معنی و آرایه های درس سیزدهم گردآفرید فارسی دهم
معنی واژگان و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی شعر گرد آفرید درس 13 سیزدهم کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم
معنی و آرایه های ادبی درس سیزدهم گردآفرید فارسی دهم ؛ در این مقاله معنی کلمات و آرایه های ادبی و زبانی شعر درس گردآفرید ۱۳ سیزدهم کتاب ادبیات فارسی دهم انسانی ، تجربی ، ریاضی و فنی حرفه ای و کاردانش متوسطه دوم را قرار داده ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: معنی شعر دلیران مردان ایران زمین فارسی دهم
جواب درک و دریافت دلیران مردان ایران زمین فارسی دهم
معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دهم
جواب کارگاه متن پژوهی درس چهاردهم ادبیات فارسی دهم
معنی گنج حکمت ای رفیق فارسی دهم

معنی و ارایه های ادبی و زبانی شعر گردآفرید درس ۱۳ سیزدهم فارسی دهم
گُردآفرید، پهلوان شیر زن حماسۀ ملیّ ایران، دختر گَژدَهَم است. گردآفریدِ دلاور با اینکه در داستان رستم و سهراب شاهنامه حضوری کوتاه دارد، بسیار برجسته و یکی از گیراترین زنان شاهنامه است. در رهسپاری سهراب از توران به سوی ایران، هنگامی که وی در جست و جوی پدرش، رستم است، با او آشنا می شویم. در مرز توران و ایران، دژی به نام سپید دژ است. گَژدَهَم که یک ایرانی و پهلوان سالخورده است، بر آن دژ فرمان می راند و همواره در برابر دشمن، پایداری سرسختانه ای می ورزد و با این کار، دل همۀ ایرانیان را به آن دژ امیدوار م یسازد. سهراب ناچار است پیش از درآمدن به خاک ایران از این دژ بگذرد. در نبرد میان سهراب و هُجیر، سهراب پیروز می شود. سهراب، نخست می خواهد او را بکشد، اما او را اسیر کرده، راهی سپاه خود می کند. آگاهی از این رویداد، دژنشینان را سراسیمه می سازد امّا گردآفرید این واقعه را مایۀ ننگ می داند و برمی آشوبد و خود به نبرد او می رود. سهراب برای رویارویی آن شیرزن به رزمگاه درمی آید و نبرد میان آن دو درمی گیرد:
قلمرو زبانی: گژدهم: فرمانروای دژ
سهراب: پور رستم
گردآفرید: دختر گژدهم
هجیر: فرمانده دژ
قالب شعر گردآفرید فارسی دهم چیست ؟
پاسخ: مثنوی
۱- چو آگاه شد دخترِ گُژدَهَم / که سالارِ آن انجمن، گشت کم
معنی: وقتی دختر گژدهم فهمید که سردار و فرمانده گروه، هجیر، از سهراب شکست خورده و اسیر شده است.
قلمرو زبانی: گژدهم: فرمانروای دژ
سالار: سردار، سپهسالار، آن که دارای شغلی بزرگ و منصبی رفیع باشد، حاکم، فرمانده دژ، منظور هجیر
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گژدهم و کم: قافیه
گشت کم: کنایه از «در بند افتادن»
وزن: فعول فعول فعول فعل (رشته انسانی)
۲- زنی بود بَر سانِ گُردی سوار / همیشه به جنگ اندرون، نامدار
معنی: او که زنی مانند پهلوانی سوارکار، و همواره در نبرد، نام آور و معروف بود.
قلمرو زبانی: برسان: به مانند
گرد: پهلوان، دلیر
سوار: سوارکار
اندرون: در
به جنگ اندرون: دو حرف اضافه برای یک متمم
نامدار: سرشناس
بیت: دو جمله (فعل «بود» در مصراع دوم حذف شده است)
قلمرو ادبی: سوار و نامدار: قافیه
زنی بود برسان گردی سوار: تشبیه
واج آرایی: «ر»
۳- کجا نام او بود «گُردآفرید» / زمانه ز مادر، چنین نآورید
معنی: نامش «گُردآفرید» بود و روزگار، دختری مانند او از هیچ مادری (به دنیا) نیاورده بود.
