انشا درباره گل از نگاه باغبان ⭕️+ با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد گل از نگاه باغبان مهربان با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا درباره گل از نگاه باغبان : گل زیبای باغ سلام، چشم و چراغ باغ سلام. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا درباره گذر عمر
انشاء درباره گل از نگاه باغبان
مقدمه: گل قشنگم سلام آبروی باغم سلام، چقدر جذاب و و با صفایی، گل قشنگم سلام آبروی باغم سلام چقدر جذاب و و با صفایی، چشم و چراغ باغم نبینم که غمگین باشی، عزیز دلم تو که هستی باغ جلوه زیبایی دارد تو که هستی من دوست دارم هر صبح به باغ بیایم و زیر آن درخت در همسایگی تو دمی استراحت کنم و یاد جوانی کنم.
بدنه: گل سرخ من، تورا چون تو دوستی قدیمی ، چون یاری دیرین، هم نفسی دلخوش دوست می دارم تو همان عطر دلاویز صبحی که من با شنیدن بویت از خواب بر می خیزم. در حوالی سپیدار کنار باغچه بید و در نزدیکی کوچه باغ زندگی من تو را در یک غروب پاییزی کاشتم.
به پایت آب دادم و منتظر جوانه زدن تو ماندم. تو همان گل یاسی که هر غروب مرا غمگین می داری، نمیدانم تو گل مخصوص منی، گل قشنگم، گل جاوید من، عمر من در باغ بمان و آبروی باغ را حفظ کن. تو که هستی باغ چشم اندازش بهاری، روزهایش طلایی، و عمرش مفید است.
تو که هستی باغ احساس خوشی می کند درختانش تازه؛ نونهالانش شاد و من هم در آن حوالی دل خوش هستم. دعا می کنم تو از گزند پاییز و خزان در امان باشی دعا می کنم دست هیچ نامردی به شکوفه هایت نرسد، دعا می کنم همیشه تا دنیا پا بر جاست تو هم بمانی، گل زیبای باغ برای من جاوید بمان.
دعا می کنم عطرت فراوان، برگ هایت شاد و عمرت جاوید باشد. گل قشنگم نمیدانم چرا از کوتاهی عمرت میترسم. گل ناز پرورد من تو را چون خنده دل انگیز پرنده و بلبل گوش می دارم و می دانم که هستی، اما بیا عهدی ببندیم و حرفی بزنیم.تو در کنارم بمان و من داستان عشق تو به بلبل را زبان به زبان نقل می کنم. گل دوست داشتنی باغ من عاشقت هستم.
نتیجه گیری: گل عمری کوتاه دارد و زندگی کمی، قدرش را بدانیم و در شادی و سرسبزیش تلاش کنیم. گیاهان و گل ها آبروی باغ و طبیعت هستند، هیچ وقت از شاخه جدا نکنیم.
انشا در مورد گفت و گوی گل و باغبان
مقدمه: گل بی مانند من سلام. گل بی همتای من سلام، چلچراغ باغ و نقش و نگار سبزه زار، ای همه زیبایی و طراوت و مهربانی ، چقدر گل برگ هایت خوش رنگ هستند. باور کن گل جذاب من همانندی نداری، من هر صبح که بر می خیزم یادت می کنم و سریع با خود میگویم بروم و عشقم را از نزدیک ببینم.
بدنه: در یک غروب زیبای اسفند ماه من تو را با دستان خودم کاشتم به پایت ریختم و آرزو کردم که روزی این واق از وجودت روشن و سرسبز گردد نمیدانم چرا گل قشنگم عمر تو و دوستانت طولانی نیست من می خواهم که تو تا همیشه جاوید بمانی، من هم به هوای شادی تو شاد باشم و به باغ سر بزنم.
روزی که تو را نشاندم بسیار کوچک و نازک بودی، می ترسیدم که بادی بیاید و تو را بشکند، به پایت چوبی محافظ بستم و تو را و جایت را محکم کردم. گل بی وصف من تو را چون صبح زیبای دل انگیزی دوست می دارم. گل بی نقص من در باغ که هستی روی همه درختان به توست تا تو را ببینند و شاد شوند.
عطرت همه را مست می کند و صبحشان را صفا می دهد، بلبل و پرندگان را نغمه خوان کرده ای،تو در باغ بمان و بزم و مجلس شادی و بهار بر پای دار و مرا هم مهمان کن. من هم اگر گلهای دیگر را یافتم برای همنشینی تو در باغ می کارم.
تو در باغ که باشی خیالم راحت است و می دانم تنها نیستم و تو هم صحبتم می شوی، گل زیبای من تا سال بعد گلهای دیگر هم به حوالی تو می آیند و مجلس کامل می شود. گل رز و یاس و بنفشه و سوری و همه گل های ناب و خوشرنگ.
بلبل و سبزقبا و قناری و قمری هم پرواز کنان به کنارت می آیند و تو به انان خوش آمد می گویی، نازنین گل زیبای من. تو از جوانی در من شوق به پا کردی و عاشقم کردی، من هنوز هم دلداده تو و عشق هستم. هر چند دستم پر از خار شد ولی تو هستی و من دوستت دارم.
نتیجه گیری: گلها نعمت های بی مانند خداوند هستند که موجب شادی و مسرت ما می شوند. گل ها بسیار حساس و ضعیف هستند، بهتر است از آنها مراقبت و محافظت نماییم تا طبیعت شاد و شادمان بماند.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد طلوع و غروب خورشید
و
انشا درباره آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید
و
انشا درباره عینک
☑️ به پایان انشا گل از نگاه باغبان رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
عالی