معنی درس های عربی نهم 📙+ دانلود PDF گام به گام عربی پایه 9
ترجمه و معنی تمام درس های کتاب عربی پایه و کلاس نهم - 9 دوره اول متوسطه دبیرستان
گام به گام معنی درس های عربی نهم ؛ امروز در این مقاله از بخش فرهنگ و هنر ماگرتا قصد داریم تا تمام معانی و ترجمه های دروس کتاب عربی پایه 9 دبیرستان را به همراه فایل پی دی اف آن را برای شما دانش آموزان عزیز پایه نهم دوره اول متوسطه قرار دهیم. در ادامه برای مشاهده و دانلود فایل PDF گام به گام معنی تمام درس های کتاب عربی نهم ، با ما همراه باشید.
همچنین پیشنهاد میکنیم که مطلب معنی تمام شعرهای کتاب فارسی پایه نهم را مشاهده کنید.
دانلود PDF گام به گام معنی درس های عربی پایه نهم
برای دانلود و دریافت فایل پی دی اف – PDF تمام معنی شعرهای کتاب عربی پایه 9 – نهم ، بر روی لینک مستقیم زیر کلیک کنید.
ترجمه و معنی متن تمام درس های کتاب عربی پایه 9
معنی متن درس اول عربی پایه نهم
يبتدئ العام الدراسي الجديد يذهب الطلاب و الطالبات إلى المدرسة بقرح؛ هم يحملون حقائبهم، الشوارع مملوءة بالبنين والبنات يبتديء فصل الدراسة و القراءة و الكتابة وفصل الصداقة بين التلاميذ.
سال تحصیلی جدید آغاز می شود دانش آموزان پسر و دختر با خوشحالی به مدرسه می روند، آنها کیف هایشان را برمی دارند؛ خیابان ها پر از پسران و دختران است . فصل درس خواندن و خواندن و نوشتن و فصل دوستی میان دانش آموزان آغاز می شود
(بسم الله الرحمن الرحيم)
به نام خداوند بخشنده مهربان
أبدأ باسم الله گلامي أذكر ربي عند قیامی
با نام خدا سخنم را آغاز می کنم پروردگارم را هنگام برخاستتم یاد می کنم
أبدأ باسم الله دروسي أذكر ربي عند جلوسی
با نام خدا درس هایم را آغاز می کنم پروردگارم را هنگام نشستنم یاد می کنم
أقرأ باسم الله كتابي أسأل ربي كل صعابی
کتابم را با نام خدا می خوانم از پروردگارم، حل سختی هایم (مشکلاتم را درخواست می کنم می خواهم)
مكتبنا نور و حياة فيه دعاء، فيه صلاة
مکتب مار مدرسه ما روشنایی و زندگی است .در آن دعاست، در آن نماز است
فيه غلوم، فيه كمال فيه کنوز، فيه جمال
در آن دانش هاست، در آن كمال هست. در آن گنج هاست، در آن زیبایی هست
يتخرج منه العلماء و يدرس فيه الحكماء
دانشمندان از آن فارغ التحصیل می شوند (دانش آموخته می شوند) و حکیمان در آن درس می خوانند.
ها کتبي أنوار سمائی مرحمة، کنز، کدوائی
هان، کتاب هایم روشنایی های آسمانم، مهربانی و گنج و مانند دارویم هستند.
أبدأ باسم الله أموری قاسم إلهی، زاد سروری
با نام خدا کارهایم را آغاز می کنم نام خدایم، شادی ام را افزون ساخت ( زیاد کرد)
معنی متن درس دوم عربی پایه 9
رجع سجاد من المدرسة حزينة؛ عندما جلس على المائدة مع أسرته، بدأ بالبكاء فجأة هب إلى غرفته؛ هب أبوه إليه و تكلم معه و سأله: «لماذا ما أكلت الطعام؟»
سجاد با ناراحتي ( اندوهگین ) از مدرسه برگشت؛ وقتی که همراه خانواده اش بر سر سفره غذانشست، ناگهان شروع به گریه کرد و به اتاقش رفت پدرش نزد او رفت و با او سخن گفت و از او پرسید : «چرا غذا نخوردی؟»
أجاب « يقل تعرف صدیقی حسینا؟ » قال : «نعم، أغرقه؛ هو ولد ذكى و هادئ .ماذا حدث له؟ » أجاب سجاد:
پاسخ داد : آیا دوستم حسین را می شناسی؟ گفت :بله؛ می شناسمش، او پسری باهوش و آرام است .چه اتفاقی برایش افتاده است؟ سجاد جواب داد:
«هو رقد في المستشفى؛ تصادم بالسيارة؛ حدث التصادم أمامي؛ عندما شاهدته على الرصيف المقابل، ناديته؛ عبر الشارع فجأة وما نظر إلى اليسار واليمين؛ اقتربت سيارة منه وصدمه»
او در بیمارستان بستری شده است؛ با ماشین تصادف کرده است؛ تصادف جلوی من اتفاق افتاد؛ وقتی که او را در پیاده رو روبه رو مقابل دیدم؛ او را صدایش زدم؛ از خیابان عبور کرد و به چپ و راست نگاه نکرد؛ اتومبیلی به او نزدیک شد و به او برخورد کرد
قال أبوه : «كيف حاله الآن؟ » قال سجاد : «هو بخير؛ كانت سرعة السيارة قليلة»
پدرش گفت :حالا حالش چطور است؟ سجاد گفت : او خوب است؛ سرعت ماشین کم بود.