قلمرو زبانی: کجا: که
مرجع او در مصرع اول: زن
گردآفرید: دخت گژدهم
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و نآورید: قافیه
زمانه: روزگار، جانبخشی
ناورید: کنایه از «نزاد»
۴- چنان ننگش آمد ز کارِ هُجیر / که شد لاله رنگش به کردارِ قیر
معنی: گردآفرید به قدری از اسارت هجیر، ناراحت و شرمگین بود که رنگِ سرخِ چهره اش، مانند قیر سیاه شد.
قلمرو زبانی: ننگش آمد: بدش آمد، به او برخورد
هجیر: پهلوان ایرانی
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: هجیر و قیر: قافیه
لاله رنگ: تشبیه
به کردار: مانند، ادات تشبیه
اغراق (چهره اش مانند قیر سیاه شد)
۵- بپوشید دِرعِ سوارانِ جنگ / نبود اندر آن کار، جای درنگ
معنی: (پس) زره و لباس جنگجویان را پوشید زیرا درنگ و معطلی در آن کار جایز نبود.
قلمرو زبانی: درع: زره، جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند
اندر: در
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: جنگ و درنگ: قافیه
جای درنگ نبود: کنایه از اینکه « وقفه جایز نبود»
واج آرایی: «ر»، «د»
۶- فرود آمد از دژ به کردار شیر / کمر بر میان، بادپایی به زیر
معنی: مانند شیر از قلعه بیرون آمد. درحالی که کاملاً آماده بود. (کمربند بر کمرش بسته بود) و بر اسب تیزرویی سوار بود.
قلمرو زبانی: فرودآمد: پایین آمد
دژ: قلعه، حصار
به کردار: به مانند، ادات تشبیه
کمر: کمربند
میان: کمر
بادپا: تیزرو، شتابنده
بیت: دو جمله (فعل جملۀ دوم حذف شده است)
قلمرو ادبی: شیر و زیر: قافیه
کمر بر میان: کنایه از «آماده بودن»
بادپا: کنایه از «اسب تیزرو»
بادپایی به زیر بود: کنایه از این که «سواره بود»
شیر، زیر: جناس ناهمسان
۷- به پیش سپاه اندر آمد چو گرد / چو رعدِ خروشان یکی وَیَله کرد
معنی: سریع به نزد سپاه سهراب آمد و مانندِ صاعقه، فریادی کشید.
قلمرو زبانی: پیش: نزد، جلو
اندرآمد: درآمد
چو: مانند، ادات تشبیه
گرد: غبار
رعد: تندر
ویله کرد: نعره زد، ناله کرد
ویله: صدا، آواز، ناله
یکی ویله: ویله ای
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گرد و کرد: قافیه
خروشان: فریاد زنان، جانبخشی
واژه آرایی: چو
گرد، کرد: جناس ناهمسان اختلافی
۸- که گُردان کداماند و جنگ آوران / دلیران و کارآزموده سران
معنی: که پهلوانان و جنگجویانِ شما کجا هستند؟و دلیر مردان و افرادِ باتجربه ی شما چه کسانی هستند؟
قلمرو زبانی: کل بیت: رجزخوانی
گردان: پهلوانان
جنگآور: جنگجو
بیت: یک جمله
قلمرو ادبی: اشکبوس و کوس: قافیه
کارآزموده: کنایه از «باتجربه»
سران: رؤسا
واج آرایی «ن»، «ا»
۹- چو سهراب شیر اوژن، او را بدید / بخندید و لب را به دندان گزید
معنی: هنگامی که سهرابِ شیرافکن، گردآفرید را دید، خندید و لبانش را به خاطرِ خشم و عصبانیت (یا تعجب)، گاز گرفت.
قلمرو زبانی: چو: چون، هنگامی که
سهراب: پور رستم
شیراوژن: شیرکش، شیرافکن
مرجع «او»: گرد آفرید
گزیدن: نیش زدن، گاز گرفتن (بن ماضی: گزید، بن مضارع: گز)
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: بدید و گزید: قافیه
شیراوژن: کنایه از «دلاور»
لب به دندان گزید: کنابه از «شگفت زده شدن»
لب، دندان: تناسب
واج آرایی: «د»
۱۰- بیامد دمان پیش گُردآفرید / چو دُختِ کمند افگن او را بدید،
معنی: غرنده و خشمگین پیش گرد آفرید آمد. هنگامی که دختر جنگجو (گردآفرید) او را دید.
