معنی ضرب المثل یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت ❌+ بازآفرینی
مفهوم ضرب المثل یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت به همراه توضیحات
معنی ضرب المثل یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت : این عبارت به این معناست که وقتی کسی در جامعهاش نادیده گرفته میشود و دیگران او را قبول ندارند، هر گونه درخواست او بینتیجه خواهد بود. در این شرایط است که میگویند “یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت.”
این ضربالمثل نماد اصرار و درخواستهای بیجا است؛ زمانی که فردی هیچ اعتباری در میان دیگران ندارد، اما همچنان سعی میکند به خواستههایش دست یابد. در ادامه با بخش ضرب المثل ماگرتا همراه باشید.
مفهوم یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت
ضربالمثل «یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت» به معنای فردی است که در جایی جایگاهی ندارد یا پذیرفته نمیشود، اما خواهان ارتباط و تعامل با افراد مهم یا مقامات بالاتر است. این ضربالمثل به نوعی به طمعکاری، بیجا طلبیدن یا نداشتن درک درست از موقعیت خود اشاره دارد.
داستان یا تاریخچه یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت
در روستایی زیبا و کوهستانی، مردی جوان به نام «حسن» زندگی میکرد. او رویای بزرگ ثروتمند شدن در سر داشت، اما هیچوقت به زحمت یا تلاش اهمیت نمیداد. یک روز شنید که دهکدهی همسایه، دهی آباد با کدخدایی بسیار ثروتمند و معروف است. او با خود اندیشید که اگر بتواند با کدخدای آن دهکده ارتباط بگیرد، شاید راهی برای رسیدن به ثروت پیدا کند.
بدون هیچ شناختی از مردم آن ده، بدون اینکه حتی به قوانین و رسوم آن دهکده فکر کند، حسن با عجله راهی آنجا شد. وقتی به دروازه ده رسید، نگهبانان از او خواستند تا ابتدا خود را معرفی کند و بگوید که چه کاری در ده دارد. حسن، با بیاحترامی و بدون توجه به این موضوع که او حتی وارد ده هم نشده، گفت: «من برای دیدار کدخدا آمدهام! میخواهم با او صحبت کنم.»
نگهبانان از درخواست غیرمنطقی حسن تعجب کردند و با پوزخندی به همدیگر نگاهی انداختند. آنها به حسن گفتند: «ای مرد! تو را هنوز به ده راه ندادهایم، اما سراغ کدخدا را میگیری؟! اول باید ثابت کنی که اجازه ورود به این ده را داری و سپس شاید بتوانی کدخدا را ببینی!»
گسترش و بازآفرینی یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت
ضربالمثل «یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت» به کسی اشاره دارد که جایگاه یا صلاحیت لازم برای انجام کاری یا حضور در مکانی را ندارد، اما با وجود این، بهطور نابجا و ناشایست ادعای مقام بالاتری میکند یا خواهان ارتباط با افراد برجستهتر است. این ضربالمثل زمانی استفاده میشود که فردی بدون توجه به جایگاه واقعی خود، تلاش میکند به مقامی دست یابد یا در مسیری قدم بگذارد که بهوضوح از تواناییها و صلاحیتهایش فراتر است.
برای گسترش و بازآفرینی این ضربالمثل، میتوان به موارد دیگری از زندگی روزمره اشاره کرد که در آن افراد بدون شایستگی و آمادگی لازم خواهان رسیدن به مراتب بالاتر هستند. مثلاً میتوان گفت:
«در جلسهای که دعوتش نکرده بودند، شروع کرد به پیشنهاد دادن برای مدیریت پروژه.»
«کسی که خودش هنوز از قوانین ساده آگاه نیست، دنبال تغییرات بزرگ در سازمان بود.»
این بازآفرینیها میتوانند مفهوم مشابهی از تلاش نابهجا و ادعاهای بیش از حد را با زبان و مثالهای مدرنتر بیان کنند.
انشا درباره یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت
این ضربالمثل یکی از مثالهای قدیمی و پرکاربرد زبان فارسی است که در مکالمات روزمره به کار میرود تا به کنایه و طنز از کسی که هنوز جایگاه لازم برای ورود به یک جمع یا موقعیت را ندارد، اما توقعات بالاتر و نامعقولی دارد، صحبت شود. این عبارت در واقع به شکلی شیرین و جذاب یادآور میشود که برای رسیدن به اهداف بزرگ، باید ابتدا مقدمات و شرایط لازم را فراهم کنیم و از مراحل ابتدایی عبور کنیم.
معنای ضربالمثل
معنای این ضربالمثل به وضوح این است که کسی که هنوز به او اجازه ورود به یک مکان یا جمع داده نشده است، نباید توقع داشته باشد که فوراً با بزرگترین افراد آن مکان ارتباط برقرار کند. در واقع، فرد باید جایگاه و موقعیت خود را درک کرده و ابتدا قدمهای اولیه را برای ورود و پذیرش بردارد. این ضربالمثل به نوعی بیانگر نیاز به صبر، تلاش و رشد تدریجی در رسیدن به اهداف است.
کاربرد در زندگی روزمره
در زندگی ما نیز بارها پیش آمده که با افرادی مواجه شویم که بدون اینکه تجربه، توانایی یا آمادگی لازم برای یک موقعیت را داشته باشند، توقعات بلندپروازانه و نامعقولی دارند. مثلاً فردی که به تازگی وارد یک شرکت یا محیط کاری شده، هنوز با اصول و قواعد آنجا آشنا نشده، اما انتظار دارد به سرعت به مقامهای بالایی دست یابد یا مستقیماً با مدیران ارشد صحبت کند. در چنین شرایطی، این ضربالمثل به درستی رفتار او را توصیف میکند و به او یادآوری میکند که برای رسیدن به موفقیت، باید ابتدا مسیر درست را طی کند.
اهمیت تدریجی بودن در زندگی
این ضربالمثل به ما میآموزد که هیچ موفقیتی بدون تلاش و گذر از مراحل لازم به دست نمیآید. هر هدفی، از کوچک تا بزرگ، نیازمند برنامهریزی، تلاش و گامهای تدریجی است. نمیتوان انتظار داشت که بدون گذر از مراحل اولیه، به قلههای موفقیت دست یافت. همانطور که یک کشاورز نمیتواند بدون کاشت بذر و مراقبت از محصول، انتظار برداشت پربار داشته باشد، ما نیز باید قدم به قدم جلو برویم و از هر مرحله از زندگی خود بیاموزیم تا بتوانیم به اهداف بزرگ دست پیدا کنیم.
نتیجهگیری
ضربالمثل «یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت» به ما یادآوری میکند که باید در زندگی واقعبین باشیم و توقعات خود را بر اساس تواناییها و شرایط موجود تنظیم کنیم. موفقیت، فرایندی است که نیاز به تلاش، پشتکار و صبر دارد و هیچ راه میانبری برای رسیدن به آن وجود ندارد.
به پایان رسیدیم، اگر دیدگاهی درباره این ضرب المثل داشتید حتما آن را با ما به اشتراک بگذارید.