في اليوم التالى طلب المدرس من تلاميذه كتابة قوانين المرور في صحيفة جدارية.
روز بعد، معلم از دانش آموزانش خواست قوانین رانندگی را در یک روزنامه دیواری بنویسند.
(در روز آینده معلم از دانش آموزانش نوشتن قوانین رانندگی را در یک روزنامه دیواری درخواست کرد).
ثم طلب مدير المدرسة من إدارة المرور شرح إشارات المرور في المدرسة.
سپس مدیر مدرسه از اداره راهنمایی و رانندگی خواست علامت های راهنمایی و رانندگی را شرح دهند.
جاء شرطي المرور و شرح الإشارات اللازمة للتلاميذ و أمرهم بالعبور مين ممر المشاة.
پلیس راهنمایی و رانندگی آمد و علامت های لازم را برای دانش آموزان شرح داد و به آنها دستور داد از گذرگاه پیاده (خط کشی عابر پیاده) عبور کنند
كتب التلاميذ صحيفة جدارية و رسموا فيها علامات المرور وشرحوا معانيها.
دانش آموزان یک روزنامه دیواری نوشتند و در آن علامت های راهنمایی و رانندگی را نقاشی (رسم کردند) و معاني آن را شرح دادند.
معنی متن درس سوم عربی پایه نهم
كان حميد وسعيد أخوين في مزرعة قمح، في أحد الأيام وقعت عداوة بينهما وغضب الأخ الأكبر «حميد» على الأخ الأصغر «سعید» و قال له: « خرج من مزرعتی».
حمید و سعید دو برادر در یک مزرعه گندم در مزرعه گندمی بودند؛ در یکی از روزهامیانشان دشمنی افتاد و برادر بزرگ تر حمید بر برادر کوچک تر خشم گرفت و به او گفت :از مزرعه ام خارج شو.
وقالت زوجة حميد لزوجة سعيد : «أخرجي من بينا»
و همسر حمید به همسر سعید گفت: از خانه مان خارج شو
في صباح أحد الأيام طرق رجل باب بيت حميد؛ عندما فتح حميد باب البيت؛ شاهدتجارة؛ فسأله : «ماذا تطلب منی؟»
در صبح یکی از روزها مردی در خانه حمید را زد؛ وقتی که خانه را باز کرد؛ تجاری را دید و از او پرسید : از من چه می خواهی؟
أجاب الجار : «أبحث عن عمل؛ هل عندك عمل؟ »
نجار جواب داد :دنبال کاری می گردم در جست و جوی کاری هستم؛ آیا کاری داری؟
فقال حميد : «بالتأكيد؛ عندي مشكلة وحلها بيدگ »
حمید گفت: البته؛ مشکلی دارم و حل آن در دست توست.
قال التجار: «ما هي مشكلك؟ » أجاب حميد: «ذلک بیت جاری؛ هو أخي و عدوى؛ أنظر إلى ذلك الهر، هو قم المزرعة إلى نصفين بذلك النهر، إنه حفر الهريه قضبان على عندى أخشاب كثيرة في المخزن؛ رجاء، اصنع جدارة خشب بيتنا »
نجار گفت: مشکلت چیست؟ حمید جواب داد: آن خانه همسایه ام است؛ او برادرم ودشمنم است؛ به آن رودخانه نگاه کن؛ او مزرعه را با آن نهر (جوی) به دو نیم تقسیم کرده است؛ او نهر را کنده است (حفر کرده)؛ زیرا از من عصبانی است (بر من خشمگین است) چوب های بسیاری در انبار دارم؛ لطفأ دیواری چوبی میان ما بساز.
ثم قال للتجار: «أنا أذهب إلى السوق و أرجع مساء .» عندما رجع حميد إلى مزرعته مساء تعجب كثيرة؛ التجار ما صنع جدارة؛ بل صنع جسر على النهر؛ فغضب حميد و قال للجار: «ماذا فعلت؟ إلم صنعت جسرة؟ !»
سپس به نجار گفت :من به بازار می روم و بعد از ظهر( اول شب ) برمی گردم .هنگامی که حمید بعد از ظهر به مزرعه اش برگشت خیلی تعجب کرد؛ نجار دیواری نساخت؛ بلکه پلی را روی نهر ساخت، پس حمید خشمگین شد و به نجار گفت چه کردی؟! (چه کارکرده ای؟)! چرا پل ساختی؟ (ساخته ای؟)
في هذا الوقت وصل سعید و شاد جسرة فحسب أن حميدة أمر بصنع الجسر؛ بر الجسر وبدأ بالبكاء و قبل أخاه و اعتذر؛
در این وقت سعید رسید و پلی را دید و گمان کرد که حمید به ساختن پل دستور داده است پس، از پل عبور کرد و شروع به گریستن کرد و برادرش را بوسید و عذرخواست
دهب حميد إلى التجار وشكره و قال : «أنت ضيفي لثلاثة أيام».