قلمرو زبانی: دمان: غرّنده، مهیب، هولناک، خروشنده
چو: هنگامی که
دخت: فرزند دختر
مرجع او: سهراب
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و بدید: قافیه
کمندافکن: کنایه از «جنگجو»
واج آرایی: «د»
این بیت با بیت بعدی موقوف المعانی است.
۱۱- کمان را به زه کرد و بگشاد بر / نَبُد مرغ را پیش تیرش گذر
معنی: کمان را آماده کرد و شروع به تیراندازی کرد؛ تیرهایی که هیچ پرندهای از دست او نمیتوانست فرار کند.
قلمرو زبانی: به زه کردن کمان: آماده کردن کمان
مرغ: پرنده
زه: چله، ریسمان کمان
بر: پهلو
نبد: نبود
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: بر و گذر: قافیه
زه، کمان، تیر: تناسب
بگشاد بر: کنایه از «آماده تیراندازی شدن»
مرغ را پیش تیرش گـذر نبود: کنایه از «بسیار ورزیده و ماهر بود».
۱۲- به سهراب بر، تیرباران گرفت / چپ و راست، جنگ سواران گرفت
معنی: گُردآفرید به سمت سهراب تیراندازی کرد و از هر طرف با تیر به جنگ با او پرداخت.
قلمرو زبانی: به سهراب بر: دو حرف اضافه برای یک متمم
گرفت: آغاز کرد
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: باران و سواران: قافیه
گرفت: ردیف
چپ، راست: تضاد، کنایه از «از هر طرف»
۱۳- نگه کرد سهراب و آمدش ننگ / بر آشفت و تیز اندر آمد به جنگ
معنی: سهراب که جنگجوی ایرانی را دید، ناراحت شد و برای رهایی از ننگ شکست، به سرعت شروع کرد به جنگیدن و مقابله با او.
قلمرو زبانی: آمدش ننگ: کنایه از اینکه « به او برخورد»
برآشفت: خشمگین شد
تیز: سریع
بیت: چهار جمله
قلمرو ادبی: ننگ و جنگ: قافیه
ننگ، جنگ: جناس ناهمسان
۱۴- چو سهراب را دید گُردآفرید / که بر سانِ آتش همی بر دمید
معنی: وقتی گردآفرید سهراب را دید که مانند آتش شعله ور و خشمگین می تازد.
قلمرو زبانی: برسان: به مانند، ادات تشبیه
همیبردمید: میدمید، میغرید، میخروشید، برمیخاست
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و همی بردمید: قافیه
برسان … بردمید: ادات تشبیه
واج آرایی «د»
موقوف المعانی با بیت بعدی
۱۵- سر نیزه را سوی سهراب کرد / عنان و سنان را پُر از تاب کرد
معنی: نوک نیزه را به سمت سهراب گرفت و دهانه اسب و سرنیزه را پیچاند و سهراب را هدف قرارداد.
قلمرو زبانی: عنان: افسار، دهانه
سنان: سرنیزه، تیزی هر چیز
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: سهراب و تاب: قافیه
کرد: ردیف
عنان، سنان: جناس ناهمسان
سرنیزه، سنان: تناسب
واج آرایی: «س»، «ن»
تاب: چرخ و پیچ که در طناب و کمند و زلف میباشد، پیچ و شکن، در این بیت به معنی شور و هیجان است
پر از تاب کرد: پیچ و تاب داد
۱۶- برآشفت سهراب و شد چون پلنگ / چو بَد خواهِ او چاره گر بُد به جنگ
معنی: سهراب آشفته شد و مانند پلنگ، حمله ور شد زیرا دشمن او (گردآفرید) زیرک و باهوش و آماده جنگ بود.
قلمرو زبانی: برآشفت: خشمگین شد
بد: بود
بدخواه: دشمن، بداندیش
چاره گر: کسی که با حیله و تدبیر کارها را بسامان کند؛ مدبّر
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: پلنگ و جنگ: قافیه
چون پلنگ: تشبیه
چون، چو: جناس
۱۷- بزد بر کمربندِ گُردآفرید / زِرِه بر برش، یک به یک، بَر درید
معنی: سهراب به کمربند گردآفرید ضربه زد و لباس جنگی را بر تنِ او پاره کرد.
