چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟ مهارتی که هر پدر و مادر باید بلد باشد
گفتوگویی که دلها را به هم نزدیک میکند 💬 هنر حرف زدن بدون قضاوت و سرزنش 🎭
گفتگو با فرزند فقط یعنی حرف زدن نیست. یعنی ساختن پلی امن بین دنیای تو و دنیای او. وقتی کودک حس کند دیده و شنیده میشود، احساس امنیت و اعتماد میگیرد و این امنیت روی رشد عاطفی و مقاومت او در برابر چالشهای زندگی اثر میگذارد. کودکانی که در فضایی پرمحبت و همراه با توجه بزرگ میشوند، از نظر روانی متعادلتر هستند و راحتتر احساساتشان را بیان میکنند.
در این مقاله از بخش سبک زندگی ماگرتا، قدم به قدم یاد میگیریم چطور با فرزند خود گفتگویی سالم، محترمانه و درعینحال مؤثر داشته باشیم. این یعنی هم شنیدن، هم هدایت، بدون تحقیر و بدون جنگ قدرت.

چرا گفتگو با فرزند مهم تر از نصیحت و دستور است
خیلی از والدین هنگام ناراحتی یا رفتار چالش برانگیز فرزند سریع می روند سراغ نصیحت یا توضیح منطقی طولانی. مشکل اینجاست که وقتی بچه در حال فوران احساس است، مغز او در حال دفاع است نه یادگیری. در این لحظه اگر والد شروع کند به موعظه، نتیجه ممکن است بدتر شود. توضیح منطقی در زمان اشتباه برای کودک به شکل سرزنش یا تحقیر برداشت می شود و باعث می شود حتی کمتر همکاری کند.
آنچه در آن لحظه واقعا آرامش می دهد این است که کودک بفهمد احساسش دیده شده است. یعنی قبل از اینکه بگوییم باید این کار را بکنی، باید بگوییم می بینم چقدر ناراحتی. این همان چیزی است که به آن انعکاس احساس گفته می شود و مثل کمک های اولیه عاطفی عمل می کند. اول حال فرزند را تثبیت می کند، بعد می توان وارد گفتگوی منطقی شد.
گفتگو به معنی ایجاد فرصتی است که کودک احساس کند مهم است و جدی گرفته می شود. وقتی فرزند حس احترام و امنیت کند، راحت تر مشکلش را می گوید، در مورد مدرسه و دوست ها صادق تر می شود و اگر خطایی کرده باشد احتمال اینکه پنهان کاری کند کمتر است. در مقابل، اگر در خانه همیشه با واکنش تند، تمسخر یا قضاوت روبه رو شود، یاد می گیرد مسائلش را پنهان کند تا کمتر مورد حمله قرار بگیرد. پنهان کاری مخصوصا در سال های نوجوانی می تواند رابطه والد و فرزند را شبیه دو دنیای جدا کند.
پس گفتگو سالم یعنی: احساس تو دیده شد، تو در امان هستی، حالا بیا با هم راه حل پیدا کنیم. این ترتیب از نظر عاطفی و تربیتی بسیار قدرتمند است و بهتر از دستور مستقیم یا تهدید جواب می دهد.
اصل اول گوش دادن فعال
گوش دادن فعال یعنی فقط ساکت بودن و نگاه کردن نه، بلکه با همه توجه به حرف فرزند گوش دهیم و نشان بدهیم که واقعا در حال درک او هستیم. در گوش دادن فعال تماس چشمی ملایم برقرار می کنیم، وسط حرف او نمی پریم، مدام قضاوت یا نصیحت فوری نمی کنیم و با سر تکان دادن یا گفتن عباراتی مثل فهمیدم، ادامه بده یا می فهمم سخت بوده، نشان می دهیم که او تنها نیست. این نوع گوش دادن باعث می شود کودک حس ارزشمندی و امنیت کند. وقتی کودک بداند که بدون قطع شدن و بدون تحقیر می تواند حرف بزند، بار بعدی احتمال این که سراغ ما بیاید بیشتر می شود.
