ایده اصلی دومین فیلم آزیتا موگویی پس از تراژدی (۱۳۹۲) است. موگویی پس از سالها کار در زمینههای مختلف سینما، با این مدیوم بسیار آشنا است و از این رو خواسته فیلمی با استانداردهای بالا ارائه دهد. او تمام تلاشش را در کارگردانی به کار گرفته تا فیلمی شیک و هالیوودی بسازد.
در این فیلم با آدمهایی طرف هستیم که کوچکترین ارزشی برای انسانیت و اخلاق قائل نیستند. همه میخواهند به نوعی دیگری را حذف کرده و خود برتر میدان باشند.
کارِ گروهی تنها زمانی شکل میگیرد که عدهای علیه یکی جبهه گرفته و با نابودی او، یکی دیگر از اعضای گروه قربانی خواهد شد. این تنازع بقا تا جایی باید ادامه پیدا کند که تنها یک نفر باقی بماند؛ و آن کسی است که از همه زرنگتر است. با نقد فیلم ماگرتا همراه باشید.
نقد فیلم ایده اصلی
لازم نیست خیلی اهل فیلم دیدن باشید تا متوجه شوید از ایده اصلی تا کوچکترین جزییاتِ «ایده اصلی» تا چه اندازه کپی از فیلمهای ژانر «کمدی سیاه جنایی» است که به وفور نمونههای آن را در آثار هالیوودی مشاهده میکنیم. فیلم – اگر اسامی شخصیتها و جزایر را کنار بگذاریم- حتی سعی هم نمیکند که اندکی ایرانی باشد و در نمایش صحنههای کازینو و ارتباطات غیرمعمول شخصیتها با یکدیگر، شانه به شانه نمونههای اوریجینال خود حرکت میکند.
رو دست زدنها و یکدیگر را دور زدنهای شخصیتها نیز در فیلمنامه آنقدر سر دستی و بدون خلاقیت به نگارش درآمده که از یک سوم ابتدایی فیلم به راحتی قابل حدس است و هیچ غافلگیری خاصی برای مخاطب ایجاد نمیکند.
روایت سه پردهای فیلم هم که مثلا قرار است از دیدگاه سه شخصیت اصلی داستان ماجرا را روایت کند و پازل داستان به مرور توسط این سه روایت کامل شود –فارغ از ایرادات روایی آن- بیشتر به وقت تلف کردن و کش دادن ماجرا شبیه است و در روایتِ داستان نه چندان پیچیده اثر کارکرد خاصی ندارد.
البته فیلمساز در رنگ و لعاب دادن به اثر کم محتوای خود از بزک دوزک فیلمش کم نگذاشته و از بازیگران خوش رنگ و لعاب ایرانی و خارجی تا ماشینهای سوپر لوکس و خانههای لاکچری تا توانسته بهره برده تا مخاطبش را مبهوت زرق و برق اثر کند اما خود فیلمساز پیشتر و بیشتر از مخاطب اثر، مبهوت شیک بودن فیلمش شده و آن قدر تحت تاثیر بریز و بپاشهای تکنیکی قرار گرفته که اثرش فاقد هر گونه حس و حال و روابط انسانی باشد. موضوعی که البته در نمونههای اورجینال این دست از آثار، کاملا مورد توجه فیلمسازان قرار میگیرد اما «ایده اصلی» هیچ رنگ و بویی از آن نبرده است.
از همین رو میتوان با قطعیت گفت «ایده اصلی» هیچ چیز جدیدی برای مخاطبش ندارد جز نمایش برخی صحنههای تابو شکن که کمتر در سینمای ایران شاهد آنها بودهایم و آنچه که در پایان از این فیلم در ذهن بیننده آن باقی میماند تصویر چند ماشین گران قیمت است و دیگر هیچ!
درباره فیلم « ایده اصلی »
منبع الهام بخش برای ساخت فیلم « ایده اصلی » آثار هالیوودی بوده اند که تعلیق و تدوین از عناصر مهم آن به شمار می روند. به عنوان مثال می توان به فیلم « تمرکز » با بازی ویل اسمیت اشاره کرد که براساس بکارگیری اصل غافلگیری تماشاگر بنا شده بود. در « ایده اصلی » نیز آزیتا موگویی تلاش کرده تا بتواند فضای آن آثار را به یک فیلم ایرانی بیاورد اما او در این راه از یک نکته غافل شده و آن اینکه آن فضاسازی ها در سینمای غرب و بطور مشخص هالیوود، خیلی در خدمت عناصر زندگی لاکچری شخصیت ها نیستند و تاکید بر مسائل دیگری است!
« ایده اصلی » روایتگر قصه چند آدم مختلف است که قصد دارند بر سر تجارت و موفقیت بر سر یکدیگر کلاه گذاشته و دیگری را شکست دهند. این قصه می توانست به شکلی ساده و باور پذیر روایت شود اما تاکید نابجای موگویی بر استفاده حداکثری از سبک زندگی لاکچری سبب نامتوازن شدن لحن روایت فیلم شده است.