قلمرو زبانی: زره: جامه ای جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که آن را به هنگام جنگ بر روی لباس های دیگر می پوشند
بر: پهلو
یک به یک: تک تک
بردریدن: پاره کردن
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و بردرید: قافیه
بر، بر: جناس همسان
واج آرایی: «ب»
واژه آرایی: یک، بر
۱۸- چو بر زین بپیچید گُرد آفرید / یکی تیغ تیز از میان برکشید
معنی: گردآفرید وقتی مورد حمله سهراب قرار گرفت و از روی زین به زمین افتاد و پیچ و تاب خورد، شمشیر تیز خود را از کمر بیرون کشید.
قلمرو زبانی: تیغ: شمشیر
یکی تیغ: تیغی
برکشید: بیرون آورد
میان: کمر
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و کشید: قافیه
تیغ، تیز: جناس
۱۹- بزد نیزه او را به دو نیم کرد / نشست از برِ اسپ و برخاست گرد
معنی: با ضربه ای نیزۀ سهراب را شکست و بر روی زین اسب نشست و فرار کرد. (چون توانِ مبارزه با سهراب را نداشت)
قلمرو زبانی: مرجع او: گردآفرید
بزد: ضربه زد
بیت: چهار جمله
قلمرو ادبی: کرد و گرد: قافیه
گرد برخاست: کنایه از این که «اسب را تازاند»
کرد، گرد: جناس ناهمسان
۲۰- به آورد با او بسنده نبود / بپیچید ازو روی و برگاشت زود
معنی: گرد آفرید، چون قدرتِ جنگیدن با سهراب را نداشت و از او روی برگرداند و سریع عقب نشینی کرد.
قلمرو زبانی: آورد: نبرد
مرجع «او» در مصراع اول و در عبارت «از او» در مصراع دوم: سهراب
بسنده: کافی، شایسته، کامل، سزاوار
بسنده نبود: حریفش نمیشد
برگاشت: برگرداند
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: نبود و زود: قافیه
روی برگاشت: کنایه از «عقب نشینی و فرار»
۲۱- سپهبد، عنان، اژدها را سپُرد / به خشم از جهان، روشنایی ببرد
معنی: سردار لشکر (سهراب) افسارِ اسب را رها کردو چنان خشمگین شد که با خشمِ خود دنیا را تاریک کرد.
قلمرو زبانی: سپهبد: فرمانده سپاه، منظور سهراب
عنان: افسار، دهانه
اژدها: مار بزرگ
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: سپرد و ببرد: قافیه
عنان سپردن: کنایه از اختیار را به اسب دادن
اژدها: استعاره از اسب
از جهان روشنایی بردن: اغراق، کنایه از تیره کردن
۲۲- چو آمد خروشان به تنگ اندرش / بجنبید و برداشت خُود از سرش
معنی: وقتی که سهراب خود را با فریاد، به گردآفرید نزدیک کرد با حرکتی کلاهخودِ او را از سرش برداشت.
قلمرو زبانی: خروشان: فریادزنان
به تنگ اندر آمد: نزدیک شد، دو حرف اضافه برای یک متمم
بجنبید: تکان خورد
خود: کلاهخود، ترگ
اندرش: جابجایی ضمیر
مرجع «اندرش» و «سرش»: گردآفرید
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: اندر و سر: قافیه
ــَـش: ردیف
واج آرایی «ش»
۲۳- رها شد ز بندِ زره موی اوی / درفشان چو خورشید شد، روی اوی
معنی: موهای گردآفرید از زیر زره بیرون آمد و صورت چون خورشید او نمایان شد.
قلمرو زبانی: زره: جامه جنگی
بند: ریسمان
درفشان: درخشان
چو: مانند، ادات تشبیه
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: بی بارگی و یکبارگی: قافیه
موی، روی، اوی: جناس ناهمسان
شد: تکرار
چو خورشید… اوی: تشبیه
واج آرایی «ش»، «ر»
۲۴- بدانست سهراب، کاو دخترست / سر و موی او از درِ افسرست
معنی: سهراب فهمید که او دختر است و وضع ظاهری او نشان میدهد که او فرد بزرگی است.
قلمرو زبانی: بدانست: فهمید
کاو: که او
ازدر: مناسب
افسر: تاج، دیهیم، کلاه پادشاهی
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: دختر و افسر: قافیه
ــَـست: ردیف
ازدر افسر: کنایه از «مناسب برای جنگ نیست»
سر، موی، افسر: تناسب
واج آرایی: «ر»
۲۵- شگفت آمدش: گفت از ایران سپاه / چنین دختر آید به آوردگاه؟!