گوش دادن فعال یک مهارت تمرینی است. یعنی باید واقعا حواسمان را از گوشی، تلویزیون یا کارهای موازی برداریم. اگر در لحظه واقعا نمی توانیم گوش دهیم، بهتر است صادقانه بگوییم الان وسط کاری هستم و پنج دقیقه دیگر کامل برای تو وقت می گذارم تا کودک بداند مکالمه اش جدی گرفته می شود و با بی توجهی روبه رو نمی شود. اختصاص زمان مشخص روزانه مثلا بعد از مدرسه یا قبل خواب برای حرف زدن و شنیدن، این عادت را در هر دو طرف تقویت می کند.
همچنین گوش دادن فعال یعنی به جای این که سریع راه حل بدهیم، اول احساس را تایید کنیم. مثلا به جای این که بگوییم خب با دوستت قهر نکن، می توانیم بگوییم معلومه از دستش ناراحتی چون بهت توجه نکرده. همین جمله ساده باعث می شود فرزند احساس کند شنیده شده نه قضاوت. بعد از این مرحله او آرام تر است و می شود درباره راه حل صحبت کرد.

اصل دوم تایید و بازتاب احساسات کودک
در مکالمه سالم با فرزند، یکی از قوی ترین کارها بازتاب احساسات است. یعنی همان چیزی را که او گفت با کلمات خودمان بازگو می کنیم و احساس اصلی پشت آن را نام می بریم. مثلا وقتی می گوید از مدرسه متنفرم، می توانیم بگوییم به نظر می رسد امروز مدرسه خیلی سخت بوده و خسته ات کرده. این کار دو پیام دارد. یک پیام این است که من حرفت را گرفتم، و پیام دوم این است که احساس تو مشروع است. این تایید احساس از دعوا و مقاومت جلوگیری می کند چون کودک دیگر مجبور نیست برای اثبات ناراحتی اش داد بزند یا گریه را بیشتر کند.
نکته مهم این است که تایید احساس یعنی در لحظه طرف فرزند بودن، نه لزوما تایید رفتار. مثلا اگر بچه از عصبانیت اسباب بازی پرت کرده، ما می توانیم بگوییم می فهمم خیلی عصبانی هستی چون نمی شد قطعه را جا بزنی. این یعنی احساسش را پذیرفتیم. بعد از اینکه آرام تر شد، می توانیم درباره این که پرتاب کردن خطرناک است صحبت کنیم. اگر والد مستقیم برود سراغ نصیحت یا تذکر رفتاری بدون دیدن احساس، بچه احساس می کند فقط قضاوت شده نه درک، و در نتیجه بیشتر گارد می گیرد.
بازتاب احساس مخصوصا در لحظات پرتنش حکم کمک های فوری عاطفی را دارد. دقیقا همان طور که در موقعیت اضطراری اول جلوی خونریزی را می گیرند و بعد جراحی می کنند، در مکالمه با کودک ناراحت یا عصبانی هم اول احساس را آرام می کنیم و بعد آموزش منطقی می دهیم.
اصل سوم احترام متقابل و اجتناب از قضاوت
احترام یعنی فرزند حس کند نظرش له نمی شود. وقتی کودک حس کند که حرفش حتی اگر خام یا کودکانه باشد تا حدی شنیده می شود، خودش هم در آینده یاد می گیرد محترمانه صحبت کند. اگر والد با لحن تحقیرآمیز، سرزنش یا برچسب زدن واکنش نشان دهد، کودک به جای یادگیری احترام فقط از ترس ساکت می شود یا شروع به مقابله می کند. احترام متقابل شامل چند مورد است: بدون تمسخر گوش کردن، مقایسه نکردن او با بقیه، تهدید نکردن با جملاتی مثل اگر این کار را نکنی دیگر دوستت ندارم، و نرفتن سراغ تحمیل نظر به شکلی که کودک احساس کند هیچ اختیاری ندارد.