حمید به سوی نجار رفت و از او تشکر کرد و گفت :تو برای سه روز مهمان من هستی.
اعتذر التجار وقال: «جسور كثيرة باقية على الذهاب لصنعها»
نجار عذرخواهی کرد و گفت: پل های زیادی مانده است؛ باید برای ساختن آنها بروم.
من كلام رسول الله (ص):| اثنان لا ينظر الله إليهما :قاطع الرحم وجار السوء
دو تن خداوند به آنها نگاه نمی کند برنده پیوند خویشان و همسایه بد.
معنی متن درس چهارم عربی پایه 9
وقعت هذه الحكاية قبل أربعين سنة في بلاد؛ کب اثناعشر طالبة من طلاب الجامعة مع أستاذهم إلى سفرة علمية التهيئة أبحاث عن السمک
این حکایت چهل سال پیش در کشوری اتفاق افتاده است؛ دوازده دانشجو از دانشجویان دانشگاه همراه استادشان برای تهیه پژوهش هایی درباره ماهی ها به گردشی علمی( سفری علمی ) رفتند.
كانت مياه البحر هادئة؛ فجأة ظهر سحاب في السماء؛ ثم عصفت رياح شديدة و صار البحر مواجا
آب های دریا آرام بود؛ ناگهان ابری در آسمان آشکار شدن (ظاهر شد)؛ پس بادهای سختی (شدیدی) وزيد ( وزیدند) و دریا توفانی شد.
فاصابت سفينتهم صخرة؛ فخافوا: السفينة انكسرت قليلا ولکنها ما غرقت؛ عندما وصلوا إلى جزيرة مجهولة فرحوا كثيرة و شكروا ربهم و نزلوا فيها
کشتیشان به صخره ای (تخته سنگی برخورد اصابت کرد)؛ کشتی کمی شکست، ولی غرق نشد؛ وقتی که به جزیره ای (خشکی ای رسیدند، بسیار خوشحال شدند و پروردگارشان را شکر کردند و در آن پیاده شدند (نازل شدند)
مضى يومان؛ فما وجدوا أحدة في الجزيرة و ما جاء أحد نجاتهم؛ قال لهم الستاد : «ياشباب، عليم بالمحاولة . إسمعوا كلامی و اعملوا به كانه ما حدث شيء . عليكم بمواصلة أبحاثكم »
دو روز گذشت و کسی را در جزیره پیدا نکردند و کسی برای نجاتشان رهایی شان ) نیامد؛ استادشان به آنها گفت :ای جوانان، باید تلاش کنید (تلاش بر شما لازم است) سخنم را گوش کنید و به آن عمل کنید؛ گویا انگار، مثل اینکه چیزی نشده است . چیزی اتفاق نیفتاده است . باید پژوهش هایتان (تحقيقاتتان) را ادامه دهید (ادامه دادن پژوهش هایتان برشما لازم است)
ثم قسمهم إلى أربعة أفرقة وقال للفريق الاول: «يا طلاب، ابحثوا عن صيد و اجمعوا الطب»
سپس آنها را به چهار گروه ( تیم) تقسیم کرد و به گروه اول گفت: ای دانشجویان، دنبال صیدی بگردید و هیزم جمع کنید.
و قال للفريق الثاني: «یا طالبان، اجعليها بعض الأشياء الضرورية من السفينة »
و به گروه دوم گفت: ای دانشجوها (دو دانشجو) مقداری اشیای ضروری از کشتی بیاورید.
و قال للفريق الثالث: «یا طالبات، أطبخ لنا طعاما .»
و به تیم سوم گفت :ای دختران دانشجو، غذایی برایمان بپزید
و قال للفريق الرابع : «یا طالبتان، ابحثا عن مواد غذائية »
وبه تیم چهارم گفت: ای دانشجویان دختر دنبال مواد غذایی بگردید
ثم قال للجميع : اصبروا إن الله مع الصابرين) مضى أسبوع في يوم من الايام تزل مطر شديد و أصابت صاعقة سفينتهم اخترقت . قال الطلاب: «لا رجاء لجانا .» فقرة التا هذه الاية (يا أيها الذين آمنوا اصبروا)
سپس به همگی گفت :صبر کنید؛ زیرا (قطعأ) خدا با صبرکنندگان است. یک هفته (هفته ای) گذشت در روزی از روزها باران شدیدی بارید (نازل شد) و صاعقه ای به کشتیشان برخورد کرد (اصابت کرد) و کشتی آتش گرفت. دانشجوها گفتند: «هیچ امیدی به نجاتمان نیست» پس استاد این آیه را خواند( ای کسانی که ایمان آورده اید صبر کنید)
حزن الطلاب وقالوا: «قدنا سفينتنا .» و بعد أداء الصلاة و الدعاء صرخ أحدهم بغتة:
دانشجوها ناراحت شدند(غمگین شدند) و گفتند: کشتیمان را از دست دادیم و پس از به جا آوردن (انجام، ادای) نماز و دعا یکی از ایشان ناگهان فریاد زد.
