غم احساسی است که هر انسانی در برهههایی از زندگی آن را تجربه میکند. غم، مانند ابری تیره است که بر دل مینشیند و لحظات را در سایه خود فرو میبرد. درون آن حس، تنهایی، بیحوصلگی و گاهی ناامیدی نهفته است. وقتی غمگین هستی، دنیا برایت رنگی دیگر دارد؛ سکوت بیشتر حس میشود و هر چیزی سنگینتر به نظر میرسد.
این احساس گاهی میآید تا ما را به تأمل وادارد، تا در خود فرو رویم و عمق احساساتمان را بشناسیم. در ادامه متن قشنگ غمگین طولانی را در تکست ماگرتا باهم می خوانیم.

متنهای احساسی برای لحظههای غمگین
کاش بودی و می دیدی چگونه بعد از تو در چهاردیواری سیاه نبودنت اسیر شده ام؛ بی آب، بی غذا و حتی بعضی وقتها بی هوا. تنها تویی که می توانی فرق خنده های تصنعی مرا از واقعی تشخیص دهی. من هر روز برای همرنگ شدن با رنگ های دروغین اطرافم به عالم و آدم این خنده های تصنعی را تحویل می دهم. روحم پشت زندان این خنده ها اسیر و نالان نبودن را فریاد می زند. تنها تو و بودن تو کلید رهایی من از این زندان است.
نیستی که ببینی چطور پای غصه های نبودنت آب شدم،
نیستی که ببینی چگونه در تار و پود اشک ها جای گرفته ام
نیستی که ببینی خاطره های کودکی ام مرور می شود،
خاطره هایی که گرمای دستان تو تکیه گاهش بود
خاطره هایی که به خود می بالیدم که تو را دارم….
یه شبایی تو زندگی هست که وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی به یچیزایی میرسی که نمیدونی تقدیرت بود یا تقصیرت… به ادمهایی میرسی که نمیدونی دردن یا همدرد… به درد هایی میرسی که واسه سن و سالت بزرگه… به چیزایی که حقت بود اما شد توقع… و زخم هایی که با نمک روزگار اغشته شد… و زخم هایی که روزگار پشت هم میزند…. و سکوت هم دوای دردش نیست… کاش دنیای مهربان تری بودی….️
یه وقتایی هست
نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق
نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــــــــي ﻫﺴـــــﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری
برای همیشه نباشی ﻫﻤﻴﻦ ….!!
دوستت دارم
و همین غمگینترم میکند
وقتی که نمیتوانم چهار فصل جهان را
بر شانههای تو آواز بخوانم
وقتی که بادی
برگهایت را از من میگیرد…
درخت بالابلند من!
باور کن این همه خواستن غمگین است
برای پرندهای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز میکند
روزگاری بود که می گفتی تنها مرگ است که ما را از هم جدا می کند و من با لبخند می گفتم: هیسسس!
حال آن واقعیت تلخ رخ نمود و بر پهنه زندگی مان سایه شوم ش منزل کرد.
تو رفتی اما قلب من فهمید حتی مرگ هم قدرت این را ندارد تا فراموشی تو را به من غالب کند. تو چنان در روح و جان منی که هیچ اتفاقی قوی تر از بودنت نیست، حتی مرگ.

متن غمگین طولانی دلم گرفته دخترانه و پسرانه
تمام خاطراتی که با تو داشتم… همه چی گم شده توی دلی که دیگه هیچ چیزی رو نمیخواد. گاهی فکر میکنم شاید فراموشی تنها راهی باشه که میتونه دردم رو اندکی تسکین بده. ولی من هر جا که پا میزارم چیزایی هست که تورو یادم میاره، چیزایی که شاید دیگه هیچ وقت برنمیگرده.
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی هستی . . .
وقتی تو را ندارم، سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند و در این هوای بی هوایی آرام آرام دچار خفگی میشوم.
بعد از تو،
من مانده ام و عذاب نبودنت؛ وقتی که به نبودنت فکر میکنم و از درون میسوزم.
وقتی به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم میاندیشم انگار دنیا در برابر چشمانم به آخر رسیده است و انتهایش همین لحظهای ست که من میاندیشم.
سرگرمی ام شده… گرفتن فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی؟!
تو رفته ای و حالِ تمام خاطره ها ابریست،
در شبِ چشم هایم ستاره ستاره درد چشمک می زند؛
دیر رسیده اند، مُردَم.
اشکِ زيادی از من رفته است.
زیادی دوستت داشتم، این گناه من بود…
وقتی تو رفتی
تکیه گاه زندگی مان، ستون سقف آرزوهایمان و تمام بود و نبود دلخوشی هایمان با سونامی رفتنت فروریخت. حال ما مانده ایم، کشتی طوفان زده ای که تلاطم امواج بی رحم روزگار بند بند وجودمان را از هم می پاشد. پدر بودنت با اینکه عادت شده بود، تمام خوشبختی روزگارمان بود. کاش بودی و بار دیگر به نگاه پر از مهری یا به لبخند برآمده از جانی مهمان مان می کردی.

