انشا در مورد تفاوت های زندگی شهری و روستایی ✔️ با مقدمه و بدنه و نتیجه
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد تفاوت های زندگی شهری و روستایی با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا در مورد تفاوت های زندگی شهری و روستایی: فقط لطافت و زیبایی هوایش کافی است. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه باشید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد آزادی و آزادگی
انشا در مورد تفاوت های زندگی شهری و روستایی
مقدمه: زندگی در روستا آرام بی دغدغه و سرشار از آرامش است نه صدای ماشین می شنوی و نه بوق های مکرر که همواره گوش را کر می کنند و اعصاب را ویران.
بدنه: زندگی در روستا بسیار ساده و دور از تجملات شهری است، خبری از چلچراغ، لوسترهای گران قیمت نیست. مردم همه ساده و مهربانند و غروب که می شود همگی منتظر دیدار هم می مانند.
همواره مادر بزرگ آن روستا در کنار هم به نقل و قصه گویی می پردازند، اما مادربزرگان شهر در واحدی تنها و منتظر چشم به راه هستند تا شاید همسایهی و یا فرزندی از راه برسد. خبری از صف های طولانی نان و مرغ و شکر و برنج نیست، هر کس خودش هر آنچه کاش که هم آن را می خورد و خدا را شاکر است.
هر صبح پدر همراه فرزندان راهی باغ و گندمزار می شود و شب با کوله باری از مهر و محبت و انسان دوستی از راه می رسد.
مادران در کار ماست و شیر و تولید هستند، اما مادران در شهر مجبورند در خانه بمانند و اگر هم اندکی بیرون هستند کار اداری دارند. فرش و گلیم و همه زیر اندازها هنر دست زنان است و گره گره خودشان بافته اند.
کره و ماست را که می بینی کیفیتش هم فرق دارد، خبری از دغدغه های بی سرانجام شهر نیست و مردم سر راحت روی بالش می گذارند.
دود و بوهای متعدد و فریادهای مکرر هم خبری نیست، هر صبح خورشید به همه سلام می کند و مردم هم با روی خوش از هم احوال پرسی می کنند.
اما مردم شهر صبح که بیدار می شوند دغدغه ترافیک دارند و دود و ماشین که آیا به موقع به کارشان می رسند، هوای آلوده، سر و صدای زیاد بیماری فراوان و هزاران موردی که از چشم ما انسان ها به دور است. روستا یعنی رهایی از دست همه ناملایمات و داشتن یک زندگی آرام و آسوده
نتیجه گیری: گاهی سعی کنید که به یک روستای نزدیک سر بزنید و دمی دور از مشکلات برای خودتان نفسی تازه کنید.
انشا درباره تفاوت و شباهت زندگی در شهر و روستا
مقدمه: مردمش بی ادعا، هوایش سالم، خورشیدش روشن، آسمانش صاف، رودش جاری و دغدغه هایش کم، خبری از نان های پر از قند نیست و مردم همه با خورشید بیدار می شوند و با او به خواب می روند.
بدنه: یک روز مهمانشان بودم و دیدم که خدا چه قدر نزدیک است و مهربانی دم دست، هر کس از راه می رسد سخنش پر از عشق است و دوستی و دلدادگی، سر سفره که نشستم دیدم رنگ چایشان دلبرانه، نانشان خوش طعم، کره و نان روغنی و پنیر محلی همه کنار، این سفره سر صبح که با یاد خدا شروع شده و با او ادامه می یابد.
چوپان در تک تک خانه ها را می زند و می گوید گوسفندان را راهی کنید. پدران راهی باغ و گلزار می شود و مادر هم ی دو ساعت سر دار قالی می رود و فکر ناهار هم کرده است. آبگوشت را بار کرده و می رود. در شهر خبری از این برنامه ها نیست، برای هر چیزی باید به مغازه بروند، مادران اغلب خانه دار هستند و بوی دود و ماشین هم بیداد می کند.
همه انگار با هم قهرند و طلب کار، نه درختی و نه گلی، مردم همه تند تند در راه هستند و می دوند. کودکان سوار سرویس به مدرسه می روند اما کودکان روستا دوان دوان لی لی کنان می دوند و برای عصرشان هم برنامه ریزی می کنند.
همه باهم در کوچه باغ ها و گندم زارها می دوند و حرکت می کنند. خبری از تله کابین و شهر بازی نیست، همه روی درخت و کوه و کمر می دوند. سبزه زار و باغ و چمن در حال خوشند و مردم هم سر حال، خبری از دیابت و کمر درد و پا درد نیست، در شهر خانه نشینی همه را به بیماری های سبک زندگی مبتلا کره و همه در کنارهم نگران هستند.
شب های روستا پر ستاره، کوچه باغ هایش خلوت، مردمانش پر از مهر، هوایش صاف، مهتابش درخشان و همه در کنار هم خوش و خرم هستند. همه محصولات مورد نیاز را خودشان تامین می کنند و محتاج کسی نیستند.
جاده ها همه داغ و پشت بام ها سرطان زا، باد کولر و هزاران معضل و از همه مهم تر اعتراض همسایه از هر صدایی…
نتیجه گیری: بهتر است برای سبک زندگی شهری هم فکری کنیم چون این شیوه زندگی مردم را دچار تمام بیماری ها می کند. سری به روستا بزنید و ریه را پر از هوای تازه کنید.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد آلودگی هوا
و
انشا در مورد چشم
و
انشا در مورد دوستی با مردم
☑️ به پایان انشا درباره تفاوت های زندگی شهری و روستایی رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.