خودآگاهی، ظرفیت درونی و توانایی شناختن خود به عنوان یک فرد جدا از محیط زیست و دیگر افراد است که به افراد شناخت و درک مناسبی از خودشان می دهد و باعث می شود با درک بهتر نیازهای دیگران، نقاط ضعف خود را نیز پوشش دهند. همانطور که پیدا هست خودآگاهی می تواند یک اصل اساسی در زندگی هر شخصی باشد پس برای درک کامل این معقوله در ادامه همراه ماگرتا باشید.
[su_box title=”چرا خودآگاهی اینقدر مهم است ؟” box_color=”#ff6d70″ title_color=”#ffffff” radius=”11″]ما برای اینکه بتوانیم زندگی سالم و شادی داشته باشیم نیاز داریم اول خودمان را بشناسیم، در مورد خودمان احساس خوبی داشته باشیم و از آنچه هستیم و داریم شاد و راضی باشیم. به عبارتی دیگر تا زمانی که خودمان را به درستی نشناسیم، نمیتوانیم به شناخت دقیق و درستی از انتظارات و خواستهها و اهدافمان برسیم، تصمیمات درست و منطقی بگیریم و برای رسیدن به آنها بهطور صحیح و موثر اقدام کنیم.
در واقع آگاهی داشتن از خود، پیشنیاز دیگر مهارتهای زندگی است چرا که افراد برخوردار از کارکرد سالم، دید دقیقی از خود دارند. اگرچه گاه دشوار است، ما آنچه را که واقعا هستیم ببینیم و باز هم نسبت به آن صبور و شکیبا باشیم.رشد خود آگاهی به فرد کمک میکند تا در یابد تحت فشار روانی قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط و شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی موثر و همدلانه است. بنابراین کسب این مهارت نقش مهمی در سلامت و بهداشت روان ما دارد. [/su_box]
انواع خودآگاهی
تغییراتی که بعد از خودآگاهی در ما ایجاد می شود
چنان چه فردی به خودآگاهی دست یابد، برای خود و دیگران بیش از پیش ارزش و احترام قائل می شود. علاوه بر این چنین فردی از تحقیر و سرزنش خود و دیگران دوری می کند، دارای روحیه و افکاری مثبت است و تمایل به همکاری و مشارکت دارد. این فرد از نظر دیگران درباره خودش استقبال می کند ، علاقه مند به مشورت و نظر خواهی در قبال پیشرفت خود است ، دارای مقاومت بالایی در برابر فشار ها و سختی های زندگی و احساس رضایت از زندگی می شود.
خودآگاهی معجزه نمیکند
شاید فکر کنید همین که خودتان را خوب بشناسید، کافی است تا همهی مشکلاتتان حل شوند، اما اینطور نیست، چراکه خودآگاهی فقط قدم اول است. ذهن ما انسانها به قدری انباشته از تعصبات است که در برابرشان ناتوان هستیم و این تعصبات، تصمیماتمان را تحت تأثیر قرار میدهند.
دنیل کانمن (Daniel Kahneman) در کتاب تفکر، سریع و کُند به این نکته اشاره میکند که حتی پس از سالها مطالعهی تعصبات و مبانی تصمیمگیری هنوز هم تمامی خطاهای گذشته را تکرار میکند:
[su_quote]به جز برخی نتایجی که فکر میکنم بیشتر حاصل افزایش سن هستند، تفکر شهودی من هنوز هم مانند دورانی است که مطالعهی این موضوع را شروع نکرده بودم؛ مستعد اعتماد به نفس کاذب، پیشبینیهای افراطی و دُژانگاری برنامهریزی. فقط در توانایی شناسایی موقعیتهایی که احتمال بروز خطا دارند، بهبود یافتهام…، اما در شناسایی خطاهای دیگران خیلی بیشتر از شناسایی خطاهای خودم پیشرفت کردهام.[/su_quote]
کانمن در یکی از سخنرانیهای تِد اضافه میکند، یادآوری وقایع گذشته همیشه بهصورت کاملا دقیق امکانپذیر نیست، پس حتی اگر زمان بسیار زیادی را صرف ارزیابی گذشتهی خود کنیم، باز هم تصویر مخدوشی از وقایع را تجسم خواهیم کرد.