متن غمگین و عاشقانه طولانی جدایی
جدایی تو
رفتن یک تن از کنار یکی دیگر نبود
رفتن تمام دنیای یک نفر بود، آن هنگام که تو تمام بودن من را در چمدان فراموشی گذاشتی و با خود به تاراج بردی. کاش از همان اول راه می دانستی بودنت برای ریه های خسته و بی کسم چون نفس بود. کاش می دانستی این خون نیست که در رگ های من جاری ست، بودن توست که قلبم را به تکاپو انداخت است تا تمام تو را در وجودم پمپاز کند.
یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون…
می دانم
تو دست نیافتنی ترین معشوق زمین باش!
حتی دور از دستانِ من،
ولی باش ..!
این جا میان شعرهای من
دست کسی به تو نخواهد رسید
از میان انبوه زخم ها
سکوت بغض ها
و خاموشی واژه ها
“تـو”
بی بهانه سر ذوقم می آوری
پس بمااان
بعضی وقتا دلم میخواد اونقدر از همه چیز دور شم که خودمم خودمو پیدا نکنم،یا برای مدت زیادی بخوابم و تو این مدت یه نفر به جای من همه چیو تحمل کنه،فکر میکنم که میتونم ادامه بدم ولی واقعا دیگه نمیتونم…️
چه زیبا گفت
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ …!!ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴانی ﺳﺎﺧﺘﻪ!
ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ …!! ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ؛
ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ …!! ﮔﺎﻫـــــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ!
ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــــــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ …!!
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ؛
ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳــــــﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕــــــــﻮﯾﻢ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــــــــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ “
ﺁﻣﻮﺧــــــــﺘﻪ ﺍﻡ “…!!
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ
ﻫﺴﺘﻢ …!!
ﺷﺎﯾﺪﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ …!
اﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ ..ﻣـــــــــــــﻦ ﺧﻮﺩﻡ
ﻫﺴﺘﻢ …!!
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ …
من هیچوقت نمیتونم از مشکلاتی که درونم حس میکنم حرف بزنم فقط میفهمم یه چیزی داره از درون منو اذیت میکنه و هر لحظه بیشتر منو غرق خودش میکنه. من از درونم از جایی که نه درک میشه و نه دیده میشه دارم با یه هیولا میجنگم و از بیرون لبخند میزنم و مثل یه آدم نرمال رفتار میکنم. خستم، از جنگیدن با هیولای درونم عمیقا خستم. حتی یه خواب ابدی هم نمیتونه خستگی رو از روحم بیرون بکشه.️

دلنوشته های طولانی غم انگیز برای خودم
آدم ها در زندگی آهنگ هایی دارند برای روز مبادا؛ برای روز های سرد..
برای تب کردن هایی که پنی سیلین هم درمانش نیست!
برای روزهایی که بین این همه چیز در دنیا، تنهایی می شود انتخاب اول و آخر…
برای روزهای سرگشتگی که دلیلش تا ابد مسکوت خواهد ماند
برای روزهایی که تقویم به آنها می گوید روز های دونفره…
برای روزهای دلتنگی، برای انتظار…
خدﺍﯾــــــــــــــــــــــــﺎ
ﮔـــــــــــﺮﯾــــــــــﺴﺘــــﻢ ﺑـــــــــــــــﺮﺍﯼ ﺍو ﺍﺯﺗـــــــــــــﻪ ﺩﻝ…!
ﺗــــﻮﺑــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ ﮐﻦ…
ﺧــــــــــﺪﺍﯾــــــــﺎﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤـــــــــــــﺶ
ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺣﺘـــــﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﺪﻯ کردم…
به اﻭ بگو ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤــــــــــــﺶ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮔﺬﺷــــــــــــﺖ
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣـﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ اﻭ ﺷﺎﺩﻡ
ﺑﮕﻮ ﺑـــــــــﻤـــــــــﺎﻧﺪ!!
زنده باد تاریکی
زنده باد تنهایی
زنده باد احساس ناب پوچی
بگذار خودم را دلخوش کنم. به دارایی ام؛ تاریکی، تنهایی و پوچی
من آن قمارباز پیر طمع کاری بودم که تو را به دنیا دادم و این سرمایه های جهنمی، تاریکی، تنهایی و پوچی، را در ازایش گرفتم. حال بگذار دمی دل خوش کنم با همین تاریکی و تنهایی و پوچی تا آن هنگام که درشکه چی آخرت مرا نیز سوار کند و به منزل ابدی ببرد.
بعضی شبا زیادی شبن 🙂 اونقدر که دلشوره و دلهره و دلتنگیِ همهی دنیا یهو میریزه توی دل آدم.. و نه میشه، بخوابی و نه میشه، بیدار بمونی ، فقط میشه، زل بزنی به شب و منتظر بشی تا بگذره..️
باز “جمعه” با همان منوی همیشگی اش!
چشمانی که ولگرد خیابانهای بی تو شده اند
خاطراتی که بهانه های تنهاییم را دست به ڪمر زده اند
شاید جمعه منم!
که زماڹ روی دستم باد ڪرده
و تا ابد تاریخ انقضا خورده
که صبح تا شب جای خالیت را دوره ڪنم
و در آزمون هر شب نبودنت
چناڹ بیفتم ڪه
بمیرم!
جمعه منم!
که ملودی خنده هایت در دلم تاب می خورد
دردت به جانم:
تو هم که نیستی
اصلا بگذار ساده اش ڪنم
عجب زهر ماری ست جمــــــــــعه .
یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت:
انقد اخلاقت مزخرفه
کـه هیچ کسی رو جز مـن نداری!
احمق بود دیگه نمی فهمید
انقد دوسش دارم
کـه نیاز بـه دیگران ندارم
همین حالا بـه اندازه موهـای سرم
رفیق خوب دارم
اونو دیگه ندارم
تـو آخرین دعوا داد کشید گفت
انقد سرت با رفیقات گرمه
کـه اصلا منو نمی بیني
نمی خواست بمونه
دنبال دلیل می گشت

