- مدیریت خلاقانه کارآفرینی
- بهبود راندمان کارمندان
- الگو بودن برای کارکنان
- مدیریت خلاقیت
- مدیریت زمان برای مدیران
همیشه مدیریت و اجرای کارآمد کسب و کارهای دشوار است. حوزه های محرمانه بسیاری در امر کسب و کار وجود دارند که مستلزم بررسی است.
لازم نیست حتما یکی از ۱۰۰ یا حتی ۱۰۰ هزار شرکت برتر به لحاظ میزان فروش باشید تا بتوانید از نکات گفته شده در این مقاله برای دستیابی به عملکرد تجاری خوب بهره ببرید. در واقع بعضی از کسب و کارهای کوچک بسیار خوب هم، با اجرای برخی از این اصول، پیشرفت کرده و به موفقیت رسیده اند.
به گزارش ماگرتا ، اگر شما نیز صاحب کسب و کاری هستید و برای موفقیت در آن تلاش می کنید، می توانید در ادامه با ما همراه باشید و با استفاده از اصول و نکات مدیریت کسب و کارها که در این مقاله مطرح شده است، در مسیر رشد و پیشرفت تجارت خود گام بردارید.
۵ درس مدیریتی که از شما کارآفرینی خارقالعاده میسازد
یک شغل موفق تنها نیازمند ایدههایی عالی و اخلاق کاری خوب نیست؛ بلکه به افراد مناسبی نیز احتیاج دارد. به منظور اینکه بتوانید به خوبی با دیگران کار کنید، باید در امر مدیریت و رهبری کسبوکار خبره شوید.
۱. هم مشاور باشید و هم حامی
بهترین روابط کاری آنهایی هستند که هم احترام متقابل در آنها یافت شود و هم آموزش و یادگیری متقابل. شما به عنوان یک رهبر باید تواناییها و دانش کارمندانتان را افزایش دهید؛ اما گاهی نیز امکان دارد شما بتوانید چیزهایی از آنها بیاموزید.
۲.هیچگاه تسلیم نشوید
شاید کلیشهای باشد، اما واقعا بهترین توصیهای است که میتوانم بکنم. کارآفرینی مناسب افراد ضعیفی که به آسانی تسلیم میشوند، نیست. بلکه به کسانی اختصاص دارد که به تواناییها، ایدهها و همکارانشان اعتقاد قوی دارند. اگر بخواهید تسلیم پروژهای کوچک یا بزرگ شوید، یعنی آنقدر به خودتان اعتقاد ندارید که بتوانید از پس آن برآیید.
۳. شکست خوردن یک واقعیت است، با آن کنار بیایید
من تا به حال با کسبوکاری روبهرو نشدهام که شکست نخورده باشد. به جای آنکه از شکست بترسید، یاد بگیرید آن را به عنوان یک تجربه آموزشی و حتی یک موقعیت رشد و پیشرفت در نظر بگیرید. حداقل به خودتان اجازه ندهید که به خاطر چند شکست، تسلیم یک پروژه (یا حتی یک کسبوکار) شوید.
۴. برای اینکه در سطح ملی رقابت کنید، باید تیم بزرگی داشته باشید
عرصه ملی سرشار از رقابت و استعدادهای مختلف است. اگر تیم دسته دومی داشته باشید، نمیتوانید در لیگ یک بازی کنید. در عوض باید انرژی زیادی صرف کرده و تیمی در خور لیگ دسته اول ایجاد کنید؛ تیمی که هدفی واحد، مهارت کافی، شخصیت مناسب و اشتیاق زیادی برای پیروزی داشته باشد.
۵. در ابتدا کسبوکارتان را روی یک موضوع متمرکز کنید، سپس گستردهاش کنید
ترجیح میدهید در یک موضوع عالی باشید یا در چند موضوع متوسط؟ احتمالا اولی. زمانی که در ابتدای راه هستید، سعی کنید کسبوکارتان را در یک حیطه به رتبه اول برسانید. زمانی که در این امر استاد شدید، میتوانید همه چیز را گستردهتر کنید.
