عکس نوشته خاص و پروفایل عاشقانه و تنهایی جدید

امروز مجموعه ای از عکس نوشته ها و متن هاي خاص برای قسمت بیو و همچنین پست های اینستاگرامی را گردآوری کرده ایم، در این قسمت پست ها و متن های غمگین و کنایه دار را به اشتراک میگذاریم.
شـما عزیزان میتوانید از این متن ها و عکسها برای پست ها و قسمت بیوگرافی شبکه هاي اجتماعی تان استفاده کنید، در ادامه با ماگرتا همراه باشید.

هر سیگار اشکی ست 
کمی غلیظ تر
کمی کشنده تر
کمی بی صداتر
کمی….

متن عاشقانه برای عشقم
همیشه نه
ولی گاهی
میان بودن و خواستن فاصله می افتد،
بعضی وقتها هست که
کسـی را با تمام وجود می خواهی
ولی
نباید کنارش باشی

من هنوز هم باور دارم… 
عاشــق که باشے… 
میتوانے صدا را بغل کنے… 
ببــوسے… 
و نـــوازش کنے… 
عاشــق که باشے
صدایش میشـود مرحمے
بر زخــم جــاده ها..

بی اجازه دوستت دارم
چشم از تو
      اشک از من
دل از تو
درد از من
      قلب از تو
طپش از من
       نفس از تو
مرگ اگر باشد آن هم از من!!!

در کودکی در کدام بازی ،
راهت ندادند ،
که امروز ،
اینقدر دیوانه وار ،
تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی؟!

حالم عجیب است
دیشب خواب دیدم کسی تو را به اسم کوچک صدا زد
و تو خندیدی !!
خواب دیدم به گُلِ سرت زل زده !
دیدم …
نه دیگر ندیدم
در خواب مُردم !
در خواب دق کردم !!

ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
ﻫﻤﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ
ﺳﺮﺕ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺪﺍﻧﯽ
ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨـــﻬﺎﯾﯽ …

کم باش
اصلا هم نگرانِ
کم شدنت نباش
آنکس که اگر
کم باشی گمت کند
همانیست که اگر زیاد باشی
حیفت می کند
سعی نکن متفاوت باشی
فقط خوب باش
این روزها خوب بودن
به اندازه کافی متفاوت است

بیا بامڹ پابرهنہ!
نفس بہ نفس 
گام بہ گامـــــ
شانہ بہ شانہ
دور از هیاهوےشهر شلوغ،
در  آغوش ساحڸ بدویمـــــ
زندگے…
همیڹ درڪ امروز است…

چشمهایش…
امان از آن چشمهایش…
قاتلین من بودند و هر روز بی صدا مرا می کشتند…
اما امروز من به مرگ خودم راضیم…
ولی آن چشمها…
نمیدانم کجای این دنیا…
به چه می نگرند…

ببار باران تا بشویی دلهای تنگ را
ببار باران تا پاک کنی دلهای پر کینه را
نمیدانم چرا انقدر خوشحالم 
آه فهــمیدم , دوباره باران میبارد
باز هم لطافت خدا و 
باز هم باران . . . . 

بعضی وقتا قهر نمیکنی که بری ……. 
قهر میکنی تا ببینی چقدر واسه طرفت ارزش داری !…
 تا وقتی میاد و از دلت در میاره……
 علاقت بهش دو برابر بشه …….. 
اگه همه اینو میفهمیدن…… 
شبا هیچکس باغصه نمیخوابید …….
اما حيف…
اینجـــــــــا زمین است،قیمت یک عــــــــــــــشق تا عــــــــــــشق دیگر…
یـــــــــــک قهر ساده است……….!
همیـــن….

بعضی از تنهایی ها
درمان ندارد
پوک می کند
تکه هايی از وجودمان را حذف می کند!
بعضی از تنهایی ها فقط یک درمان دارد که باشد
بیاید بماند

تو وقتی می‌بینی که من افسرده ام نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی
بنا کننده ی شادیهای من باش!

مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می شویم

بعضیها وقتى برايت مي نويسند
خوبى؟؟
آدم، لبخند مهربانشان را بين حروف ميبيند!
قدرشان را بدانيد!
آنها مهربانى را اعتبارى دوباره مي دهند…

” تـــــو “
مالک تمام احساسـم هستی.!
تمام عشقـم.!
تمام احساس ناب دست نخورده ام.!
که حاضـر نیستم ..
حتی ذره ای از آن را ..
با هیچکس تقسیـم ڪنم ..
با هیچکس جز
” .. تـــو

تنها که باشی
تفریحــت میشــــه نگـــــاه کـــردن…
بــه صفـحــــه گـــوشــیـــت
بـــدون اینکــــه بدونی
ســاعـــت هــآ میگـــــذره . . .

بفهم دیگر
شب‌ها دراز نیستند
این تویی که تنهایی !

بهترین چیز تو دنیا
پیدا کردن فردی هست که
همه ى اشتباهات و ضعف هاى تو رو
میدونه و هنوزم فکر میکنه
فوق العاده اى…

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺗﺼﺎﺩﻓﺎً ﺭﺩ ﺷﺪﯼ
ﺳﻌﯽ می‌کنم ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺳﻢ
ﮐﻪ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﯽ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺷﻮﯼ

ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺸــــﻮﺩ …
ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺑـﻮﺩﻥِ ” ﺧـــــــــﻮﺩﺕ ” ﻫﻢ ﭘـُﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ
ﭼﻮﻥ
” ﺗــــــــﻮ “
ﺩﯾﮕﺮ …
” ﺗــــﻮ “ﯼ ﺳﺎﺑﻖ ﺭﻭﯾـﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــــﯽ …!

کاش نیوتن
برای عشق هم
قانون سوم تعریف می کرد!
که وقتی من تو را دوست دارم
تو حق عکس العملی جز
دوست داشتن من نداشته باشی …

قایقت می‌شوم
بادبانم باش
بگذار هرچه حرف
پشت سرمان می‌زنند مردم،
باد هوا شود
دورترمان کند

از خانه بیرون می روم
و تنهایی ام بزرگتر میشود
در جست و جوی “کسی” نیستم
در جست و جوی “جایی” نیستم
در جست و جوی “چیزی” نیستم
قدم میزنم
تا پاهایم را فراموش نکنم…

عشق
قابل پیش بینی است
گاهی دلت را آدمی با خود می برد
که اصلا فکرش را نمی کردی
و گاهی کسی ترکت می کند که
نفسش بند می آمد از نبودنت

وقتی که احساس تنهایی می‌کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب‌های ضعیف تری بکنید، بالا می رود.
استیصال برای دوست داشتن، آدم را به کجا که نمی‌کشاند.

همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:

خسرو و شیرین

لیلی و مجنون

ویس و رامین

پیر مرد و پیرزن

“تو” و اون

“من: و تنهایی…

اینم حرف دل خودم….
تو روزگار رفته، ببین چی سهم ما شد….!
ازعاشقی تباهی….
از سادگی خیانت…..
از دوستی شکست…..
و از زندگی مصیبت…

ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻗﺒﻠﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺑیخیاﻝ ﺑﻮﺩﻡ … وﻟﯽ ﺣﺎﻻ …..
‌ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻟﺘﻢ !!

یک پیاده رو تقریبا خلوت:

یک مرد، یک زن، یک زوج؛ خوشبختیشان پای خودشان!

یک مرد، یک مرد، یک شراکت؛ سود و ضرررش پای خودشان!

یک زن، یک زن، یک رفاقت؛ معرفت و اعتمادشان پای خودشان!

و انتهای پیاده رو …

یک من، یک تنهایی، یک رنج؛ آخر و عاقبتش پای تو!

تنهایی کجایی 

به هرکس دل بستم 

ترکم کرد 

انگار منو تو از هم جدایی نا پذیریم… “

کم کم یاد گرفتم با آدمها همانگونه باشم، که هستند …
همانقدر
خـــوب
گـــــــرم
مهـــــربان
و گاهی همانقدر …
بـــد
ســــرد
تلـــــــــخ

آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت

خاطره هایم همگی رُفت ، رفت

گفت : “ندارم به تو حسی ، برو

گفت : برو !

……….گفت : برو !

…………….گفت ! …..رفت !

عاشقی نکرده ایم
من به چشم گاو سبزه ام
گاو در نگاه من کباب!

خسته،
خودخواه،
بی شکیب،
از این جهان،
فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند!
با من مـــدارا کن، بعدها …
دلت برایم تنگ خواهد شد.