احترام همین طور یعنی توضیح دادن علت قوانین با زبانی که کودک بفهمد. گفتن فقط چون من گفتم باعث می شود قانون شبیه زور باشد نه مرز منطقی. در مقابل اگر بگوییم الان زمان خواب است چون بدنت احتیاج به استراحت دارد، کودک احساس می کند با او مثل یک انسان دارای نیاز و منطق رفتار شده نه مثل یک ماشین دستورپذیر. این سبک توضیح هم به درک قانون کمک می کند و هم مقاومت را کمتر می کند.
اصل چهارم توضیح روشن و صادقانه به جای تهدید
وقتی با فرزند حرف می زنیم لازم است شفاف باشیم. استفاده از جملات مبهم، دعوای تند یا تهدید، معمولا نتیجه طولانی مدت خوبی ندارد. در عوض باید بگوییم دقیقا چه می خواهیم و چرا. مثلا بگوییم لطفا اسباب بازی ها را جمع کن چون می ترسم زمین بخوریم، نه این که داد بزنیم همین الان جمع کن وگرنه. لحن آرام و توضیح قابل فهم برای سن کودک، هم حس امنیت می دهد و هم به تدریج مهارت مسئولیت پذیری را در او می سازد.
در موضوعات حساس هم باید فضای خصوصی و محترمانه ایجاد کنیم. یعنی اگر موضوعی جدی است، بهتر است در جمع یا جلوی خواهر و برادر مطرح نشود. کودک باید بداند که وقتی موضوعی خصوصی دارد، والد آن را با آرامش و احترام بررسی می کند و مکالمه لو نمی رود. این حس امنیت باعث می شود کودک در آینده مسائل جدی ترش را هم به والد بگوید.
اصل پنجم پایبندی به قول ها و اعتمادسازی
اعتماد یکی از پایه های گفتگوی سالم است. اگر والد دائما قول بدهد و عمل نکند، فرزند خیلی زود یاد می گیرد که کلمات فقط صدا هستند و واقعی نیستند. این بی اعتمادی مستقیما روی مکالمه تاثیر می گذارد چون بچه فکر می کند اگر الان حرف بزنم باز هم نتیجه ای نمی گیرم. برای همین تاکید می شود فقط قولی بدهیم که واقعا می توانیم انجام دهیم و اگر شرایط عوض شد و نتوانستیم انجام دهیم، صادقانه توضیح بدهیم که چرا و کی جبران می کنیم. همین توضیح شفاف هم یک پیام مهم دارد: من تو را جدی می گیرم و حتی وقتی نمی شود، بهت توضیح می دهم. این رفتار به فرزند نشان می دهد رابطه تان قابل اتکاست.
پایبندی به توافق ها همچنین کودک را با مفهوم مسئولیت پذیری آشنا می کند. وقتی او ببیند شما به قول هایتان متعهد هستید، کم کم یاد می گیرد خودش هم نسبت به قول هایش همین حس مسئولیت را داشته باشد. این یعنی گفتگو فقط درباره احساسات نیست، بلکه راهی برای آموزش رفتار اخلاقی در عمل هم هست.
زبان بدن، لحن و فضای امن گفتگو
تنها کلمات مهم نیستند. حالت چهره، تن صدا، لمس آرام روی شانه، تماس چشمی بدون اخم، همه پیام می دهند. یک کودک کوچک قبل از این که واژه ها را دقیق بفهمد، لحن و تنش چهره والد را می خواند. اگر والد با صدای داد، ابروهای درهم و بدن تهاجمی صحبت کند، حتی اگر کلمات نرم باشند، کودک حس خطر می کند و دفاعی می شود. در مقابل وقتی والد آرام و نرم حرف می زند، حتی در مورد یک موضوع سخت، کودک احساس امنیت می کند و حاضر است مکالمه را ادامه دهد.
ایجاد فضای امن یعنی حذف حواس پرتی. تلویزیون خاموش باشد، موبایل کنار گذاشته شود، محیط نسبتا ساکت باشد. این تمرکز پیام می دهد که الان تو اولویت منی. همین حس اولویت داشتن برای کودک و نوجوان بسیار عمیق است و باعث می شود رابطه احساسی قوی تری شکل بگیرد و بعدا در بحران ها هم راحت تر سراغ والد بیاید.