أنظروا یا زملائي أنظرن یا زميلاتي . لك سفينة حربية تقترب منا .»
ای پسران هم کلاسی ام، نگاه کنید .ای دختران هم کلاسی ام نگاه کنید. آن یک کشتی جنگی است که به ما نزدیک می شود.
السفينة الحربية اقتربت منهم ونزل منها جنود فرح الطلاب و سألوا الجنود : «كيف وجدتم مكائنا؟ » أجاب الجنود : «رأينا دخانا من بعيد فأتينا و شاهدناكم»
کشتی جنگی به آنها نزدیک شد و سربازان از آن پیاده شدند . دانشجویان خوشحال شدند و از سربازان پرسیدند: چگونه جای ما را پیدا کردید؟ إسربازان جواب دادند :دودی را از دوردست دیدیم . پس آمديم و شما را دیدیم
معنی متن درس پنجم عربی پایه نهم
كانت مجموعة من الحيوانات في غابة؛ الأ سدو العلب و الذب و الغزالة و الكلب و…
گروهی از جانوران( حیوانات در جنگلی بودند؛ شیر، روباه، گرگ، آهو، سنگ و…
في يوم من الايام جاء سته صیادین و حقروا حفرة عميقة ثم تروها لصيد الحيوانات وبيعها لحديقة الحيوانات. وقع علب و غزالة في الحفرة بغتة؛ فطلب مساعدة؛
در روزی از روزها شش شکارچی (صياد) آمدند و چاله گودی (حفره عمیقی) کندند سپس آن را برای شکار (صید) حیوانات و فروش آنها به باغ وحش پوشاندند. روباهی و آهویی ناگهان در حفره افتادند و کمک خواستند.
لكن الحيوانات قرين أنهن سين من بعيد أصوات الصيادين . حاول التعلب و الغزال للجاة؛
ولی حیوانات فرار کردند؛ زیرا از دور دست صداهای شکارچی ها را شنیدند. روباه و آهو برای رهایی (نجات) تلاش کردند.
بعد دقائق، قالت حمامة لعلب : «لا فائدة للمحاولة لا تصعد . أنت لا تقدر .لقد جرت بدک .»
پس از چند دقیقه کبوتری به روباه گفت :تلاش هیچ فایده ای ندارد . هیچ فایده ای برای تلاش نیست ) بالا نیا.تو نمی توانی بدنت را زخمی کردی
و قال كلب يلغزالة : «لا رجاء لتجاتك لا تصعدی .أنت لا تقدرين . لقد جرحت بدک »
و سگی به آهو گفت :امیدی به نجات تو نیست. بالا نیا تو نمي تواني بدنت را زخمی کردی.
حاول الثعلب و الغزالة الخروج مرة أخرى ولكن بدون فائدة.
روباه و آهو برای بیرون آمدن بار دیگر تلاش کردند ولی بی فایده بود.
بيست الغزالة و بقيت في مكانها ولكن الثعلب حاول كثيرا
آهو نا امید شد و در جایش ماند، ولی روباه خیلی تلاش کرد.
قالت له الحمامة: «أنت لا تقدر، لم تحاول؟ إقبل مصیرک »
کبوتر به او گفت :تو نمی توانی، چرا تلاش می کنی؟ سرنوشتت را بپذیرد (قبول کن)
لكن الثعلب خرج من الحفرة . في ذلك الوقت وصل شده و قال
ولی روباه از حفره بیرون آمد . در این ( آن هنگام هدهد رسید و گفت:
«أنا أعرف هذا الثعلب؛ هو ثقيل السمع؛ هو ظن أن الحمامة تشجعه على الخروج.»
من این روباه را می شناسم؛ او کم شنواست (سنگین گوش است). او گمان کرده است که کبوتراو را تشویق به بيرون آمدن می کند
قالت الحيوانات : «نحن ظلمنا الغزالة . علينا بمساعدتها .»
حیوانات گفتند : ما به آهو ستم کردیم ( ظلم کردیم) و باید به او کمک کنیم
قالت الحمام للغزالة: «أخرجي .أنت تقدرين على الخروج بسهولة .لا تيأسی.»
کبوتر به آهوگفت : بیرون بیا (خارج شو) تو به آسانی می توانی بیرون بیایی (خارج شوی) نا امید نشو(مأيوس نشو)
حاولت الغزالة الخروج مرة أخرى فخرجت و فرحت الحيوانات.
آهو یک بار دیگر تلاش کرد و بیرون آمد و حیوانات خوشحال شدند.
قال رسول الله (ص):من طلب شيئا و جد، وجد.