معنی: سهراب حیرت زده شد و گفت در سپاه ایران، دختری اینگونه، شجاعانه، به میدان جنگ می آید؟!
قلمرو زبانی: شگفت آمد: تعجب کرد
ایران سپاه: ترکیب اضافی وارون
آوردگاه: میدان نبرد
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: سپاه و آوردگاه: قافیه
چنین دختر آید به آوردگاه: کنایه
۲۶- ز فتراک بگشود پیچان کمند / بینداخت و آمد میانش به بند
معنی: او از ترک بند خود کمند پیچانش را باز کرد و آن را انداخت و کمر گردآفرید را در بند آورد.
قلمرو زبانی: فتراک: ترک بند، تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند
پیچان کمند: کمند پیچان، ترکیب وصفی وارون
میان: کمر
بند: ریسمان
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: کمند و بند: قافیه
واج آرایی: «د»، «ن»
۲۷- بدو گفت کز من رهایی مجوی / چرا جنگ جویی، و ای ماه روی؟
معنی: سهراب به گردآفرید گفت: به دنبال رهایی از دست من نباش. ای زیبارو چرا به دنبال جنگ هستی؟
قلمرو زبانی: بدو: به او
ماه روی: زیبارو
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: مَجوی و روی: قافیه
ماه روی: تشبیه، منظور گردآفرید
مجوی، جویی: اشتقاق (رشته انسانی)
واج آرایی: «ی»
۲۸- نیامد به دامم به سانِ تو گور / ز چنگم رهایی نیابی، مشور
معنی: همانند تو گوری به دام من نیفتاده است. از چنگم رهایی نمییابی. تقلا نکن.
قلمرو زبانی: گور: گورخر
مشور: تقلا نکن
به سان: مانند، ادات تشبیه
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: گور و مشور: قافیه
به دام آمدن: کنایه از «در بند افتادن، اسیر شدن»
به سان تو گور: تشبیه
۲۹- بدانست کاویخت گُرد آفرید / مر آن را جز از چاره درمان ندید
معنی: گردآفرید فهمید که گرفتار شده و دانست که برای حل این مشکل باید چاره ای بیندیشد.
قلمرو زبانی: بدانست: فهمید
آویخت: در بند افتاد، گرفتار شد (بن ماضی: آویخت، بن مضارع: آویز)
چاره: تدبیر، فریب و نیرنگ
درمان: راه کار
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و ندید: قافیه
۳۰- بدو روی بنمود و گفت: «ای دلیر / میان دلیران به کردار شیر،
معنی: (پس) رو به سهراب کرد و گفت: «ای دلاور که در میان پهلوانان مانند شیر هستی …
قلمرو زبانی: بدو: به او مرجع آن «سهراب»
دلیر: دلاور
به کردار: همانند، ادات تشبیه
بیت: چهار جمله (فعل جملۀ چهارم حذف شده است)
قلمرو ادبی: دلیر و شیر: قافیه
میان … شیر: تشبیه
موقوف المعانی با بیت بعدی
۳۱- دو لشکر، نظاره برین جنگ ما / برین گرز و شمشیر و آهنگ ما
معنی: دو لشکر به این جنگ و گرز و شمشیر و قصد و همت ما نگاه میکنند.
قلمرو زبانی: دو لشکر: منظور لشکر ایران و توران
نظاره: نگریستن، تماشا کردن، نظر کردن
گرز: چماق
آهنگ: همت و قصد
بیت: یک جمله
قلمرو ادبی: جنگ و آهنگ: قافیه
ما: ردیف
لشکر، جنگ، گرز، شمشیر: تناسب
واژه آرایی: برین
واج آرایی: «ر».
۳۲- کنون من گشایم چنین روی و موی / سپاه تو گردد پُر از گفت و گوی
معنی: اکنون من روی و مویم را میگشایم، تا همه بفهمند که من دخترم و این کار سبب میشود سپاهیان تو درباره تو بد بگویند.