گفتگو در شرایط احساسی دشوار کودک
بچه ها همیشه در حالت آرام و منطقی نیستند. گاهی عصبانی اند، گاهی گریه می کنند، گاهی مضطرب یا شرمنده اند. در این لحظات واکنش والد باید مثل کمک اولیه عاطفی باشد.
۱. کودک ناراحت یا دلخور است
در اولین پاسخ، به جای توضیح و منطق، احساس او را بازتاب بدهید. مثلا بگویید می بینم خیلی دلخور شدی که اسباب بازیت شکست. این پیام نشان می دهد شما طرف او هستید و دردش را می بینید. بعد از کمی آرام شدن، می توانید با هم درباره راه حل مثل درست کردن اسباب بازی یا پیدا کردن جایگزین حرف بزنید. اگر والد در همان ثانیه اول شروع کند به نصیحت طولانی، ناراحتی کودک بیشتر می شود چون حس می کند شنیده نشده است.
۲. کودک عصبانی است و فریاد می زند
در این حالت گفتگوی منطقی مستقیم معمولا نتیجه ندارد. بهتر است ابتدا با جملات همدلانه کوتاه مثل می فهمم الان خیلی عصبانی هستی پاسخ بدهیم. این کار باعث می شود شدت خشم پایین بیاید. وقتی تنش کمتر شد می توانیم درباره مرزها صحبت کنیم مثل این که پرتاب کردن خطرناک است و ما باید راه دیگری برای خالی کردن عصبانیت پیدا کنیم.
۳. کودک خجالتی یا نگران است و حرف نمی زند
اینجا مجبور کردن به حرف زدن ممکن است نتیجه عکس بدهد. بهتر است بگوییم هر وقت آماده بودی می تونی بهم بگی، من هستم. همین پیام که عجله ای در کار نیست و قضاوتی هم در کار نیست، امنیت ایجاد می کند و معمولا در نوبت بعدی کودک راحت تر باز می شود. همچنین صحبت در فضای خصوصی و بدون تماشاچی مهم است تا احساس شرم یا ترس از لو رفتن کم شود.
۴. نوجوانی که دنبال استقلال است
نوجوان می خواهد جدی گرفته شود، پس تحمیل نظر یا تمسخر بسیار آسیب زا است. وقتی نوجوان درگیر بحران هویت یا اختلاف با والد است، لازم است با او مثل یک فرد دارای نظر صحبت شود. یعنی به جای اینکه بگوییم تو هیچ نمی فهمی، از او بپرسیم چه چیزی تو را ناراحت کرده و چه راه حلی به نظرت منصفانه است. همین حس مشارکت باعث می شود نوجوان کمتر حالت دفاعی یا پنهان کارانه بگیرد.
چطور با کودک در سنین مختلف صحبت کنیم
نیاز ارتباطی کودک با رشد او تغییر می کند، پس سبک گفتگو هم باید تغییر کند.
نوزاد و نوپا (تقریبا تا ۳ سال)
در این سن بیشتر ارتباط غیرکلامی است. تماس چشمی، بغل، لحن نرم و تکرار صداها برای شکل دادن حس امنیت ضروری است. حرف زدن با صدای آرام، حتی وقتی کودک هنوز معنی واژه ها را نمی داند، به شکل گیری پیوند عاطفی و شروع رشد زبانی کمک می کند. وقتی به صداهای او پاسخ می دهید، به او پیام می دهید که حضورش مهم است و ارتباط یک طرفه نیست.
پیش دبستانی (حدود ۳ تا ۶ سال)
در این دوره کودک با داستان و بازی بهتر ارتباط می گیرد. یعنی اگر می خواهید چیزی را توضیح بدهید، بهتر است از قصه، نقش بازی کردن یا مثال قابل لمس استفاده کنید. قوانین و حد و مرز باید کوتاه، شفاف و همراه با دلیل ساده باشد. به جای دعوا کردن با جملات پیچیده، با آرامش بگویید الان وقت جمع کردن اسباب بازیه چون باید جا برای راه رفتن داشته باشیم. همین سادگی و قابل فهم بودن باعث می شود کودک احساس کند می فهمد چرا باید همکاری کند.