متاسفانه میزان تاکید فیلم در به تصویر کشیدن ماشین های لوکس و حضور در جشن و تفریحات مختلف که کارکردی در داستان ندارد، چنان زیاد است که باعث شده قصه اصلی ابداً جدی گرفته نشود و فیلم شبیه به موزیک ویدئوهایی باشد که در شبکه های ماهواره ای منتشر می شود!
« ایده اصلی » فارغ از مشکلاتِی که ذکر شد، در روایت نیز ایراداتی بسیار زیادی دارد که در نمونه های خارجی مشابه کمتر به چشم می خورد. فیلم تلاش میکند تا به صورت اپیزودی ماجرای خود را از دید افراد مختلف روایت کند تا تماشاگر را وارد هزارتویی پیچیده نماید و ذهن او را به بازی بگیرد اما موگویی در این مسیر فراموش کرده که فیلمنامه نحیف او پتانسیل لازم برای روایت چند باره را ندارد.
قصه اصلی که روایت می شود بدون جزئیات است و تماشاگری که آثاری از این دست را در تماشا کرده به راحتی می تواند ادامه ماجرا را حدس بزند اما فیلم تاکید دارد که روایت چندباره آن قصه از منظر دیگر شخصیت ها می تواند حاوی نکات کلیدی و مهمی باشد که در حل معماهای قصه تاثیر مهمی بر جای بگذارد. اما بر عکس اعتقاد سازندگان باید گفت که روایت چند باره موضوعات تنها به کند شدن قصه منجر شده است.
دیگر مشکل برجسته فیلم ساخته نشدن شخصیت ها در طول داستان است. آدمهایی که در طول قصه می بینیم یک کپی ناشیانه و زننده از نمونه غربی خود هستند که حتی در دیالوگ نویسی نیز سعی شده شباهت هایی میان آنها وجود داشته باشد. جنس ارتباط آنها با یکدیگر و حتی رفتار و اقداماتشان منطقی نیست و نمی توان آنها را باور کرد. ارتباط سعید و رویا در قصه تعریف نشده است و مشخص نیست که چرا در مناسبات بین این دو به یکباره لاله از راه رسیده! یا اینکه چرا رویا که قصد شکست سعید را دارد می بایست بدترین و و طولانی ترین و هزینه بر ترین راه ممکن را برای مواجه با او در نظر بگیرد در حالی که بسیاری از اتفاقات قصه می توانست مسیر بسیار ساده تری را پیش بگیرد. مشکلاتی از این دست در « ایده اصلی » فراوان هستند.
« ایده اصلی » می خواهد شبیه به فیلم « وال استریت » یا حتی « معامله گر یاغی » باشد اما نمی تواند به درک مناسبی از فضای آن آثار برسد. فیلمنامه که می بایست در بکارگیری عنصر تعلیق مسلط عمل می کرد، در اینجا به افزودن ابهام هرچه بیشتر به داستان کمک کرده بطوریکه غافلگیری ها یا بسیار زودتر از موعد از راه می رسند یا در پیچ و خم مشکلات فیلمنامه مسیر اشتباهی را انتخاب می کنند. « ایده اصلی » سرشار از عناصر لاکچری هست و به نظر، برای خود سازندگان هم چندان مهم نبوده که آثارشان چیزی بیشتر از این تصاویر جذاب و رنگی برای تماشاگر باشد.
بررسی نهایی فیلم ایده اصلی
فیلم ایده اصلی مانند شخم زنی در یک مزرعه کشاورزی است که کارگردان و فیلمنامهنویس هرچه در آن شخم میزنند، فقط زمین را سوراخ سوراخ میکنند و هیچ بذری را نمیکارند. آنها از اول تا انتهای این زمین بزرگ بی در و پیکر را به طریق نامنظمی شخم میزنند و بدون برداشت یک محصول به درد بخور، در نهایت مزرعه را به آتش میکشند تا بلکه سوختن و زبانههای آتش آن به چشم بیاید، غافل از اینکه حتی مترسکهای داخل مزرعه نیز به آنها پشت کردهاند و مشغول سیاحت در جای دیگری هستند.
در کل این آسان گیریها به کلیت فیلم ضربه زده، اما نمیتوان تلاش سازندگان فیلم را برای ارائه یک فیلم تجاری تمیز و ساختارمند نستود. در سینمای بدنه ایران که دم دستی و به بازی گرفتن شعور مخاطب جزو عرف رایج است، ساخت فیلمی ساختارمند و کم لکنت که مخاطب را به سخره نگیرد، جای تقدیر دارد. امید است که سینمای بدنه و تجاری بیشتر به سمت ارائهی کلیتی قابل قبول مثل “ایده اصلی” برود.