مدل ۴ بخشی در مدیریت
قانونی میگوید اگر به افراد آموزش دقیقی برای انجام درست کار ندادهاید، انتظار عملکرد خوب نداشته باشید. پُل هِرسی با ارائه روش چهاربخشی در کتاب «رهبری اقتضایی»، علم مدیریت و روش کار با کارمندان مختلف را متحول کرده است.
او معتقد است هر کارمند مهارت و توانایی مشخصی برای انجام یک کار دارد که روش رهبری مناسب او برای کسب بهترین نتایج را مشخص میکند.
۱. روش واگذاری
اولین و عالیترین سطح مدیریت «واگذاری» است. رهبر همچنان در تصمیمگیریها مشارکت دارد، اما تعیین فرایند و مسئولیت انجام کار به فرد یا گروه مجرب جدید سپرده میشود. او پیشرفت کار را کنترل میکند، اما آن را به دیگران واگذار میکند.
روش صحیح رهبری به مهارت و تجربه کارمند بستگی دارد. وقتی شخصی با تجربه به شرکت میآید، مدیر به اشتباه فکر میکند تجارب قبلی او برای شغل جدید مناسب است، در صورتی که چنین نیست و نکته کلیدی رهبری اقتضایی هم همین است؛ بنابراین، مدیر به جای استفاده از روش راهنمایی از روش واگذاری استفاده میکند، هیچ مسیری برای او تعریف نمیکند و به مشکل میخورد.
۱.روش توضیح
دومین مدل آنست که اگر فرد جدید دانش یا مهارت کمی داشته باشد یا اصلا با کار جدید آشنا نباشد، روش راهنمایی مناسب او است. مدیر باید دقیقا بگوید چه کاری از او میخواهد، روش انجام کار را به او یاد داده و جزئیات را برایش توضیح دهد. این اولین روش رهبری یعنی روش «توضیح» است. مدیریت عملی واقعا مهم است.
۳. روش تشویق
سومین روش رهبری «تشویق» است. در این روش رهبر همچنان مسیر را تعیین میکند، اما اکنون از رابطه دو طرفه استفاده میکند. فرد را به انجام کار تشویق کرده و به او انگیزه میدهد.
۴. روش مشارکت
چهارمین روش رهبری «مشارکت» است و رهبر از کارمند میخواهد سوال بپرسد، بازخورد بدهد و بهترین راه انجام کار را مشخص کند. تعهد کارمند به انجام کار با میزان توضیح کار برای او نسبت مستقیم دارد.
راهکار های بهبود عملکرد کارکنان
بر اساس مطالعات، یکسوم استخدامیهای جدید، بهخصوص در شرکتهای در حال رشد، عملکرد عالی دارند. یکسوم، کارمندان معمولی هستند و یکسوم چه در کوتاهمدت و چه بعد از تغییر شرکت و شغل، عملکرد ضعیفی دارند.
به همین دلیل، همیشه با مشکلات عملکرد روبهرو هستید. یکی از اصلیترین وظایف مدیر شناسایی مشکلات مربوط به عملکرد و اطمینان از این است که هر کارمند به سهم خود بیشترین کمک را به شرکت میکند. اخراج کارمند، آخرین راهحل است. وقتی مشکلات مربوط به عملکرد پیش میآید، اگر از قابلیتهای رهبری و توانایی خود در مدیریت موثر افراد استفاده کنید، کمک میکنید عملکردشان را بهبود بخشند و اخراج نشوند.
بهترین شغل
وقتی در مطالعهای از کارمندان خواستند بهترین شغلی که تاکنون داشتهاند را نام ببرند، هرکدام فقط یک شرکت و رئیس خاص را به خاطر داشتند. سوال بعدی این بود «چرا این بهترین شغلتان بود؟»
دو پاسخ معمول این بود «همیشه احساس میکردم رئیس به من بهعنوان یک فرد اهمیت میدهد» و «همیشه میدانستم چه انتظاری از من دارند».