قلمرو زبانی: بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: موی و گوی: قافیه
روی، موی: تناسب، جناس ناهمسان
پر از گفتگو گردیدن: کنایه از غیبت کردن، حرف درآوردن
واج آرایی: «گ» و «و»
۳۳- که با دختری او به دشت نبرد / بدین سان به ابر اندر آورد گرد
معنی: سپاهیان میگویند سهراب با دختری در میدان نبرد جنگید و به سختی با او گرم پیکار شده است. (این کار آبروی تو را میبرد)
قلمرو زبانی: بدین سان: به این گونه
بیت: یک جمله
قلمرو ادبی: نبرد و گرد: قافیه
گرد به ابر اندرآوردن: اغراق، کنایه از «گرم نبرد شدن»
۳۴- کنون لشکر و دژ به فرمان توست / نباید بر این آشتی، جنگ جُست»
معنی: اکنون لشکر و دژ به فرمان تواند (ما تسلیم تو شدیم و با تو صلح کردیم) برای همین نباید با این صلح ما، همچنان به دنبال جنگ باشی.
قلمرو زبانی: کنون: اکنون
دژ: قلعه، حصار
توست: تو است
جستن: طلب کردن، جستجو کردن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جو)
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: توست و جست: قافیه
آشتی، جنگ: تضاد
توست، جست: جناس ناهمسان (از نظر آوایی)
۳۵- عنان را بپیچید گُرد آفرید / سمند سرافراز بر دژ کشید
معنی: گردآفرید اسب خود را برگرداند و به سمت دژ حرکت کرد.
قلمرو زبانی: عنان: افسار، دهانه
سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد، زرده (در متن درس مطلق اسب مورد نظر است)
سرافراز: مایۀ افتخار
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و کشید: قافیه
عنان را پیچیدن: کنایه از برگشتن
عنان، سمند: تناسب
واج آرایی: «د»
۳۶- همی رفت و سهراب با او به هم / بیامد به درگاه دژ، گژدهم
معنی: گردآفرید و سهراب در کنار هم تا نزدیکی دژ آمدند و گژدهم نیز تا در دروازه دژ آمد.
قلمرو زبانی: بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: هم و گژدهم: قافیه
همیرفت: رفت
به هم: با همدیگر
درگاه: جلوی در، آستانه
گژدهم: پدر گردآفرید.
۳۷- درِ باره بگشاد گُردآفرید / تنِ خسته و بسته، بر دژ کشید
معنی: گرد آفرید در دژ را باز کرد و تن زخمی و بسته اش را به درون دژ کشانید.
قلمرو زبانی: باره: بارو، دیوار قلعه، حصار
خسته: زخمی، افگار
بسته: در بند افتاده
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و کشید: قافیه
خسته، بسته: جناس ناهمسان.
باره: مجاز از «دژ»
۳۸- درِ دژ ببستند و غمگین شدند / پُر از غم دل و دیده خونین شدند
معنی: ایرانیان درِ دژ سپید را بستند و به خاطر زخمی شدنِ گردآفرید، با ناراحتی بسیار گریستند.
قلمرو زبانی: در: دروازه
دیده: چشم
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: غمگین و خونین: قافیه
شدند: ردیف
دیده خونین: کنایه از «اندوهگین»
دل، دیده: تناسب
واج آرایی: «د»
۳۹- ز آزار گُرد آفرید و هجیر / پُر از درد بودند، بُرنا و پیر
معنی: همه افراد دژ سپید از جوان و پیر، از غمِ شکستِ گردآفرید و هُجیر بسیار دردمند بودند.
قلمرو زبانی: آزار: آزرده شدن، رنجش
برنا: بالغ، جوان
بیت: یک جمله
قلمرو ادبی: هجیر و پیر: قافیه
برنا، پیر: تضاد
واج آرایی: «ر»
برنا و پیر: مجاز از همه
واج آرایی: «ر»
۴۰- بگفتند: کای نیکدل شیر زن / پُر از غم بُد از تو دل انجمن
معنی: مردم گفتند که ای زن دلاور و نیکدل، دل مردم از تو پر از غم و اندوه شد.
قلمرو زبانی: منظور از شیرزن: گردآفرید
شیرزن: تشبیه
بد: بود
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: شیرزن و انجمن: قافیه
انجمن: مجاز از مردم، انجمنیان
واژه آرایی: دل
۴۱- که هم رزم جُستی هم افسون و رنگ / نیامد ز کار تو بر دوده ننگ
معنی: زیرا که تو هم جنگیدی هم فریب و نیرنگ به کار بستی. از کار تو خاندان ما شرمگین نشد.
