ادبیاتفرهنگ و هنر

بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۲۵ نگارش دهم ❤️ سگى بر لب جوى

ساده نویسی و بازنویسی حکایت سگی بر لب جوی از کلیله و دمنه به زبان ساده صفحه 25 درس اول نگارش پایه دهم

بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۲۵ نگارش دهم ؛ در این مقاله به پاسخ و جواب ساده نویسی حکایت نگاری سگی بر لب جوی استخوانی یافت از صفحه 25 درس اول کتاب نگارش دهم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: جواب تمرین های درس اول نگارش دهم

بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۲۵ نگارش دهم
بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۲۵ نگارش دهم

ساده نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت صفحه 25 نگارش دهم

متن حکایت :

سگی بر لب جوی، استخوانی یافت. چندان که در دهان گرفت، عکس آن در آب بدید. پنداشت که دیگری است. به شَرَه (طمع) دهان باز کرد تا آن را نیز از روی آب برگیرد. آنچه در دهان بود، به باد داد.

بازنویسی حکایت :

سگی گرسنه در حال جستجوی غذا بود، ناگهان استخوانی را در دهانه رودخانه پیدا کرد، وقتی استخوان را در دهانش گذاشت و انعکاس خود را در آب دید، فکر کرد سگ دیگری نیز استخوانی بر دهان دارد.

طمع داشت آن استخوان را هم بگیرد، اما همین که دهانش را باز کرد تا استخوان آن سگ را بگیرد، استخوانی که در دهانش بود افتاد و در آب شناور شد و در مسیر آب حرکت کرد و رفت. و این چنین شد که سگ هم استخوان و غذای خود را از دست داد و همان استخوانی که به ظاهر در تصویر آب بود.

نتیجه گیری از حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

از این حکایت به این نتیجه می رسیم که باید از فرصت های زندگی بدون هدر دادن حرص و طمع مال و غذای بیشتر از آنچه که دارم نگذریم و آن را از دست ندهیم.

زیرا از قدیم الایام گفته اند که شانس و فرصت فقط یک بار در خانه آدم را می زند. بهتر است از آن درست استفاده کنید و دندان طمع را بکشید. چون آخرش ماجرای حکایت سگ برایمان پیش می آید. هر آنچه که داریم را نیز از دست می دهیم.

همچنین بخوانید: گسترش ضرب المثل باد آورده را باد میبرد نگارش دهم

✅ به پایان مقاله جواب بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۲۵ کتاب نگارش دهم متوسطه دوم رسیدیم، اگر پیشنهاد یا سوالی در این رابطه داشتید حتما آن را از بخش نظرات بپرسید تا کارشناسان ما پاسخگوی شما باشند.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫۱۱ دیدگاه

  1. سلام
    من استاد دانشگاه در رشته علوم و ادبیات هستم .
    خیر لازم نیز از داستان استفاده کنید
    همین که زمان را حفظ کنید و حکایت را به زبان کاملا ساده بنویسید حله …
    در پناه حق

  2. سلام باز نویسی یعنی اینکه حکایت رو به زبان ساده بنویسیم؟ یا پر و بال هم باید بهش بدیم مثلا اصل داستان اون باشه اما شخصیت های دیگه بهش اضافه بشه و طولانی تر؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × دو =