دوره دبستان (حدود ۶ تا ۱۲ سال)
در این سن بچه ها بهتر می توانند احساسات را توضیح بدهند و دنبال درک منصفانه هستند. گفتگو باید شامل شنیدن نظرهای او، تقویت مهارت حل مسئله و تشویق به انتخاب های مستقل کوچک باشد. یعنی بپرسیم فکر می کنی راه بهتر چیه، دوست داری اول تکلیف ریاضی رو انجام بدی یا علوم رو. این سبک سؤال باعث می شود کودک یاد بگیرد تصمیم بگیرد و پیام می دهد که نظرش ارزش دارد. همین حمایت، عزت نفس و مسئولیت پذیری را بالا می برد.
نوجوان (تقریبا ۱۲ سال به بالا)
نوجوان به دنبال استقلال و هویت است. گفتگوی مؤثر با او یعنی احترام به حریم شخصی، گوش دادن بدون قضاوت و تعامل بدون تحمیل. والد باید نشان دهد که آماده شنیدن نگرانی ها، فشارهای اجتماعی، دغدغه های مدرسه و حتی اختلاف نظر است بدون اینکه فوری وارد حمله، تهدید یا تحقیر شود. همچنین باید توجه داشت که روش یکسان روی همه نوجوان ها جواب نمی دهد و هر شخصیت اقتضای خودش را دارد. ملایمت، منطق آرام و پذیرش این که او حق دارد نظر داشته باشد، به حفظ رابطه کمک می کند.

اشتباه های رایج والدین هنگام حرف زدن با فرزند
۱. قطع کردن حرف کودک در نیمه راه
وقتی وسط حرفش می پریم، پیام می دهیم که حرف تو مهم نیست. نتیجه این است که کودک یا نوجوان بعدا کوتاه، سطحی یا دروغ می گوید تا زودتر خلاص شود. گوش دادن تا انتها حتی اگر با نظرش مخالفیم، خیلی مهم است.
کوچک شمردن احساسات
جملاتی مثل این چیز که گریه نداره یا تو خیلی حساس شدی باعث می شود کودک یاد بگیرد احساسش ارزش ندارد و باید آن را قایم کند. این الگو در طول زمان می تواند باعث فاصله عاطفی شود. بهتر است بگوییم می بینم ناراحتی و بعد کمک کنیم احساس آرام شود.
تحمیل راه حل فوری
وقتی هنوز بچه در اوج احساس است، دادن نسخه نهایی، نصیحت طولانی یا سرزنش باعث انفجار یا بستن در مکالمه می شود. اول همدلی، بعد راه حل. این ترتیب کلید است.
داد کشیدن یا تهدید
داد ممکن است موقتا سکوت ایجاد کند اما رابطه را می سوزاند. تهدید باعث ترس می شود نه احترام. احترام واقعی از درک و ثبات می آید، نه از قدرتنمایی لحظه ای. وقتی لحن آرام و در عین حال قاطع باشد، کودک بهتر متوجه حد و مرز می شود و کمتر نیاز به جنگ قدرت احساس می کند.
عمل نکردن به قول ها
قول الکی دادن و عمل نکردن اعتماد را می شکند و ارتباط را سطحی می کند. وقتی اعتماد نباشد، گفتگوی صادقانه هم شکل نمی گیرد. بنابراین بهتر است کمتر قول بدهیم ولی همان ها را واقعا انجام دهیم و اگر نشد، شفاف توضیح بدهیم.
بی توجهی به تفاوت های سنی و شخصیتی
گاهی والد با نوجوان مثل کودک سه ساله صحبت می کند یا برعکس. در حالی که هر مرحله رشدی نیاز ارتباطی خودش را دارد. یک نوجوان می خواهد شنیده و جدی گرفته شود و یک نوپا بیشتر به لحن امن و بدنی آرام واکنش نشان می دهد. نادیده گرفتن این تفاوت ها باعث سوء تفاهم و تنش می شود.