قلمرو زبانی: رزم جستن: جنگیدن
افسون: حیله کردن، سحر کردن، جادو کردن
رنگ: نیرنگ و فریب
دوده: دودمان، خاندان، طایفه
ننگ آمدن: شرمنده شدن، بی آبرویی
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: رنگ و ننگ: قافیه
۴۲- بخندید بسیار، گُردآفرید / به باره برآمد، سپه بنگرید
معنی: گردآفرید بسیار خندید و بر بالای قلعه رفت و سپاهِ دشمن را نگریست.
قلمرو زبانی: به: از
باره: بارو، دیوار دژ، حصار
برآمد: بالا رفت
نگریستن به: نگاه کردن (بن ماضی: نگریست، بن مضارع: نگر)
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: گردآفرید و بنگرید: قافیه
واج آرایی: «د»
۴۳- چو سهراب را دید بر پشت زین / چنین گفت کای شاهِ ترکانِ چین
معنی: وقتی سهراب را بر روی اسب دید به او گفت: ای شاهِ تورانیان،
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که
کای: که ای
شاه ترکان چین: منظور سهراب است
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: زین و چین: قافیه
بر پشت زین: کنایه از «سوار اسب»
۴۴- چرا رنجه گشتی، کنون بازگرد / هم از آمدن هم ز دشت نبرد
معنی: چرا خودت را خسته میکنی. اکنون هم از آمدن به ایران، هم از دشت نبرد منصرف شو.
قلمرو زبانی: رنجه گشتن: رنجیدن
کنون: اکنون
بیت: سه جمله (فعل جملۀ سوم حذف شده است)
قلمرو ادبی: بازگرد و نبرد: قافیه
واج آرای: «ن»
گشتی، بازگرد: همریشگی (رشته انسانی)
۴۵- تو را بهتر آید که فرمان کُنی / رخ نامور، سوی توران کُنی
معنی: بهتر است که اطاعت کنی و چهره سرشناست را به سوی توران کنی و بازگردی.
قلمرو زبانی: تو را: برای تو
آید: می شود (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ)
فرمان کردن: اطاعت کردن
رخ: چهره
نامور: سرشناس
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: فرمان و توران: قافیه
کنی: ردیف
رخ سوی توران کردن: کنایه از «بازگشتن»
۴۶- نباشی بس ایمن به بازوی خویش / خورَد گاوِ نادان، ز پهلوی خویش
معنی: زیاد به قدرت خود مطمئن نباش زیرا انسان نادان همیشه از جانب خودش آسیب میبیند.
قلمرو زبانی: بس: بسیار
بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: بازوی و پهلوی: قافیه
خویش: ردیف
بازو: مجاز از «نیرو و توان»
خورد گاو نادان ز پهلوی خویش: ارسال المثل، (انسان نادان خودش به خودش زیان می رساند.)
خلاصه داستان گردآفرید فارسی دهم درس سیزدهم
گژدهم پهلوان پیر ایرانی در دژ سپید دختری داشت جوان ، بسیار کار آزموده و با تجربه و جنگجو و رزم دیده که نام او گرد آفرید بود.
چون خبر گرفتار شدن هجیر نگهبان به گرد آفرید رسید بی درنگ موهایش را در زیر زره و کلاه خودش پنهان کرد و جامۀ رزم پوشید ، سلاح بر خود بست و بر اسبی نشست و راهی میدان نبرد شد. گرد آفرید وقتی وارد میدان کار زار شد نعره ای کشید و هماورد خواست.
سهراب چون صدای او را شنید لباس رزم پوشید و سوار بر اسبش شد و به میدان آمد . گرد آفرید چون او را دید کمان را به زه کرد و بارانی از تیر بر سر سهراب فرود آورد. سهراب نیز سپر را بر سرش گرفت تا به نزدیک گرد آفرید رسید و با نیزه چنان ضربه ای به کمربند گرد آفرید زد که زره بر تنش پاره گردید. گرد آفرید هم با تیغش نیزۀ او را به دو نیمه کرد.
گرد آفرید چون فهمید که نمی تواند با سهراب مقابله کند و شکست می خورد پشت به میدان جنگ کرد و بسوی دژ گریخت . سهراب که دید هماوردش از میدان می گریزد و بسیار آسان از چنگ او گریخته است بدنبال او تاخت . چون به نزدیک او رسید، گرد آفرید فکری کرد که کلاه را از سرش بردارد تا شاید سهراب بفهمد او دختر است، دست از سرش بردارد.