مکانی عالی برای کار
هر سال محققان موسسه «مکانی عالی برای کار» گزارشی از نظر کارمندان درباره شغلشان تهیه میکنند.
یکی از پاسخهایی که هر سال در شرکتهای برتر تکرار میشود این است که کارمندان میتوانند آزادانه با روسا صحبت کرده و نظرات، احساسات و عقایدشان را بیان کنند. روسا نیز به حرفهایشان گوش میکنند و حتی بر اساس پیشنهاد هایشان عمل میکنند. مهمتر از همه اینکه کارمندان احساس میکنند بدون ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن یا از دست دادن کار، میتوانند نظرشان را بگویند و مخالفتشان را اعلام کنند.
یکی از وظایف شما ارائه بازخورد منظم به کارمندان و ارزیابی کارشان است. عقاید و پیشنهادهای خود برای انجام بهتر کار را در اختیارشان قرار دهید.
بررسی منظم کارها
سومین کلید بهبود عملکرد «بررسی نتایج» است. کلید مدیریت موفق، کنترل منظم روند کار و تسلط بر اوضاع است. درست مانند دکتری که هر صبح بیماران را به ترتیب معاینه میکند، شما هم باید نبض کسبوکار را در دست داشته باشید.
هرگز حدس نزنید
چهارمین کلید بهبود عملکرد، «حدس نزدن» است. هرگز گمان نکنید افراد از همهچیز مطلع هستند یا کاری که قرار است انجام دهند را کاملا فهمیدهاند. مدام با کارمندان درباره کار صحبت کنید و از آنها بخواهید سوال بپرسند و به شما بازخورد بدهند. اغلب از تفاوت برداشت آنها از کار و ذهنیت خودتان شگفتزده میشوید.
آیا برای کارمندانتان الگو هستید؟
یکی از مهمترین وظایف مدیر، مدیریت با الگو و سرمشق بودن برای کارمندان است. این کار به آنها کمک میکند تا خود ایدهآلشان را با شبیه شدن به فردی که او را تحسین و تکریم میکنند، شکل دهند.
هدایت با الگو، یکی از الزامات قطعی مدیریت و پیشنیاز رهبری است. شخصیت و عملکرد کارمندان هرگز نمیتواند بهتر و برتر از رفتارها، استانداردها و کمال مدیر، از جمله شما باشد.
شما مسئول افزایش روحیه در سازمان نیستید. روحیه از بالا به پایین میرسد. روحیه بر پایه ویژگی و شخصیت رهبر یا مدیر شکل میگیرد. سخنان و اعمال مدیران مسیر کل بخش را مثبت یا منفی، بهرهور یا غیربهرهور مشخص میکند.
سؤال بزرگ
یکی از بزرگترین سوالاتی که باید بپرسید این است که: «اگر همه افرادم مثل من بودند، شرکتم چگونه میشد؟»
در کسبوکار مرسوم است که کارمندان همان رفتاری را با مشتریان دارند که مدیرانشان با آنها دارند. هرگاه خدمات مشتریان فوقالعادهای دریافت کردید، بدانید که مدیر فوقالعادهای پشت صحنه وجود دارد که به خوبی از افرادش مراقبت میکند. هرگاه خدمات مشتریان ضعیفی دریافت کردید، میفهمید که مدیر ضعیف یا منفی نگری مسئول این افراد است. از آنجا که نمیتوانند رفتار منفی مدیر را تلافی کنند، آن را سر مشتریان خالی میکنند. همیشه این موضوع را میبینید.
همه به شما نگاه میکنند
همه افراد همیشه به رئیس نگاه میکنند. آنها از گوشه چشمشان نگاه میکنند. هر چیزی که به کسی بگویید، به سرعت به گوش همه میرسد. همه همه چیز را میدانند. هیچ رازی در کسبوکار یا سازمان وجود ندارد. اگر نظری مثبت یا منفی درباره کسی دهید، حتی اگر تصادفی باشد، زودتر از آنچه تصور کنید به گوشش میرسد، و معمولاً تحریف میشود. در جلسات، شما برجسته هستید. همه به شما نگاه میکنند. همه از آن چه میگویید و انجام میدهید و حتی از سخنان و کارهایی که فراموش میکنید هم آگاه هستند.