متن های طولانی زیبا و معنی دار با عکس نوشته
جدا شدی، رفتی و ندیدی
که روزگار چگونه هر روز یک قطعه از پازل وجودم را جدا می کند و با خشم و غضب آنرا درون مشتش پودر می کند و بر صفحه سیاه روزگارم فوت می کند. کاش دیرتر به تکه های قلبم برسد، بگذارد چند روز دیگر یاد تو را، آن لحظه های شادی که با تو داشتم را مرور کنم و دردی که سراسر وجودم را چون خوره میخورد فراموش کنم. آری! بی شک درد نبودن با تو ناشناخته ترین سرطان بی نشانه دنیاست به روحم زده و از درون مرا میخورد.
می خواهمت ولی دوری،
خیلی خیلی دور،
نه دستم به دستانت می رسد نه چشمانم به نگاهت…
چاره ای کن..!
تو را کم داشتن کم نیست، درد است..
مدت زیادیه، حس میکنم دارم ب آخر خط میرسم. حسی ک باعث کُشته شدن تک تک سلول های قلبم میشه. حس میکنم همه رو ناراحت میکنم. همه رو عصبانی میکنم. رفتارام باعث آزار بقیه میشه. سرِ کوچک ترین بی اهمیتی دادن، اشکام میریزن. حس هایی ک حس میکنم همش کارماعه حس های بقیهس. خیلی پیچیدهس میدونی:) ️
او هم آدم است..
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت غصه نخور.
اگر رفت گریه نکن.. یک روز چشم های یک نفر عاشقش می کند،
یک روز معنی کم محلی را می فهمد..
یک روز شکستن را درک می کند
آن روز می فهمد که آه هایی که کشیدی از ته قلبت بود..
دلم روشن است می آیی و هوا دوباره خوب می شود،
دلم دوباره پر می گیرد، دوباره هزار بار عاشقت می شوم،
تو یک بار می گویی دوستت دارم و من از شوق هزار بار می میرم.
دلم روشن است دوباره عاشقم خواهی شد…
خدا می داند بین من و تو چند کوه، چند دره، چند رود و چند آبادی و شهر فاصله است. هر روز منتظر باد بر روی پشت بام خانه ام چون دیوانه ها این سو و آن سو می نگرم به حرکت ملحفه های پشت بام خانه همسایه چشم می دوزم تا دلنوشته هایم را برایت به جریان باد بسپارم. من حتی به لاغرترین نسیم هم دل خوش می کنم و به حرکت لاک پشتی اش امید دارم تا دلنوشته های نانوشته مرا در خورجین کهنه اش بگذارد و با عبور از کوه ها، دشت ها، رودها، آبادی ها و شهرها به تو برساند. کاش باد مراقب بوی عطری باشد که دوست داشتی و بر پیراهنم می زدی. این تنها رمز رسیدن به دلنوشته های من است برای تو

غم، هر چند سنگین و طاقتفرسا، بخشی از مسیر زندگی است. باید بپذیریم که غم هم مانند شادی، میآید و میرود. مهم این است که در دل این احساس، خودمان را گم نکنیم و اجازه دهیم که با گذشت زمان، این ابر تیره از روی دل برداشته شود. شاید غم به ما یادآور شود که زندگی پر از نوسانات است، و این لحظات تاریک هستند که ارزش لحظات روشن را به ما میفهمانند. باید از دل غمهایمان بیاموزیم و با قدرتی تازه به زندگی ادامه دهیم.
به پایان مقاله متن قشنگ غمگین طولانی رسیدیم، اگر شما هم جملاتی در این مورد بلد هستید حتما آن را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.


