هرکس چیزی بخواهد و تلاش کند، موفق می شود. (هرکس چیزی خواست و تلاش کرد، موفق شد).
معنی متن درس ششم عربی پایه 9
ابتدا العام الدراسى الجديد وهب تلامية القرية إلى المدرسة. كانت القرية صغيرة و جميلة دخلت المدرسه في الصف الرابع.
سال تحصیلی ن آغاز شد و دانش آموزان روستا به مدرسه رفتند. آن روستا کوچک و زیبا بود خانم معلم وارد کلاس چهارم شد
كان الصفة مزدحما قالت المدرسة للبنين : «اجلسوا على اليمين .» و قالت لبنات: «اجلس على اليسار»
کلاس شلوغ بود ، خانم معلم به پسرها گفته: سمت راست بنشینید و به دخترها گفت: سمت چپ بنشینید
هي شاهدت تلميذة راسبة باسم «سارة » . فحزنت وهبت لمشاهدة ملفها للاطلاع على ماضيها.
او دانش آموزی مردود به نام ساره را دید (مشاهده کرد) ناراحت شدن (اندوهگین شد) و برای دیدن پرونده اش و برای آگاه شدن ( اطلاع ) بر گذشته اش رفت.
في ملف السنة الأولى بھى تلميذة جدة جدا تكتب واجباتها جيدا . هي نشيطة و ذكية.
در پرونده سال نخست : او دانش آموزی بسیار کوشاست .تکلیف هایش را خوب می نویسد .او فعال (چالاک) است.
و في ملف السنة الثانية هى تلميذة جيدة جدا لكنها تخزين أمها راقدة في المستشفى
در پرونده سال دوم :او دانش آموزی بسیار کوشاست .ولی غمگین است .مادرش در بیمارستان بستری (خوابیده) است
وفي ملف السنة الثالثة به فقدت والدتها في هذه السنة بهي حزينة جدا
و در پرونده سال سوم :او مادرش را امسال در این سال از دست داد .او بسیار غمگین است
و في ملف السنة الرابعة :هي تركت الدراسة ولا تحب المدرسة و تناه في الف
و در پرونده سال چهارم :او درس خواندن را ترک کرد و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس می خوابد
المدرسة لامت نفسها و غيرت طريقة تدريسها
خانم معلم خودش را سرزنش (ملامت) کرد و روش تدریسش را تغییر داد
بعد ممدة في حفلة ميلاد المدرسة جلب اللامي هدايا لها و جلبت سارة لمدرستها هدية في ورقة صحيقة
پس از مدتی دانش آموزان در جشن تولد(زادروز) خانم معلم برایش هدیه هایی آوردند و ساره برای خانم معلمش هدیه ای در برگه (ورقة) روزنامه ای آورد
كانت الهديه زجاجة عطر أمها، فيها قليل من العطر فضحك التلاميذ؛ فقالت المدرس البنين : «لا تضحكوا » و قالت للبنات : «لا تضحكن» المدرسة عطرت نفسها بذلك العطر
آن هدیه شیشه عطر مادرش بود که اندکی عطر در آن بود و دانش آموزان خندیدند؛ خانم معلم به پسرها گفت: نخندید و به دخترها گفت: نخندید . خانم معلم با آن عطر به خودش عطر زد (خودش را معطرکرد؛ خودش را خوشبو کرد)
جاءت سارة عند مدرستها و قالت : «رائحتك مثل رائحة أمي.»
ساره نزد معلمش آمد و گفت : بوی ( رایحه ) تو مانند بوی مادرم است
شجعت المدرسة سارة؛ قصارت تلميذة مثالية
خانم معلم ساره را تشویق کرد و او دانش آموزی موفق شد
وبعد سنوات ؛ استلمت المدرسة رسالة من سارة مكتوب فيها : «أنت أفضل معلمة شاهدها في حياتي أنت غيرت مصیری .أنا الآن طبيب .»
و پس از چند سال؛ خانم معلم نامه ای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود : تو بهترین معلمی هستی که در زندگی ام دیده ام تو سرنوشتم را تغییر دادی من حالا پزشک هستم
وبعد مدة، إستلمت المدرسة رسالة أخرى من الطبيبة سارة؛ طلبت منها الحضور في حفلة زواجها و الجلوس في مكان أم العروس
و پس از مدتی، خانم معلم نامه ای دیگر (نامه دیگری) را از خانم دکتر ساره دریافت کرد که در آن از وی حضور در جشن عروسی اش و نشستن در جایگاه مادر عروس را خواسته بود (خواست)
عندما حضرت مدرستها في حفلة زواجها؛ قالت لها سارة شكرا جزيلا يا سيدتي؛ أنت غيرت حياتي فقالت لها المدرسة: «لا یا بنتی؛ أنت غيرت حياتي؛ فعرفت كيف أدرس .»