زمان امتحان
مهمترین زمانی که میتوانید در آن سرمشق باشید، وقتی است که مشکلی پیش میآید، وقتی که تحت فشارید، وقتی که مشکل، نقص یا شکست بزرگی در سازمان بروز میکند. این شرایط را «زمان امتحان» مینامند، یعنی زمان و مکانی که کیفیت واقعی شخصیت خود را نشان میدهید. این همان وقتی است که هویت واقعی خود را به همه نشان میدهید.
فرصتی برای نشان دادن شخصیت
هر وقت مشکل یا بحرانی در کسبوکارتان دارید، به یاد داشته باشید که همه به شما چشم دوختهاند. این فرصتی است که میتوانید قابلیتها و شخصیت خود به عنوان رهبر را نشان دهید. وظیفه شما این نیست که واکنشی منفی یا همراه با ترس به شرایط منفی داشته باشید، بلکه باید آرام و مؤثر واکنش نشان دهید و همه را برای یافتن راهحل و انجام کار درست متمرکز کنید.
اگر به عنوان رهبر انتظار دارید که سایر افراد مؤثر، کارا و وقتشناس باشند، باید خودتان هم مؤثر، کارا و وقتشناس باشید. زمان خود را به خوبی مدیریت کنید. اولویتهای شفافی تعیین کنید، روی مهمترین وظایفتان کار کنید و در کارتان تلاش و پشتکار نشان دهید تا همه ببینند. نمیتوانید از دیگران انتظار داشته باشید که در سطحی بالاتر از عملکرد روزانه شما کار کنند.
همچنین، به عنوان مدیر شجاع و قاطع باشید. مشتاق پذیرفتن نقشهای اصولی باشید، از کارمندانتان حمایت کنید، تصمیمات محکمی اتخاذ کنید و توانایی توضیح دلیل کارهایتان را داشته باشید.
مدیریت خلاقیت !
اگر در فکر شما خلاقیت یعنی خلق ایدههای عجیب و نامعقول، فکر درستی دارید، اما فقط یک چهارم آن درست است. برای رسیدن به افکار خلاقانه باید به تفکر باز و آزاد بپردازید، اما برای آنکه واقعاً از خلاقیتتان سود ببرید، باید در تبلیغ، محصولات، عرضه و فروش و سایر فعالیتهای بازاریابیتان ابتدا ایدههای جدید را جستوجو و سپس بهترین آنها را به کاربردهای عملی تبدیل کنید و ترکیبی از این دو فعالیت داشته باشید. خلاقیت باید فرآیندی چهار مرحلهای را طی کند تا واقعا در کار بهطور عملی سودمند باشد.
۱.آغاز
در این مرحله شما نیاز یا فرصتی را که خلاقیت با آن آغاز میشود شناسایی میکنید و سؤالاتی در این مورد میپرسید. مثلا شاید نگاهی به بروشورهایتان بیندازید و از خودتان بپرسید آیا نمیشود به طریقی عکس و عنوانی چشمگیر در آن بیاوریم تا تأثیرگذارتر و جالبتر شود. اندیشههایی از این دست تفکر خلاقانه را برمیانگیزد و جهتی کاربردی به آن میدهد.
۲. تخیل
در این مرحله از فرآیند خلاقیت، شما مشغول تفکر خلاقانه و نامعمول و آزادانهای میشوید که از استعدادهای هنری شما برمیخیزد. هدف شما در اینجا کشف این مسئله است که چه تعداد ایدههای غیرعادی میتوانید ابداع کنید.
۳. ابداع
اکنون باید عملگراتر شوید. به تمام آن ایدههای غیرعادی با دیدی منتقدانه بنگرید و یک یا معدودی از آنها را که امیدبخشتر و قابل اتکاترند انتخاب کنید. روی آنها کار کنید و ببینید چطور میتوان آنها را برای نیازهای خود عملی و نتیجهبخش کرد.
