مطلب پیشنهادی :
ad
+
ادبیاتفرهنگ و هنر

انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز ❤️ برای تمامی پایه ها

متن های انشا زیبا در مورد پنجره ای رو به فصل پاییز و زمستان با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری

انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز کلاس هفتم و هشتم: پادشاه فصل ها سلام، عروس زیبای خودت را رونمایی کن و تور رنگ رنگ را از سرش بردار، برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.

مطلب پیشنهادی: انشا در مورد پنجره ای رو به دریا

انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز

انشا درباره پنجره ای رو به پاییز با مقدمه و نتیجه گیری

مقدمه: کاش خانه ای در دوردستها داشتم که از دری از در هایش به پاییز باز می شد و یا کاش خانه‌ای داشتم در حوالی باغ سرد پاییزی که پنجره هایش رو به پاییز هزار رنگ باز می شد. کاش می توانستم در در کنار آن پنجره بایستم و نرم نرم با آن برگها که می ریزند سخن بگویم و آرزوهایشان را بشنوم. معشوقه شان را بیاورم و علت ریخته شدن شان را هم بدانم .کاش دستمالی از عشق داشتم و شیشه ناب آن پنجره را با بخار چشمم پاک می کردم و می‌توانستم آن روز و شب مهمان پاییز شوم.

بدنه: پنجره رو به پاییز بسیار زیبا و دلگشاست وقتی به دوردست ها خیره می شوی و صدای شلاق باد به درختان را می شنوی دلت می تپد قلب می ریزد و حس پاییز پیدا می کنی، کاش این پنجره برایم خاطره بسازد و من با نارون و بید و صنوبر بنشینم او از درد پاییز شان بشنوم .کاش شاعر باغ پاییزی و مهدی اخوان را صدا کنم . کاش تک تک برگ ها را با دستان خود نوازش کنم و بتوانم در دوردست‌ها به باد بسپارم و از آن پنجره آینه ای به استقبال زمستان بفرستم آری من دختر پاییزم که در حوالی پنجره ای رو به پاییز عشق را قاب گرفت.

من پنجره ای رو به پاییز ندارم اما اگر روزی چشمانم به سمت پاییز باز شد زیباترین تصاویر را نقاشی خواهم کرد و به دست روزگار رنگ خواهم کرد . من عاشق پاییز و پنجره ای رو به پاییز هستم. فصلی جذاب و دوست داشتنی و همیشه پادشاه ، اگر روزی به بزمی دعوت شوم که پاییز هم آنجا باشد و من به احترام پاییز برمی‌خیزم و یادش را گرامی می دارم.

درختان انگار همه خود را به تقدیر سپرده اند و من از زاویه این پنجره دیگر گونی را حس می کنم که چقدر با احتیاط تن به روزگار می سپارند و کم کم به خواب زمستان می روند. روزی که آن پنجره را باز می کردند من و خدا و پاییز هم کلام شدیم و فقط این صدا و نوا را شنیدم که خطاب به عاشقانش می گفت. پرنده ای از دیار پاییز دیدید و عاشق شدید بدانید که فقط دوستش بدارید و منتظرش نباشید.

نتیجه گیری: کاش پنجره ای رو به پاییز داشتم و می توانستم حرف‌هایم را بزنم. کاش در روزهایی که با بهار هم صحبت می شدم می توانستم عشقم را بگویم. عمر ما هم مانند پاییز می گذرد. پاییز بهاری است که عاشق شده است .کاش زمانی که کنار پنجره ای رو به پاییز می ایستیم، خوب دقت کنید که زمانی هم در پنجره ای رو به بهار ایستاده بودیم چقدر زود عمر تمام شد و هیچ کوله باری نداریم.

انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز و زمستان
انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز و زمستان

انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز و زمستان

مقدمه: کنار پنجره رو به پاییز ایستاده‌ام. برگ های زرد و قرمز و اخرایی یکی یکی می افتند و با هجوم باد جای شان تغییر می کند و من همچنان عاشق و شیدا این منظره را نگاه می کنم و با پنجره به گفتگو می نشینم. چقدر منتظر بهاری تا کی باید پاییز و زمستان و سرما را نظاره کنی؟ تا کی باید منتظر دستی باشی که تو را به سمت خورشید راهنمایی کند؟

بدنه: آن پنجره ای رو به پاییز، آن خاطره همیشگی، آن عشق دریاب مرا متوجه تو کرد. وقتی پاییز را نگاه می کنم به یاد خاطره تو می افتم که چگونه برگ به برگ برایم خاطره ساختی و من هنوز در کنار آن پنجره پاییزی منتظر آمدن بهارم. چقدر این پنجره ای رو به پاییز را دوست دارم. برگ های زیبا و پهن و ریز و درشت، خاطرات دختر کی جوان که زلف افشان روی آن راه می رفت و خاطره باغبانی که دستانش منتظر نقشی از بهار است.

در آن پنجره پاییزی جز نقش خدا چیزی نمی بینم .درختانی عریان، برگ های ریخته و خاطراتی خاک شده ، کنار پنجره می ایستم و با تمام زیبایی هایش با خالق خود هم صحبت می شوم. ای خالق این همه جذابیت، ای خالق این همه نقاشی های رنگ رنگ، تو کجایی چه می کنی، چرا من دستم به تو نمی رسد، کنار آن پنجره به خود می آیم که ناگهان صدایی در درونم می گوید من همان هستم که در درونت غوغا کرده‌ام، پنجره را خوب نگاه کن و بدان خالق این همه زیبایی در کنار توست.

نتیجه گیری: پاییز و پنجره رو پاییز همه روزنه ای برای شناخت خداوند است. کاش با دیدن این همه خلاقیت و جذابیت به خود بیاییم و قدر لحظه ها را بدانیم و شاکر و خالق خدای دانا و مهربان باشیم.

انشاهای پیشنهادی:
انشا در مورد پنجره ای رو به بهار
و
انشا در مورد خاطره یک روز بارانی

☑️ به پایان متن های انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز رسیدیم، اگر دیدگاهی داشتید حتما آن را در بخش نظرات برای ما و سایر کاربران بنویسید.

موسوی پوران

هم‌بنیانگذار مجله ماگرتا ، زندگی ۲۴ ساعته روی خط آنلاین دهکده جهانی وب . تحلیلگر و متخصص تولید محتوای با ارزش و با کیفیت هستم و ۸ سالی می شود که وارد دنیای دیجیتال شدم. مدیر تیم تحقیق و توسعه شرکت هستم. بالاترین لذت برای من انجام کار تیمی ست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 14 =