تکست و متن آهنگ از خون جوانان وطن لاله دمیده عارف قزوینی
از خون جوانان وطن لاله دمیده نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شده است.مضمون این تصنیف اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش(یکی از قهرمانان شاهنامه)، گلهای لاله روییده است.مضمون این سرود با گذشت یکصد سال، همچنان در نوشتارهای سیاسی دوران معاصر، مشاهده میشود.
عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آوردهاست:این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. بواسطه عشقی که حیدرخان عمو اوغلی بدان داشت، میل دارم این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.
در ادامه برای خواندن متن ترانه موزیک زیبا و احساسی عارف قزوینی به نام از خون جوانان وطن لاله دمیده ، با ماگرتا همراه باشید.
متن از خون جوانان وطن لاله دمیده از عارف قزوینی
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد.
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد.
از ابر کرم، خطه ری رشک ختن شد.
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بدکرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
از خون جوانان وطن لاله دمیده.
از ماتم سرو قدشان، سرو ها خمیده.
در سایه گل بلبل ازین غصه خزیده.
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بدکرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
خوابند وکیلان و خرابند وزیران.
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران.
ما را نگذارند به یک خانه ویران.
یارب بستان داد فقیران ز امیران.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بدکرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن.
مشتی گرت از خاک وطن هست بسر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن.
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بد کرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
از دست عدو ناله من از سر درد است.
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است.
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است.
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بدکرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
عارف ز ازل، تکیه بر ایام ندادهاست.
جز جام، به کس دست، چو خیام ندادهاست.
دل جز بسر زلف دلارام ندادهاست.
صد زندگی ننگ بیک نام ندادهاست.
چه کجرفتاری ای چرخ،چه بدکرداری ای چرخ،سر کین داری ای چرخ،
نه دین داری،نه آیین داری،نه آیین داری ای چرخ.
زیبایی این متن رو توصیف کردن سخته ولی باید بگم خیلی پر معنی و زیبا بود روح آقای قزوینی شاد وجایش در بهشت
دست مریزاد. بسیار زیبا👌
هر وقت این تصنیف خونده میشه یا شنیده میشه، انگار همین دیروز سروده شده، متناسب هر دوره ایست و کهنگی ندارد.
روح عارف قزوینی عزیز شاد🌷
ممنون و سپاس از این آگاهی رسانیتان که بسیار سودمند بوده
با آرزوی سربلندی جوانانی مانند شما و مام میهن