۴. تحقق
نهایتا شما باید این فرآیند را با پیگیری موفقیتآمیز و به تحقق رساندن ایده یا طرح جدیدتان به پایان برسانید. ممکن است شما طرح فوقالعادهای برای بروشوری جدید داشته باشید، اما تا با دقت کافی روشی برای چاپ آن و راهی برای توزیع آن بین مشتریان احتمالی پیدا نکنید، نفعی از آن نمیتوانید ببرید.
شاید برای تصور ایدههای نامعقول و تحقق بخشیدن به آنها، به شکلی کاربردی، به استعدادها و تواناییهای مختلفی نیاز باشد. در واقع هر یک از چهار مرحلهی خلاقیت (آغاز، تخیل، ابداع و تحقق) رفتارهای متفاوتی را میطلبند. با دانستن این امر میتوانید خودتان را تنظیم کنید، یعنی اگر مطابق با این چهار مرحله پیش نمیروید، باید رفتارتان را تغییر دهید. شاید بخواهید از سبکهای مختلف افراد دیگر در به کار بستن خدمات بهره ببرید و از آنهایی که بهویژه برای یکی از مراحل خلاقیت مناسباند استفاده کنید.
سبک خلاقیت در مدیریت کسب و کار
سبک بازرگانی:
بازرگان نوعی نیاز یا مانع احساس میکند و سؤالات پیچیدهای برای برانگیختن یا به کار بستن خلاقیت برای او مطرح میشود. (چرا به این طریق کار را انجام دهیم؟ این راه به نظر بیفایده است). این سبک بهویژه در مرحلهی اول فرآیند خلاقیت، یعنی مرحله آغاز مفید است.
سبک هنرمند:
هنرمند، متفکری بسیار خلاق است. وقتی تخیل هنرمند بر سؤال آغازگرانهی بازرگان متمرکز شود، میتواند بهراحتی رویکردهای تازه و بدیعی را کشف کند. (میتوانیم این کار، آن کار یا کار دیگر، و… را انجام دهیم). هنرمند بهویژه در مرحلهی دوم فرآیند خلاقیت یعنی مرحلهی تخیل اهمیت مییابد.
سبک مبدع:
فرد مبدع تخیل را به نحو کاربردیتری استفاده میکند و عاشق توسعه و اصلاح ایدهی خود است تا بدان جا که آن را به کار بیندازد. (بگذارید ببینیم اگر این قسمت را هماهنگ و این را اضافه کنیم، آیا بهتر کار نمیکند؟). فرد مبدع بیشترین کارایی را در مرحله سوم فرآیند خلاقیت یعنی مرحله ابداع دارد.
سبک مهندس:
مهندس عملگرا و کاری است و مهندسها بهویژه در این مهارت دارند که ابداعی آزمایش نشده و ناپخته را بگیرند و کاری کنند که خوب و منظم کار کند (چه ایدههای فوقالعادهای! اما اول باید بودجه و طرحی برای شرکت تهیه کنیم تا بتوانیم این ایدهها را به کار ببریم). کار مهندسها این است که فرآیند خلاقیت را به مرحلهی چهارمش، یعنی مرحله تحقق، برسانند.
۴ نکته در مدیریت کارکنان
۱.قدرت دادن به دیگران
یکی از مهمترین نکات مدیریت کارکنان، قدرت بخشیدن به دیگران است. با این کار، آنها را با اعتمادبهنفس، پر انرژی و بانفوذتر خواهید کرد. علاوه بر آن، آزادی بیشتری در زندگی بهدست میآورید و رشد و سلامتی سازمان را تضمین میکنید. در دنیای امروز، کارمندان مسئول تصمیمهای مربوط به خودشان هستند و مدیران فقط آنها را راهنمایی میکنند.