هنگامی که خانم معلم در جشن عروسی اش حاضر شد؛ ساره به او گفت :ای خانم من (خانم)!، تو زندگی ام را تغییر دادی. پس خانم معلم به او گفت: نه ای دخترم، تو زندگی ام را تغییر دادی؛ پس یاد گرفتم (آموختم) چگونه درس بدهم
معنی متن درس هفتم عربی پایه نهم
كان إديسون في السابعة من عمره، عندما عجزت أسرته عن دفع نفقات دراسته بقطرد مدير مدرسته من المدرسة و قال عنه : «إنه تلميذ أحمق .» قصار بائع الفواكه
ادیسون در سن هفت سالگی بود،( هفت ساله بود ) هنگامی که خانواده اش از پرداخت هزینه های تحصیلش ( درس خواندنش ) درماند (عاجز شد)، پس مدیر مدرسه اش او را از مدرسه راند(بیرون کرد)، طرد کرد و در باره اش گفت :اودانش آموزی نادان است. پس میوه فروش شد
ولكن ما ترك الدراسة؛ بل درس بمساعدة أمه؛ هي ساعدته كثيرا .كان إديسون ثقيل السمع بسبب حادثة أو مرض أصابه أيام الطفولة
ولی او تحصیل (درس خواندن) را ترک نکرد، بلکه به کمک مادرش درس خواند. او خیلی کمکش کرد. ادیسون به سبب حادثه ای یا بیماری ای که روزهای کودکی دچارش شده بود (دچارش شد) کم شنوا بود.
تمثال إديسون أمام الجسر : تندیس( مجسمه ) ادیسون رو به روی پل إديسون أحب الكيمياء صنع مختبر آصغيرة في منزله وبعد مدة قدر على شراء بعض المواد الكيمياوية و الأدوات العلمية
ادیسون شیمی را دوست داشت . پس آزمایشگاهی کوچک در خانه اش ساخت و پس از مدتی توانست برخی مواد شیمیایی و ابزارهای علمی را بخرد(قادر به خریدن برخی مواد شیمیایی و ابزارهای علمی شد)
و بعد محاولات كثيرة صار مسؤولا في أحد القطارات و قدر على شراء آلة طباعة ووضعها في عربة البضائع
و پس از تلاش های بسیاری مسئول یکی از مسئول در یکی از قطارها شد و توانست دستگاه چاپی بخرد و آن را در واگن کالاها گذاشت
وفي السنة الخامسة عشرة من عمره كتب صحيفة أسبوعية و طبعها في القطار
و در سن پانزده سالگی روزنامه ای هفتگی نوشت و آن را در قطار چاپ کرد
في أحد الايام انكرت إحدى زجاجات المواد الكيمياوية في المطبعة؛ حدث حريق فطره رئيس القطار و عندما أنقذ طفلا من تحت القطار، جعله والد الطفل رئيسة في شركته
در یکی از روزها یکی از شیشه های مواد شیمیایی در چاپخانه شکسته شد (شکست) و آتش سوزی روی داد و رئيس قطار او را بیرون کرد (طرد کرد) و وقتی که کودکی را از زیر قطار نجات داد، پدر کودک او را رئیس شرکتش کرد
كان إديسون مشغو” في مختبره ليلا ونهارا .هو أول من صنع مختبرة لأبحاث الصناعية
ادیسون شب و روز در آزمایشگاهش مشغول بود . او نخستین کسی بود که آزمایشگاهی برای پژوهش های صنعتی ساخت
إخترع إديسون أكثر من ألف اختراع مهم؛ منها الطاقة الكهربائية و المصباح الكهربائي و مسجل الموسيقى و الصور المتحركة و اله السينما و بطارية السيارة و الطاقة الكهربائية في هذا العصر سبب رئيسي لتقدم الصناعات الجديدة
اديسون بیشتر از هزار اختراع مهم اختراع کرد. (اديسون بیش از هزار اختراع مهم داشت . از آن جمله نیروی برق، چراغ برق، ضبط کننده موسیقی، عکس های متحرک، دستگاه سینما و باتری خودرو و نیروی برق در این روزگار دلیل اصلی پیشرفت صنایع نوین بوده است
(إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات إنا لا تضيع أجر من أحسن عملا) الكهف 30
قطعا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، ما پاداش کسی را که کار نیکو کند تباه نمی کنیم.
معنی متن درس هشتم عربی پایه 9
السلام عليكم وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته .أين تذهبون؟
سلام برشمار (درود بر شما) درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد. کجا می روید؟
تذهب إلى متحف مكة المكرمة .أهلا وسهلا بكم تفضلوا ارکبوا
به موزه مکه مکرمه می رویم خوش آمدید. بفرمایید سوار شوید.