یک روتین روزانه ساده برای مکالمه سازنده با فرزند
داشتن یک روتین گفتگو یعنی به جای اینکه فقط موقع دعوا حرف بزنیم، هر روز یک زمان تعریف شده داشته باشیم که بچه مطمئن باشد می تواند بدون ترس صحبت کند. این روتین لازم نیست طولانی باشد، کیفیتش مهم تر از مدت آن است.
۱. زمان مشخص روزانه
مثلا بعد از مدرسه یا قبل خواب بگوییم الان زمان حرف زدن ماست. این تکرار، عادت شنیده شدن را می سازد.
۲. سوال باز بپرسید نه سوال بازجویی
به جای اینکه بگوییم امروز شیطونی نکردی، بپرسیم امروز چه اتفاقی افتاد که دوست داشتی درباره اش بگی. سؤال باز یعنی کودک می تواند از حس خودش شروع کند و احساس نمی کند در دادگاه است.
۳. بازتاب احساس و قدردانی از صداقت
وقتی بچه چیزی را گفت، حتی اگر سخت بود، اول احساسش را بازتاب دهید و بعد بگویید ممنونم که با من در میون گذاشتی. این جمله پیام می دهد که صداقت با والد امن است.
۴. جمع بندی کوچک با توافق
در پایان صحبت کوتاهی درباره قدم بعدی بکنید. مثلا بگویید پس قرار شد فردا با معلمت خیلی محترمانه بگی که از این موضوع ناراحتی، و من هم اگر لازم بود همراهت میام. این یعنی گفتگو منجر به برنامه مشترک می شود و کودک حس می کند تنها نیست و پشتیبانی دارد.
۵. ثبات والدین
فرزند باید ببیند این روتین موقتی نیست. ثبات والد در گوش دادن، احترام گذاشتن و عمل کردن به توافق هاست که تبدیل می شود به ستون اعتماد. وقتی کودک این ثبات را تجربه کند، حتی در بحران های سخت تر هم احتمال دارد اول سراغ والد بیاید نه شبکه های ناامن بیرونی.
پرسش های متداول
چرا بچه من وقتی می خواهم با او حرف بزنم جواب نمی دهد؟
خیلی وقت ها بچه ها حرف نمی زنند چون مطمئن نیستند امن است. اگر آخرین بار که چیزی گفت، با قضاوت یا دعوا روبه رو شد، الان می ترسد تکرار شود. گاهی هم زمان مکالمه درست نیست، مثلا خسته است یا حواسش جای دیگری است. برای شروع، فضا را آرام کنید، عجله نکنید و بگویید هر وقت آماده بودی من هستم. این پیام امنیت ایجاد می کند.
اگر فرزندم عصبانی شود و داد بزند من باید چه واکنشی نشان بدهم؟
اول لازم نیست وارد مناظره عقلانی شوید. اول احساس را تایید کنید، مثلا بگویید می بینم خیلی عصبانی هستی. وقتی تنش پایین آمد، درباره مرزها و راه حل صحبت کنید. شروع بحث منطقی در اوج احساس فقط عصبانیت را بیشتر می کند.
چطور بفهمم حرفم برای فرزندم نقش تهدید دارد یا نه؟
اگر پیام شما همراه با تحقیر، ترساندن یا مقایسه باشد، برای بچه تهدیدآمیز است حتی اگر قصد شما فقط نظم باشد. بهتر است خواسته را واضح و محترمانه بگویید و دلیل قابل فهمش را توضیح دهید. این کار هم همکاری را بیشتر می کند و هم احترام را حفظ می کند.
چه کار کنم فرزندم به قول من اعتماد کند؟
کم قول بدهید ولی همیشه عمل کنید. اگر نشد، توضیح بدهید چرا و چه موقع جبران می کنید. وقتی کودک ببیند حرف شما پایدار است، آرام آرام اعتماد می سازد و راحت تر درباره دغدغه هایش با شما صحبت می کند.
