انشا در مورد غم و شادی ✍️ + روش تضاد مفاهیم
متن انشاهای زیبا با نثر روان درباره تضاد غم و شادی با مقدمه و نتیجه گیری
انشا در مورد غم و شادی : این دو حس کاملا متضاد هم هستند و گاهی در فاصله کوتاهی برای فردی هویدا می شوند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
مطلب پیشنهادی: انشا در مورد غم و اندوه
انشا در مورد غم و شادی به روش تضاد مفاهیم
مقدمه: غم یک احساس ناراحت کننده است که به علت بروز حالت درونی فرد نمایان می شود. یعنی حسی که منجر به غم شده است. این حس ممکن است از مرگ عزیزی و یا از دست دادن شغلی و موقعیتی رخ دهد. در مقابل غم شادی است که دقیقا بر عکس غم رخ می نماید.
بدنه: روحیه و رفتار انسان طوری است که گاهی در حالت غم است و زمانی در حالت شادی، دمی به این رو و زمانی به سویی دیگر، زمانی می خندیم و زمانی غم در کنارمان پهلو زده است. کشتی غم که به گل می نشیند، انسان توان و روحیه خود را از دست داده و شروع به گریه می کند.
روزگاری هم که شادی به در می کوبد، انسان پای کوب می شود و ازهر چیزی لذت می برد. این دو حس در نقطه مقابل هم قرار دارند و باید توسط انسان به خوبی مدیریت شوند . غم زیاد موجب افسردگی و بی حالی شده و پیری زود رس به همراه دارد. بهتر است که مشکلات و زندگی خود را مدیریت کنیم و توقعی از کسی نداشته باشیم تا در صورت عدم تحقق خواسته، دلخور شویم و غم به دل خود راه دهیم.
غم می تواند ریشه انسان را بسوزاند و کم کم توان انسان را کاهش داده و احساس بی کسی و تنهایی خواهیم داشت. بهتر است که برای زندگی خودمان برنامه ای دقیق ریخته و از استعداد خود استفاده کنیم و شادی را در درون خود نهادینه کنیم و برای هر چیز کوچکی غم نخوریم.
شادی امری کاملا فردی و درونی است که ناشی از پذیرش شرایط پیش می آید، رضایت از خود و آنچه که خداوند به هر فردی عطا فرموده است، منجر به بروز شادی می گردد. و مهمتر اینکه افکار مثبت داشته باشیم تا قانون جذب حاکم شود. اگر مشکلی هم در زندگی رخ دهد، غم خوردن مشکلی حل نمی کند و فقط نیروی فرد را تحلیل می برد و کم توان خواهد شد.
نتیجه گیری: انسان گاهی می خندد و زمانی می گرید، این نشانه چند جانبه بودن شخصیت و روحیه انسان است. گاهی با یک درد غم می خورد و زمانی با یک خبر شاد می شود، فقط باید خوب بدانیم که غم و شادی در گذر هستند و بهتر است که دل به هر دو نبندیم و بدانیم که همه چیز با تلاش و توکل درست می شود.
انشاء درباره غم و شادی با مقدمه و نتیجه
مقدمه: غم را که حس می کنم همه وجودم غرق می شود، انگار کشتی تنم به گل نشسته است و طاقتم کم می شود، ولی من و شما که انسان هستیم باید بدانیم که انسان یک سویش غم است و طرف دیگرش شادی، روزی برایش بهار است و زمانی سرمای دی.
بدنه: روزهایی که تازه برادرم را از دست داده بودم، خیلی غمگین بودم و شب و روز گریه می کردم و می دیدم که قلبم درد می کشد و آرام نمی شود، کم کم که از مرگش گذشت از خدا کمک خواستم و دردم تسکین شد و حالا در روزهایی هستم که آماده جشن دانشگاه می شوم و خوشحالم. کم کم روزهای غم گذشت و مادر و پدر به غم پایان دادند و به زندگی برگشتند.
این حوادث به ما می آموزد که در این دنیایی که همه چیز فانی است و در گذر، نباید غمی الکی به دل راه داد. غم و شادی در کنار هم هستند و مثل معروفی هم هست که خروس را هم در عزا و هم در عروسی سر می برند، یعنی این دو حالت هم در ظاهر و هم در درون انسان در کنار هم هستند و با هم هستند. روزهایی که غم را در کنار خود می بینیم ناامید نشویم و از شادی مغرور نشویم.
هیچ چیز در دنیا ماندگار نیست و شادی هم همیشگی نیست. از نداشتن ها دلخور مشو و از داشتن ها مغرور مشو و با خودت صادق باش. روزهایی که مشکل مالی داریم می گذرد و شب هایی هم که تنها هستیم هم تمام می شود و فقط خداست که با ما می ماند و وجود خودمان، پس غم خوردن و شادی را تباه کردن فقط از عمر ما می کاهد و نتیجه خوبی هم نخواهد داشت. غم در لایه لایه های ما نفوذ کرده و مانند سمی همه جا را خدشه دار می کند، بهتر است که دل به شادی و خدای شادی ها بسپاریم و از عمر خویش برای بهبود زندگی خود و دیگران استفاده کنیم.
نتیجه گیری: از لحظه لحظه زندگی خویش برای زدودن غم و غبار اندوه از چهره خود و دیگران استفاده کنیم و بدانیم که نادان است کسی که برای این دنیای در گذر غم را مهمان دلش کند.
انشاهای پیشنهادی:
انشا در مورد ظاهر و باطن انسان ها
و
انشا در مورد طبیعت شاد و زیبا
☑️ اگر دیدگاهی درباره انشا در مورد غم و شادی داشتید حتما آن را از بخش نظرات با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
عالی