کم ریا” تأخذ ما؟ أربعين ريالا؟
چند ریال از ما می گیری؟ چهل ریال
الأجرة غالية نحن ثلاثة أشخاص عفوا؛ ثلاثون ریا” لكل زائر عشرة ريالات
کرایه گران است. ما سه نفریم ببخشید؛ سی ریال برای هر زائری ده ریال
هل تقبل النقود الإيرانية؟ نعم لا بأس يا شباب، هل أنتم إيرانيون؟
آیا پول ایرانی می پذیرید؟ بله؛ اشکالی ندارد آیا جوان ها، آیا شما ایرانی هستید؟
نعم ومن أين أنت؟ أنا باستانی و أشتغل هنا في وطني كنت أشتغل في المزرعة
بله و شما اهل کجا هستید؟ من پاکستانی هستم و اینجا کار می کنم. در میهنم در مزرعه کار می کردم
أرأیت المتحف حتى الآن؟ لا: ما رأيته ما عندي فرصة
آیا تا حالا موزه را دیده ای؟ نه؛ ندیده ام فرصت ندارم (فرصتی ندارم)
لماذا ما تنبت إلى هناك؟ لأني أشتغل من الصباح حتى المساء
چرا به آنجا نرفته ای؟ زیرا من از صبح تا شب کار می کنم
عفوا كم الساعة العاشرة تماما
ببخشید ساعت چند است؟ ده تمام
تعال معنا ثم ترجع معا؛
همراه ما بیا .سپس باهم برمی گردیم
هل تقبل؟ لا، لا أقدر شكرا جزيلا
آیا می پذیری؟ ( قبول می کنی؟) نه؛ نمی توانم بسیار سپاسگزارم
حوار بين الزائر و دليل المتحف :
گفت و گویی میان زائر و راهنمای موزه
ماذا في هذا المتحف الآثار التاريخية للحرمين الشريفين
در این موزه چه چیزی هست؟ آثار تاريخي حرمین شریفین (دو حرم شریف)
ما ذلک العمود؟ العمود الخشبي للكعبة
آن ستون چیست؟ ستون چوبي كعبه
وما هذه الآثار؟ باب المنبر القديم للمسجد النبوى؟ و این آثار چیست؟ در منبر قديمي مسجد نبوی؛ آثار بئر زمزم
صور الحرمين و مقبرة البقيع؛ و آثار جميلة أخرى
آثار چاه زمزم؛ عکس های دو حرم و مقبرة (قبرستان بقیع)؛ و آثار زیبای دیگری
أشكرك على توضيحاتك المفيدة . لا شكر على الواجب.
به خاطر توضیحات سودمندتان (مفید شما) سپاسگزارم. وظیفه بود، تشگر لازم نیست
معنی متن درس نهم عربی پایه نهم
أفضل الألوان بعض الناس يظنون بأن الالوان للتلوين أو للرسم أو للتزيين فقط . ولكن هل سألت أنفسنا يوما : هل يمكن معالجة الأمراض بالألوان؟ ما هو تأثير الألوان المختلفة؟ »
بهترین رنگ ها، برخی از مردم گمان می کنند که رنگ ها فقط (تنها) برای رنگ آمیزی با نقاشی کردن یا تزيين (زینت دادن) هستند . ولی آیا روزی از خودمان پرسیده ایم : آیا درمان بیماری ها با رنگ ها ممکن است؟ (امکان دارد؟) تأثیر رنگ های مختلف (گوناگون) چیست؟
يعتقد بعض العلماء أن الألوان تأثير علينا .إن أحب الألوان إلى العين، الألوان الطبيعية التي تشاهدها حولنا في الليل و النهار وهي اللون الخضر و اللون الأزرق السماوي ثم اللون الصف مثل لون بعض أوراق الخريف
برخی از دانشمندان معتقدند از عقیده دارند، اعتقاد دارند، بر این باورند که رنگ ها بر ما تأثیر دارند ، قطعا محبوب ترین رنگ ها برای چشم، رنگ های طبیعی ای است که شب و روز در اطراف (پیرامون) خودمان می بینیم که عبارت اند از : رنگ سبز و رنگ آبی آسمانی سپس رنگ زرد، مانند رنگ بعضی برگ های پاییز
أما الدور الأحمر فتشعر بالتعب عندما تنظر إليه لأنه يحرك العصاب قانون المرور يستخدم في الأماكن التي بحاجة إلى الإنتباه إشارات المرور؛ أما غرف النوم في الفضل فيها استخدام الألوان المهدئة للعصاب گاللون البنفسجي
اما رنگ سرخ، وقتی به آن نگاه می کنیم احساس خستگی می کنیم؛ زیرا برای اینکه اعصاب را تحریک می کند . در نتیجه قانون راهنمایی و رانندگی در جاهایی (اماکنی) که نیاز به توجه دارد، مانند علامت های راهنمایی و رانندگی آن را به کار می گیرد؛ اما اتاق های خواب بهتر است که در آن رنگ های آرام بخش اعصاب مثل رنگ بنفش به کار گرفته شود
فيتامين «ا» (A) من فوائد فيتامين «ا» زيادة وزن الأطفال و هو مفيد للعين و كان الطيارون في الحرب العالمية الثانية يتناولونه قبل ابتداء الغارات الليلية و هذا الفيتامين موجود في الباتات و الفواكه باللون الأصفر المشمش و الجزر وقشر البرتقال
ویتامین آ : از فواید (سودهای) ویتامین آ افزایش وزن کودکان است. این ویتامین برای چشم مفید (سودمند) است و خلبان ها در جنگ جهانی دوم پیش از آغاز حملات شبانه می خوردند تناول می کردند و این ویتامین در گیاهان و میوه های به رنگ زرد مانند زردآلو، هویج و پوست پرتقال موجود است.
