش از هر دو.
روزی حتی توان راه رفتن نداشتم و حالا جوانی شده ام و برای خودم بزرگ شده ام. عمر می گذرد و می رود، پس بهتر است با خوبی و خوشی و شادی خود و بندگان خدا سپری شود. کاش در این عمر کوتاه تلاش کنیم چشمی گریان نشود و دلی غم نداشته باشد و دردمندی روی زمین وجود نداشته باشد.
کاش به عبادت و اطاعت از خدا سپری شود و هیچ بنده ای از دستمان آزرده خاطر نشود. کاش می توانستم روزهایی را که دوست ندارم متوقف کنم و از تقویم عمر خود بیرون بریزم و روزهای زیبا را دو برابر کنم. عمر مانند یک ظرف آب است که بخوری و نخوری با گذشت زمان خشک شده و تمام می شود، بهتر است که در زمانی که خوش و خنک است صرف شود و از ان لذت برده شود. عمر مانند برف است تا درکش کنید تمام شده و فرصتی نیست و نخواهد بود.
نتیجه گیری: زندگی و عمر در حال گذر است و هیچ کس نمی تواند مانع گذرش شود و به سرعت برق و باد می رود پس بهتر است که از ان به خوبی و خوشی استفاده کرده و برای داشته های خود از خدا سپاس گزاری کنیم و بدانیم که عمر هم نعمتی بی حساب و شمار است که باید به خوبی و خوشی و بی گناه سپری شود.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد طبیعت زیبای جنگل
و
انشا درباره گفتگوی ساحل و دریا
و
انشا درباره ویژگی های دوست خوب
☑️ به پایان انشا گذر عمر رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
سپاس گذارم
عالی سید