۲. هرکس را متفاوت از دیگران رهبری کنید
یکی از اشتباهاتی که رهبران تازهکار مرتکب میشوند این است که در مدیریت کارکنان میخواهند همه را به یک شکل هدایت کنند. باید نسبت به همه مهربان باشید و با احترام رفتار کنید اما نمیتوانید انتظار داشته باشید روش مدیریتی یکسان برای همه جواب دهد. مثلاً یکی میخواهد با چالشهای جدید روبهرو شود؛ یکی میخواهد طبق دستورالعملها کار کند و بعضیها هم میخواهند خودشان برنامه کاری را طرح کنند. برای اینکه رهبر مؤثری باشید، شیوههای مدیریتی خود را با دیگران تطبیق دهید، نه اینکه از آنها انتظار داشته باشید خودشان را با شما هماهنگ کنند.
۳. اعتمادسازی
اعتماد، مهمترین عامل در شکلگیری روابط فردی و تجاری است. وارن بنیس و برت نانوس اعتماد را مانند چسبی میدانند که رهبران و پیروانشان را به هم متصل میکنند. مردم بیش از هر چیز دیگر میخواهند به رهبران خود اعتماد کنند و آنها را باور داشته باشند. آنها باید بتوانند بگویند: روزی میخواهم مانند او شوم.
اعتماد باید به تدریج به وجود آید و پایدار باشد. راههایی که یک رهبر میتواند اعتماد را از بین ببرد عبارتند از: عمل نکردن به قولها، شایعهپراکنی، نگهداشتن اطلاعات فقط برای خود و دورو بودن. هرگاه اعتمادی از بین برود، باید دو برابر دفعهی قبل تلاش کنید تا آن را بازیابید. میتوانید به روشهای زیر اعتماد ایجاد کنید: برای گوش دادن به دیگران و بازخورد دادن به آنها زمان کافی اختصاص دهید، به دیگران احترام بگذارید و مطمئن باشید آنها هم با اعتماد جبران خواهند کرد. هر کس را همانطور که هست بپذیرید، احساسات و نیازهای آنها را پیشبینی کرده و همیشه آنها را تشویق کنید.
۴. قدردانی از دیگران
یکی از اشتباهات رایج میان رهبران، به رسمیت نشناختن و قدردانی نکردن از دیگران است. تحقیقات نشان میدهد علت اصلی نارضایتی کارمندان این است که مافوقشان از آنها به خاطر کاری که انجام میدهند، قدردانی نمیکند. رابرت مکنامارا میگوید: «ذهنها همانند قلبها هستند؛ جایی میروند که به آنها ارزش داده شود».
در روابط روزانه با دیگران، نام اشخاص را به ذهن بسپارید و نشان دهید که به احساسات و روحیاتشان اهمیت میدهید. در برنامهی کاری خود توجه به دیگران را اولویت اول قرار دهید. هر فرصتی که به دست میآورید از آنها قدردانی کنید؛ زیرا با این کار به آنها انگیزه میدهید و در زندگیشان به انسانی تاثیرگذار تبدیل میشوید.
برنامه راهنمای مدیریت زمان برای مدیران
۱. ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید. حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان میشود.
۲. هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید. کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آنها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.
۳. قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید: آیا فقط خودم از عهده این کار بر میآیم؟ یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهمتری پرداخت. کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.
۴. قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس استفاده کنید. میتوانید از نرمافزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.
۵. کارهایی را مشخص کنید که میتوان از انجامش صرفنظر کرد. برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سالها است آن کارها را انجام دادهایم، آنها را ادامه میدهیم!
۶. زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید. اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.
۷. قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.
۸. از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید. در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت دادهاند که کار را تمام کنید. یا کار تمام میشود یا اعدام میشوید!
۹. هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامهریزی کوتاهمدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید. مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد میکنند و بازده پایینی دارند!
۱۰. جلوی وقفهها را بگیرید. قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند. همچنین تمام موارد حواسپرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید. یادتان باشد شما زندانی هستید و نمیخواهید اعدام شوید!
آیا شما هم روشی خلاق برای مدیریت کسب و کار سراغ دارید ؟ برایمان در قسمت دیدگاه بیان کنید . 😉