پس گرد آفرید کلاه خود را از سرش برداشت و موهایش پریشان شد. سهراب وقتی که موهای او را دید بسیار متعجب شد . او تا کنون زنی جنگجو و کار آزموده چنین ندیده بود . پس سهراب کمندی بر کمر او انداخت و او را در بند گرفت. گرد آفرید در حالیکه سعی و تلاش می کرد که خود را از بند آزاد کند، سهراب به او گفت:
ای دختر، بیهوده تلاش نکن. کسی تاکنون نتوانسته از دست من رهایی پیدا کند.
گرد آفرید گفت: ای دلاور بی همتا، اکنون دو سپاه ما را نگاه می کنند و با خود می گویند که، سهراب با دختری هماورد شده است. پس بهتر است که با یکدیگر سازش کنیم و به دژ سپید برویم. من قول می دهم که کاری کنم تمام سپاه ایران زیر فرمان تو بروند و دژ سپید را نیز در اختیار تو قرار می دهم . آنگاه گرد آفرید تبسمی زیرکانه به سهراب زد . سهراب دل به او باخت و از او خواست که پیمان شکنی نکند.
پس گرد آفرید و سهراب تا در دژ سپید با یکدیگر تاختند. گژدهم وقتی دخترش را دید در دژ را گشود و گرد آفرید داخل شد. آنگاه در دوباره بسته شد و سهراب به پشت در باقی ماند. در همین حال گرد آفرید به پشت بام دژ رفت و به سهراب گفت:
ناراحت نشو ای دلاور، اکنون به سوی سرزمینت باز گرد، زیرا ترکان نمی توانند از ایرانیان همسری انتخاب کنند.
سهراب که بسیار خشمگین شده بود چون حرفهای گرد آفرید را شنید بسیار خجالت زده شد که خود را بازیچه دست دختری قرار داده، پس هر چه در زیر دژ سپید بود به یغما برد و بسوی سپاه خود بازگشت.
توجه: برای مشاهده پاسخ سوالات درس سیزدهم فارسی دهم، وارد لینک «جواب سوالات درس ۱۳ فارسی دهم» شوید.
قبلی: معنی و مفهوم گنج حکمت عامل و رعیت فارسی دهم
جواب کارگاه متن پژوهی درس دوازدهم فارسی دهم
معنی درس دوازدهم رستم و اشکبوس فارسی دهم
جواب درک و دریافت شیر زنان ایران فارسی دهم
معنی لغات و آرایه های روان خوانی شیر زنان ایران فارسی دهم
توجه: شما دانش آموز پایه دهم رشته های نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ، در انتهای عنوان خود عبارت «ماگرتا» را نیز در گوگل جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر گردآفرید درس سیزدهم ادبیات فارسی دهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید. 😍



















سلام من پارسال برای تحقیقی که معلمم خواسته بود از سایت شما مطالب برداشتم درس ۱۳ فارسی دهم تجربی و مطلبو دقیقا کپی کردم و منبع هم ننوشته بود متاسفانه و در کلاس ارائه کردم و فایل pdf برای معلم ارسال کردم امروز یکهو یادم اومد و اومدم ازتون حلالیت بطلبم شرمنده اصلا فکر نمیکردم این موضوع اشتباه باشه,
سلام، مشکلی نداره دوست عزیز ، در مواردی که در آینده استفاده میکنید میتونید با ذکر منبع در ارائه خود استفاده کنید.
امید وارم همه تون موفق باشین
وقتی داری صبح امتحان اینا رو میخونی🗿🫡
خوشبختم😑👍🏻!
گردافرید کراش.
برنا و پیر مگه مجاز از همه نیست؟ چرا کنایه زده
سلام خداقوت در ابیات 40-42 معانی جا به جا شده لطفا بررسی کنید
راست میگه
عای بود
خیلی مطالب جامع و عالی
فقط معنی بیت های 31 و 32 با بیت های دیگه جا ب جا شده بود
سلام خسته نباشید
مطالب مفید بودن و کامل
ولی ترجمه بعضی از بیت ها با بیت های دیگر
عوض شده لطفاً رسیدگی کنید
خیلی ترجمه خوبی بود ولی بعضی از بیت ها معنی هاش با بعضی از بیت ها عوض شده بود و همین باعث اشتباهاتی در حفظ کردن من شد
با تشکر