گذر عمر و جوانی یکی از واقعیتهای انکارناپذیر زندگی است که هر انسانی با آن مواجه میشود. روزهایی که پر از انرژی و شور و شوق جوانی هستند، به سرعت در حال گذرند و لحظات ارزشمندش به خاطراتی شیرین تبدیل میشوند.
زمانی که انسان غرق در زندگی روزمره است، شاید کمتر به سرعت گذر عمر توجه کند، اما لحظات حساس و خاص، ما را به تأمل در این جریان بیوقفه وادار میکند. در ادامه متن در مورد گذر عمر و جوانی را در تکست ماگرتا باهم می خوانیم.
کپشن های عمیق برای توصیف لحظات از دست رفته جوانی
گذر عمر یک لحظه است
انگار که چشم ببندی
و باز کنی خود را سپید موی
و ناتوان ببینی
و کارهایی که همه
نیمه تمام مانده اند
به جای تماشای گذر عمر
در آن مشارکت کنیم
جوانی، بهاران زندگانی و ارزشمندترین هدیه ای است که
دست روزگار تنها یک بار فرصت بهره گیری از آن را به آدمی می بخشد..
نشاط و شادابی، تحرک و قدرت و انگیزه های بلند رویش و پویش،
ره آورد بوستان جوانی است..
زمان شما محدود است
آن را با زندگی کردن در زندگی دیگران هدر ندهید
گویی به خواب بود
جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
امروز اگر بزرگ شدیم
به برکت کسانیست که در این آشوب روزگار
سپر جوانی مان شدند
و رنج هایمان رابه دوش کشیدند
کسانی که امروز
صورتشان پراز چین و چروک شده
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود دگر زندگانیم
جملات زیبا در مورد گذر روزهای زندگی و عمر
انتظار را می شناسم
قدش بلند است و کمی فربه
گویی نگاهش در آخرین غروب پاییز یخ زده است
آری به اندازه تمام سال های جوانی ام
انتظار را می شناسم
گویی به خواب بود
جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
برای وصف جوانی مان
این مصرع از حامد عسکری کافیست :
« هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد »
ما جوانی را میان خاک مدفون کرده ایم
بس که در پایان هر شادی، درآمد پیر ما
شاید باید توی زندگی دلیلی باشد
که بخاطرش پیر بشویم
اگر دلیلی برای پیر شدن
نداشته باشیم
که زندگی نمی چسبد
آن وقت میخواهی بنشینی
به کنج دیوار نگاه کنی و به کجای
جوانی ات بیندیشی؟!
چه زود از پی هم روزگار جوانی ام گذشت
ولیکن جوانی نکردم و زندگانی ام گذشت
بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود دگر زندگانیم
با زَر خیلى کارها را مى توان انجام داد، ولى جوانى را نمى توان خرید
من اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟
من یک راست از بچگی به سن كهولت رسیدم
متن های زیبا در مورد گذر زمان و بزرگ شدن
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
تراژدی زندگی اینست
که ما خیلی زود پیر میشویم
و خیلی دیر
عاقل
با زَر خیلى کارها را مى توان انجام داد، ولى جوانى را نمى توان خرید
فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست !
تولد
کودکی
جوانی
پیری
امروزت را دریاب..
شاید فردایی نباشد…
دیگر نه شوقی در سرم دارم نه امیدی
یعنی جوانی با غمت از عاشقی پیر است
در این دنیای زود گذر،
زندگی مثل رودخانه ای است که هرگز به عقب بر نمیگردد
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
جوانی یادآور روزگار خوشی اسـت ، گشتن ها ، خنده ها ، شادی ها و… دورهمی هایی کـه هیچگاه بر نخواهند گشت پس بایستی بـه جوان فرصت لذت بردن از این زمان را داد ودر عین حال از گوهر وجودیش نیز استفاده کرد.
خود جوانی هم
به این زودی به ترک کس نگوید
من ز خود آزردم
از فرط جوانی ها جوانی
مجموعه جملات و متن های زیبا درباره گذر عمر
تا می توانی جوانی کن و جوان باش
اما یادت نرود که درگذشت زمان را چاره ای نیست
که درمان کند و این ناچاری
به خاطر این است که قدر جوانی ات را بدانی..
چرخ فلک اونقد بزرگه
که تا بخاد بچرخه و ما ازون پایین بیاییم بالا
عمرمون تموم شده
نوجوانی و جوانی رفت ماندم نیمه راه
تک درخت عمر من افسوس مانده بی ثمر
زندگی کوتاه است ..
و زمان میگذرد !
چشم من خیره به شب
یا که شاید غرق در نور سپید صبحدم
چه کسی می داند ..
لحظه ها در پی هم می آیند
و تو را می خوانند …
زندگی شوخی نیست
اشک و آهش کم نیست
من نفهمیدم هرگز
غم این عالم چیست ….
گرفتن کامی
از لب های تو
گران بود،درست
ولی آیا به قیمت پیر شدن من
در جوانی؟!
گویی به خواب بود
جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
زندگی کوتاه است..
گذر عمر شتابی عجیب دارد
پس آن را با افرادی بگذرانید که باعث می شوند
شما بخندید و احساس دوست داشتن کنید….
چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است…
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه …
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد…
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه را رایگان به فلک داده ام…
گردی بگیرم از آینه،
رفیقی که ماندگار بود،
چه صادق است آینه!!
یادم امد تنبلی از چه بود.
تنبلی از گردگیری…
از صداقت اینه…
آینه ای که بیم صداقتش را دارم
جوانی یادش بخیر
بیم و هراسی از اینه نداشتم
مدام و مدام با اینه دست و پنجه نرم میکردم
فلک تو چه کردی با من
موی سپیدم را رایگان داده ای
چه داد و ستدی
ناجوانمردانه بود
اری
پیر شدم
چگونه گذشت و چه زود گذشت
شیارهایی که صیقل داده ای بر سطح هموار زیبایی ام
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
اشعار درباره بزرگ شدن و گذر سال های عمر
ز دست ،گوهر پرقیمت جوانی رفت
چو برق ،فرصت کوتاه زندگانی رفت
بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست
پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت
بر باد رفت
در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود
دگر زندگانیم
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
هر سال چو سال نو شود باز
عمرم گذرد ولی به تکرار
از شور و جوانیم چه گویم
پیری بشود بر آن پدیدار
گذشت این عمر و جوانی
اما بهار را ندیده خزان شد…
پیری آن نیست ک بر سر بزند موی سفید
هر جوانی که به دل شوق ندارد، پیر است
گر جوانی به هدر رفته دل آزرده مباش
زندگی چیست به جز باد و هوایی بلبل
افسوس که ایام جوانی بگذشت
دوران نشاط و کامرانی بگذشت
تشنه به کنار جوی چندان خفتم
کز جوی من آب زندگانی بگذشت
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
گذر عمر به ما یادآوری میکند که باید قدر هر لحظه را بدانیم و از دوران جوانی به بهترین شکل بهره ببریم. زندگی کوتاهتر از آن است که آن را صرف دغدغههای بیاهمیت کنیم. هر روز فرصتی است تا بیشتر با خودمان و اطرافیانمان در صلح باشیم و زندگی را با تمام زیباییهایش، حتی با سختیها و چالشهایش، جشن بگیریم. عمر میگذرد، اما خاطرات، دستاوردها و لحظاتی که با عشق و امید زندگی کردهایم، تا ابد در قلب ما زنده میمانند.
به پایان مقاله متن در مورد گذر عمر و جوانی رسیدیم، اگر شما هم جملاتی در این مورد بلد هستید حتما آن را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.