در همین راستا، عدهای از پژوهشگران حوزهی روانشناسی معتقدند ما انسانها به قدری نقطهی کور داریم که رسیدن به خودآگاهی اغلب امکانپذیر نیست. بهطورکلی عادت کردهایم بر یک خودانگارهی خاص تا جایی مداومت کنیم که دیگر متوجه خطاهایمان نشویم.
کلوسوسکی در ادامهی خاطرهای که خواندید، دقیقا به همین مشکل اشاره میکند:
[su_quote] من خودم را آدمِ شب میدانستم و هرگز به کار کردن در صبح فکر هم نکرده بودم. سالهاست که از این دست مکاشفات، زیاد داشتهام. وقتی طلاق گرفتم، تازه فهمیدم آنقدرها هم که خودم فکر میکردم در برقراری ارتباط با دیگران توانا نیستم. چقدر دست به آزمون و خطا زدم تا بفهمم چه جور آدمی هستم! هنوز هم اشتباهات زیادی مرتکب میشوم و اغلب اوقات اصلا متوجه اعمالم نیستم، اما حداقل یک چیز را خوب میدانم و آن اینکه چه زمانی از روز برای کار کردنم مناسبتر است.[/su_quote]
اجزا خودآگاهی
از آن جا که نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرشها، برداشتها، باورها، میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ماست؛ کسب این مهارت عامل مهمی در ارتباطات، موفقیتها و شکستهای ما به شمار میرود. این مهارت شامل بخشهای زیر میباشد:
1. شناخت ویژگیها و صفات خویش
2. شناخت تواناییها استعدادها و پیشرفتها
3. داشتن تصویر واقع بینانه از خود (خود پنداره)؛ پذیرفتن خود واقعی و هم سو کردن آن با ایده آل تصویری که ما دوست داریم و میخواهیم مانند او باشیم نیازمند تمرین و کسب مهارت خودآگاهی است.
4. شناخت افکار، ارزشها و باورها؛ در حقیقت افکار، باورها و ارزشهای ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را تشکیل میدهد و ما بر اساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش میکنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامونمان نگاه میکنیم و در خصوص دیگران، خودمان و محیط اجتماعی خود رفتار و قضاوت میکنیم.
5. شناخت احساس رضایت و نارضایتی ما از خود و زندگی؛ شناخت اشتباهات، نقاط ضعف، نارضایتیها و شکستها اولین قدم در جهت رفع و اصلاح آن است. این توانایی عاملی است که موجب میشود افکار ما به توانمندیها و نقاط مثبتمان معطوف شود.
مهارت های افزایش خود آگاهی
قضاوت بیطرفانه نسب به خود
این که خودتان را همانگونه که هستید ببینید ، کار خیلی سختی است ولی اگر حقیقتا سعی کنید ، تلاش برای شناخت خود واقعا قابل ستایش است. زمانی که بتوانید خود را بی طرفانه ببینید، یاد میگیرید خود را بپذیرید و راه های پیشرفت در آینده را پیدا کنید.پس راحت ترین راه برای شروع چیست؟ سعی کنید فهم و ادراک کنونی خود را با نوشتن ادراک و احساساتتان بشناسید. شاید فکر کنید در این کار خوب هستید یا برای پیشرفت به آن احتیاج دارید. در مورد چیزهایی که به آن ها افتخار می کنید و یا چیز هایی که کسب کرده اید، فکر کنید. به کودکی و مواردی که مرور آن شما را خوشحال می کند بیاندیشید.
چه چیزهایی تغییر کرده اند و چه چیزهایی مثل سابق باقی مانده اند؟دلیل تغییرات چه هستند؟
از دیگران بخواهید احساسشان را نسبت به شما بیان کنند و چیزی که می گویند را عمیقا بپذیرید. درآخر شما به یک برداشت جدید از خود و زندگیتان دست پیدا می کنید.
