انشا در مورد نعمت های خداوند ☑️+ در قالب ادبی با مقدمه و نتیجه گیری

انشا در مورد نعمت های خداوند : هرچه که بیند دیده خدایش آفریده، برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشای ماگرتا همراه ما باشید.

انشا پیشنهادی : انشا در مورد اجتماعی بودن انسان

مقدمه: خدای بزرگ و مهربانم چه نعمت های فراوانی که تو به ما دادی و قدر ندانستیم، فراوان بخشش هایی که تو کردی و ما ندانستیم. خدای خوبی ها و مهربانی ها، من بنده ضعیف و ناتوان چگونه از تو سپاس گزاری کنم. تو سراپا مهری و عشقی و بنده نوازی

بدنه: خدای روزهای درد و بی قراری، خدای مهر و عشق و دوستی، چگونه این همه نعمت را بشمارم که از شمارش خارج است. مهربان محبوب من تو را برای این همه نعمت بی حد و اندازه چگونه شکرگزاری کنم. چشم، گوش، دست، پا، قلب، نفس، راه رفتن، عقل و هوش، خواب، اکسیژن، راه رفتن، ایستادن، برخاستن و همه آنچه که در وصف نیاید، خدای مهر گستر من نعمت هایی چون مادر، پدر، فرزند، خواهر، برادر که هر کدام در جای خود ضروری و لازم است.

معشوق شب های بی قراری تو را برای کدام نعمت شکر گویم که زبان قاصر است و دل بی تاب، کاش برسد روزی که بتوانم این همه نعمت را قدر بدانم و شاکر باشم. کدام را بگویم و کدام را نه، زمستان و برف و شادی و تابستان و میوه هایش را، بهار و جوانه هایش را و یا پاییز و برگ های هزار رنگ را، ابر و دریا و جنگل و کوه، ستاره و شب و مهتاب، خورشید و آسمان آبی و این همه نعمت های بی حساب که در خیال هم نمی گنجد.

دستی که سالم است و تنی که دردی ندارد و پایی که خوب راه می رود. خدای روز و شب، خدای کون و مکان، پستی و بلندی، کوه و صخره، طوفان و زلزله و هر آنچه که وجود دارد. خدای خاک و باد و هر آنچه که ما می بینیم.

انشا در مورد نعمت های خداوند در قالب ادبی

مقدمه: خدای خوب و توانای من از کدامین نعمت ناب تو نام ببرم که تو بهترین و زیباترین چیزها را برای من در نظر گرفته ای، همه عطوفت و توانگری، همه دنیا با یک نگاه تو زنده می شود و با نگاه دیگر تو خاک می شود. ای همه مهر و عشق و مهر ورزی ای که از رگ گردن هم به بندگانت نزدیکتری، من چگونه این همه الطاف تو را بشمارم.

بدنه: ای خدایی که سالهاست فرمانروایی می کنی و می دانم که برای بندگانت بهترین چیزها را عطا کرده ای، خدای ابد و ازل و ای مظهر بخشش و مهربانی کدام نعمت تو را یاد کنم و بشمارم که هر آینه تو خودت بهترین نعمتی هستی که من دارم و به تو امیدوارم. ای آنکه همه چیز را می دانی و می بینی و می خوانی، ای آنکه همه وجود جهان و کهکشان همه از توست و همه با نام مقدس تو زندگی می یابند.

ای جاوید و ای مهر آفرین، تو به من قدرت فکر و عقل و اندیشه دادی، تو به من قدرت عشق ورزیدن، خوردن و خوابیدن و زندگی دادی، خدای بی همتای من چگونه در وصف تو درآیم که تو همه لطفی و صفا، همه مرهمی و مرحم. تو را با چه زبانی و دینی و آیین برای کدام نعمت ستایش کنم که تو لایق هر پرستش و ستایش و عبادتی، نعمت های تو بی دریغ و داده هایت بی حساب و محبتت ماناست.

خدای خوب و بزرگم، نعمت هایی چون هوا و ریه و قلب و زندگی، دست و پا و هر انچه که در جهان وجود دارد و رنگ و بوی زندگی و زیستن دارد. خدای بهار و شکوفه های نارنج، خدای شکوفه های سبز ، میوه های رنگارنگ، پاییز هزار رنگ و زمستان پر از برف که در حوالی زمین پرسه می زند.

خدای روزهای سختی و شادی و خوشی، خدایی که هر لحظه و ثانیه در کنارمان است و ما را از هر دردی و بیماری می رهاند. خدای نعمت های وافر و داده های بی شمار. یا به گفته سعدی فضل خدای را که تواند که شمار کرد ، یا شکر یکی از هزار کرد. خدای لحظه های بی بازگشت زندگی که ما را هر لحظه چون مادری مهربان حمایت می کند.

نتیجه گیری: خدای بزرگ و مهربان تو را شکر که به ما زندگی و روح و جان و تن بخشیدی و زنده ایم . خدای بی همتای من بر من واجب است که تو را بسیار ستایش کنم و قدر بدانم. تو نعمت های بی کرانی به من دادی و من ندانستم. تو را بی حد و حساب دوست دارم و می ستایم.

انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد دوستی با کتاب
و
انشا درباره نامه ای به خدا
و
انشا در مورد چرا روزه می گیریم

☑️ به پایان انشا دوستی با کتاب رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.