فيتامين «سی» C : يوجد هذا الفيتامين في الحليب الطازج ولكنه لا يوجد في الحليب المجف و الأطفال الذين يتناولونه وحده، في أكثر الأوقات يحدث لهم ضعف في الساقين . و يمكن تعويض هذا النقص في التغذية بتناول عصير الليمون أو عصير البرتقال.
ویتامین ث: این ویتامین در شير تازه وجود دارد یافت می شود، ولی در شیر خشک وجود ندارد یافت نمی شود و کودکانی که تنها آن را می خورند بیشتر اوقات برایشان ناتوانی (ضعف) ساق ها پیش می آید و این کمبود نقص در تغذیه (خوراک) با خوردن آب لیمو یا آب پرتقال جبران می شود.
معنی متن درس دهم عربی پایه 9
آراد مسافر تسليم تقوده إلى شخص أمين فذهب إلى قاضی بلده وقال له : «إتي سوف أسافر و أريد تسليم قودي عندك أمانة و سوف أستلمها من بعد رجوعي .» فقال القاضي : «لا بأس، اجعل تقودك في ذلك الصندوق » فوضع الرجل تقوده في الصندوق.
مسافری خواست پولش (پول هایش) را به شخص امانتداری بدهد . پس نزد قاضی شهرش رفت و به او گفت :من مسافرت خواهم کرد و می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشتنم از تو پس خواهم گرفت .قاضی گفت : اشکالی ندارد، پولت را در آن صندوق بگذار و مرد (آن مرد) پولش (پول هایش) را در صندوق (آن صندوق) گذاشت
و لما رجع من السفر، دهب عند القاضى و طلب منه الأمانة، فقال القاضي : «إني لا أعرفك .»
و وقتی که از سفر برگشت؛ نزد قاضی رفت و امانت (آن امانت) را از او خواست (درخواست کرد)، قاضی به او گفت :من تو را نمی شناسم
حزن الرجل فذهب إلى حاكم المدينة و شرح له القضية . قال الحاكم : «سیاتی القاضى إلى غداء فادخل علينا في المجلس واطلب أمانتك منه .»
مرد (آن مرد) غمگین شد ناراحت شد و به سوی (نزد) حاکم شهر رفت و قضیه را برایش شرح داد .حاکم گفت : فردا قاضی نزد من خواهد آمد؛ در مجلس پیش ما بیا و امانتت را از او بخواه
وفي اليوم التالي عندما جاء القاضى إلى الحاكم، قال له الحاكم : «إتي سوف أسافر إلى الحج في هذا الشهر و أريد تسليم أمور البلاد إليک لاني ما رأيت منك إلا الأمانة»
و در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد، حاکم به او گفت : من در همین ماه (این ماه) به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور (کارهای) کشور (سرزمین) را به تو تحویل دهم (بسپارم) چون من از تو جز امانتداری ندیده ام.
وفي هذا الوقت دخل صاحب الأمانة و سلم عليهما وقال : «أيها القاضي، إنني أمانة عندك.وضعت نقودی عندی.» قال القاضي : «هذا مفتاح الصندوق استلم ثقودک .»
و در این وقت صاحب امانت وارد شد و به آنها (آن دو) سلام کرد و گفت :ای قاضی، امانتی نزد تو دارم پولم را نزد تو گذاشته ام قاضي گفت: این کلید صندوق است پولت را تحویل بگیر
بعد يومين دهب القاضى عند الحاكم و تكلم معه حول ذلك الموضوع فأجاب الحاكم:
پس از دو روز قاضی نزد حاکم رفت و با او درباره آن موضوع صحبت کرد. حاکم جواب داد:
أيها القاضي، ما استرجعنا أمانة ذلك الرجل إلا بعدما أعطيناك كل البلاد؛ قبای شیء نسترجع البلاد منک؟! ثم أمر بعزله
ای قاضی، امانت آن مرد را از تو پس نگرفتیم مگر بعد از اینکه همه کشور را به تو دادیم؛ با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم؟ «سسپس دستور به برکناری او را داد» (دستور داد او را برکنار کنند)
لا تنظروا إلى كثرة صلاتهم وصومهم وكثرة الحج … ولكن انظروا إلى صدق الحديث و أداء الأمانة « رسول الله صلى الله وعليه و آله»
به زيادي نمازشان و روزه شان و زیادي حج نگاه نکنید…، ولی به راستگویی و امانتداریشان نگاه کنید
در آخر امیدواریم که از مقاله آموزشی ترجمه و معنی متن درس های کتاب عربی پایه نهم دبیرستان نهایت استفاده را برده باشید.