گوش دادن به ندای درونی
افکارتان را مانند رودخانهای در نظر بگیرید که در حال شنا در آن هستید. گاهی اوقات از رودخانه بیرون بیایید و کنار آن بنشینید. سپس به رودخانه نگاه کنید. به آن گوش دهید. شنیدههایتان را یادداشت کنید. سعی کنید هرچه میشنوید، کلمهبهکلمه یادداشت کنید. اگر این کار را ۲ تا ۳ بار در روز و برای چند روز متوالی انجام دهید، مدرکی در اختیار خواهید داشت که نشان میدهد گفتوگوی درونیتان واقعا چگونه بهنظر میرسد. سپس یادداشتهایتان را بخوانید تا آگاهتر شوید که در تمام طول روز چه چیزهایی به خودتان میگویید.
ثبت وقایع روزانه
برای اینکه خودتان را دقیقتر مورد ارزیابی قرار دهید، توصیه میشود وقایع روزمره خود را یادداشت کنید، به این ترتیب راحتتر میتوانید اعمالتان را بررسی کنید و خطاهای خود را بشناسید. اگر وقت بگذارید و اموری از قبیل غذا خوردن یا مثلا خوابیدن را هم یادداشت کنید، به جزئیات بیشتری برای انجام اصلاحات دسترسی خواهید داشت. همچنین اگر به دنبال درک عمیقتری از مهارتهای تصمیمگیری خود هستید، توصیه میشود پیامدهای تصمیمات خود را هم در دفترچهای بنویسید و سپس این نوشتهها را بعد از ۹ یا ۱۰ ماه مرور کنید تا ببینید چقدر از پیشبینیهایتان درست از آب درآمدهاند.
شما می توانید هر چیزی داخل این دفتر بنویسید، حتی اگر به هدف های شما ربطی نداشته باشند. نوشتن اهداف بر روی کاغذ، ذهن شما را از این ایده ها رها می کند و فضایی برای ایده های جدید آزاد می کند.
مدیتیشن
با استفاده از روش مدیتیشن یا تمرکز ذهن می توان شناخت از خود را افزایش داد. عمده روش های مدیتیشن بیشتر با تنفس و عمل دم و بازدم صورت می گیرد. اما برای به کارگیری این روش ضرورتی ندارد که بر اساس قواعد و اصول آن عمل کنید. بلکه می توانید با مکث های منظم و تمرکز بیشتر از این روش استفاده کنید. با چند ثانیه تمرکز بر نفس کشیدن خود می توانید خودآگاهی خود را نیز افزایش دهید. در طول مدیتیشن می توانید سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
- چه چیزی می خواهم به دست بیاورم؟
- برای مدیتیشن چه کاری انجام می دهم ؟
- چه کاری انجام دهم تا به آرامش برسم؟
- برای تغییر حالت چه کاری می توانم انجام دهم؟
روش های مختلفی برای مدیتیشن یا درون گرایی وجود دارد. یکی از عمده روش های آن انجام کارهایی برای احساس آرامش مانند نوشتن و یا فعالیت های هنری دیگر مثل نقاشی و نیز گوش دادن به موسیقی آرام است. می توانید زمانی را نیز برای بازدید از موزه های هنری و تجسمی در نظربگیرید و یا در باغ و یا حیاط خودتان مشغول کارهای باغداری و نگه داری از گل ها شوید.
نقاط قوت و ضعفهایتان را بشناسید
یکی از چیزهای بسیار مهمی که باید درمورد خودتان بدانید، این است که چه قوتها و ضعفهایی دارید. این به شما کمک خواهد کرد روی نقاط قوتتان تمرکز کنید و همچنین ضعفهایتان را برطرف سازید. همین حالا چند دقیقه وقت بگذارید و جواب این سؤال را بنویسید: «چه نقاط قوتی دارید؟» اگر در پاسخدادن به این سؤال مشکل دارید، میتوانید با انجام آزمونی در همین رابطه، جواب را پیدا کنید.
در رابطه با ضعفهایتان از ۳ راهنمایی زیر استفاده کنید. اینها به شما کمک میکنند ضعفهایتان را اصلاح کنید:
- از خودتان بپرسید از انجام چه کارهایی اجتناب میکنید.