آیا باید همیشه با منطق با فرزند صحبت کنم؟
منطق مهم است، اما نه در لحظه ای که فرزند در اوج ناراحتی است. در آن لحظه اول همدلی لازم است، بعد منطق. اگر زود وارد منطق شوید، کودک یا نوجوان احساس می کند درکش نکرده اید و فقط در حال نصیحت هستید. این حالت باعث می شود بیشتر ببندد و کمتر گوش بدهد.
با نوجوانی که استقلال می خواهد چطور حرف بزنم که دعوا نشود؟
با او مثل یک آدم صاحب نظر صحبت کنید. قضاوت سریع را کنار بگذارید، حریمش را محترم بشمارید و بیشتر بپرسید تا بفهمید چه چیزی برایش مهم است. تحمیل مستقیم دیدگاه یا تمسخر می تواند او را به سمت پنهان کاری ببرد. احترام متقابل در این سن حیاتی است.
اگر کودک کار اشتباهی کرد، آیا باید سریعا تذکر بدهم؟
اول احساسش را ببینید. مثلا بگویید می دونم ناراحتی چون نتونستی اون وسیله رو درست کنی. بعد که آرام تر شد، خیلی واضح و محترمانه درباره رفتاری که قابل قبول نیست صحبت کنید. این ترتیب یعنی اول احساس، بعد قانون. نتیجه اش همکاری بیشتر است.
چطور می توانم به فرزندم یاد بدهم محترمانه صحبت کند بدون اینکه فقط بگویم مؤدب باش؟
به او با احترام صحبت کنید حتی وقتی اشتباه کرده. وقتی کودک ببیند شما وسط عصبانیت هم تحقیر نمی کنید و توهین نمی کنید، این الگو را درونی می کند و یاد می گیرد همین را در روابطش پیاده کند. او از رفتار شما آموزش می گیرد نه از شعار.
چرا بعضی وقت ها هر چه بیشتر توضیح می دهم او بیشتر ناراحت می شود؟
چون ممکن است هنوز در حالت هیجانی باشد و توضیح شما را نه به عنوان کمک، بلکه به عنوان سرزنش بشنود. وقتی هنوز اشک و خشم بالاست، توضیح منطقی شبیه حمله به نظر می آید. باید اول با او همدلی کنید و بعد آرام آرام توضیح دهید.
آیا لازم است یک زمان ثابت برای حرف زدن داشته باشیم یا کافی است وقتی مشکل پیش آمد حرف بزنیم؟
داشتن یک زمان ثابت روزانه برای صحبت، حتی اگر کوتاه باشد، به کودک نشان می دهد که گفتگو فقط وقتی دعوا شده اتفاق نمی افتد. این زمان ثابت احساس امنیت و پیش بینی پذیری می سازد و باعث می شود در شرایط بحران هم راحت تر به شما مراجعه کند.
نتیجه گیری
گفتگو با فرزند یک مهارت روزمره است نه یک اتفاق اورژانسی. پایه اش گوش دادن فعال، احترام، بازتاب احساس و پایبندی به قول هاست. وقتی بچه یا نوجوان بداند که در خانه دیده می شود و برای احساسش جا هست، هم راحت تر احساساتش را بیان می کند، هم بهتر حرف شما را می شنود و هم برای حل مسئله شریک می شود نه دشمن. ثبات، همدلی و صداقت سه عنصر طلایی در این رابطه هستند.
به اشتراک گذاری نظرات شما
چه زمانی احساس می کنید فرزندتان بیشتر آماده صحبت است. قبل خواب، موقع برگشت از مدرسه، وسط بازی مشترک یا در یک پیاده روی کوتاه. آیا تا به حال شده فقط با گفتن من می فهمم ناراحتی، شدت دعوا نصف شود. شما چطور اعتماد و صداقت را بین خودتان و فرزندتان نگه می دارید. تجربه ها، جمله های موفق و حتی اشتباه هایی که از آن ها درس گرفتید را بنویسید تا والدین دیگر هم از مسیر واقعی شما الهام بگیرند.


