- شکستهای گذشته را بهخاطر بیاورید. آیا الگوی مشترکی بین این شکستها وجود دارد؟ بهنظر شما این شکستها ناظر به چه ضعفهایی هستند؟
- به ارزیابیهای صورتگرفته دربارهی خودتان بهدقت فکر کنید، چه این ارزیابیها در مدرسه انجام شده باشند و چه محل کار. آیا چیزی وجود دارد که مردم دائما به شما میگویند باید روی آن کار کنید؟
پرسیدن از دوستان مورد اعتماد
هیچ کدام از ما از این که چگونه با دیگران رفتار می کنیم، آگاهی درستی نداریم. ما صرفا بازخورد افراد هم سطح خود، دوستان و مربیان خود را در نظر می گیریم. برای این که دوستان شما بتوانند آیینه درستی از رفتار شما باشند، اجازه دهید تا نقطه نظرهای درست، انتقادی و عینی خود را به شما بگویند. این اطمینان را در دوستان و یا همکار خود ایجاد کنید که نقطه نظر غیر مستقیم اما صادقانه و مستقیمی به شما بدهد. یکی دیگر از راهکارها این است که از دوست خود بخواهید وقتی تصمیم به تغییر رفتاری گرفته اید، زمانی که دوباره آن را تکرار می کنید، به شما اطلاع دهند.
تخصیص عناوین به احساسات خود
بخشی از خودآگاهبودن، درک احساسات است. همین حالا چه حسی دارید؟ در ۲۴ ساعت گذشته چه حسهایی داشتهاید؟ در حالحاضر، متداولترین احساس در زندگی شما چیست؟ بسیاری از افراد در هنگام بیان احساساتشان از واژگان بسیار محدودی استفاده میکنند. این باعث میشود توانایی آنها برای درک کامل و آگاهی از احساساتشان کاهش یابد. اگر در توصیف حسهایتان بهتر عمل کنید، نهتنها زندگی پربارتری از نظر احساسی خواهید داشت، بلکه قادر خواهید بود در برابر اتفاقات پیرامونتان واکنش بهتری نشان بدهید. یکی از راههای که با استفاده از آن میتوانید قابلیت توصیف احساساتتان را بهبود ببخشید، آشنایی با «چرخ احساسات پلاتچیک» است.
خودبازنگری کردن
در روش خودبازنگری به این که چگونه می توانید خودتان را پرورش دهید ، فکر نمی کنید. بلکه در این روش شما خود را از زوایای دید دیگران ارزیابی می کنید. مثلا همکاران و مدیرتان از شما نسبت به عملکرد های شغلی تان چه انتظاراتی دارند تا به این صورت نسبت به خودتان درک بهتری پیدا کنید.
خودآگاهی پروسه ای زمان بر است و شما باید در این راه از خودتان صبوری نشان دهید تا بتوانید به درک واضحی از خود واقعی تان و توانایی ها و احساستان برسید. با دست یابی به این مرحله کیفیت زندگی تان نسبت به قبل بسیار بالا خواهد بود.
[su_box title=” گوردون مارینو استاد فلسفهی کالج سِنت اولاف : ” style=”noise” box_color=”#e5b1f6″ title_color=”#000000″ radius=”11″] شعار سقراط این بود که «خودت را بشناس». بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه، خودشناسی فقط به خودآزمایی عقلانی محدود نمیشود، بلکه مستلزم شناخت احساسات خویشتن است. به تجربه دریافتم فلاسفه بهطورکلی از لحاظ احساسی افراد سازشپذیری نیستند. بسیاری از این افراد با فراز و نشیبهای احساسی بهگونهای مواجه میشوند که گویی این هیجانات چیزی جز موانع عقلانیت نیستند، در حالی که فروید بیش از حکیمان آتن به اهمیت اخلاقی خودپیدایی احساسی توجه دارد. فروید با زبانی که به تراژدینویسان یونانی میماند، اما شعرگونه نیست، یادآور میشود همبستگی با طیف وسیع احساسات امری بس دشوار است. [/su_box]