انشا در مورد چهار فصل با مقدمه و نتیجه گیری و متنی زیبا
انشاء دانش آموزی و ساده در مورد چهار فصل برای کلاس سوم و هفتم و کودکان
انشا در مورد چهار فصل: خدای زیبایی ها و مهربانی چه قدر خوب و جذاب و از پی هم این کاروان و قطار فصل ها از راه می رسند. هرکدام با جلوه و نازی مخصوص. در ادامه با بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
مطلب پیشنهادی: انشا در مورد فصل بهار
متن انشا کوتاه در مورد چهار فصل
⭕️ مقدمه: چه کاروانی و چه رنگی، به به به این همه عظمت و جذابیت و نو عروسان خوش آب و رنگ. بهاری سرسبز و پر از مهر و دلبری، دامنش پر از یاس و سوری و بنفشه و و سبزه زار و هزار جلوه دیگر. تابستان پر نعمت را که می بینی، سبد سبد میوه و هزار جلوه از حضور دلبران زیبا و تابستانی با تمام شادی های زیادش، از دری دیگر پادشاه فصل ها و ارباب طبیعت، پاییز از راه می رسد.
خش خش برگها و تاج گذاری برگهای بی مانند و طلایی رنگ و سبدی پر از خاطره…از دری دیگر زمستان خوش خاطره از راه می رسد. کوله بار بر زمین می گذارد و خرمن خرمن برف را برایمان ارمغان می آورد.
⭕️ بدنه: حرکت و چرخش زمین به دور خورشید موجب پیدایش فصل ها می گردد. بهار زیباترین و جذابترین است. دامنی از شکوفه های بهار نارنج و بنفشه و هزاران گل دیگر که از دامن بهار به روی طبیعت ریخته می شود. بهار را باید قاب گرفت و در دل خانه دلها بر دیوار کوبید. اندک اندک بهار و شکوفه ها می روند و جایشان را به تابستان هزار رنگ و میوه می دهند.
میوه های قرمز و سبز و نیلی که از طعم انگور مست می شوند. خنکی غروب تابستان را با قرمزی هندوانه گره می زنند و در خانه ها طعم گیلاس و گلابی بیداد می کند. پادشاه عجیب فصل ها هم از راه می رسد. برگهایی خوش رنگ، قرمز و اخرایی، طلایی و زرافشان، باران بی منت و کوچه های غم گرفته ، کم کم سردی مرموز هوا رونمایی می شود و همه به نرمی و آرامی ورود زمستان را در شب سرد یلدا جشن می گیرند.
زمستان و اهالی پر رحمتش از راه می رسند. برف و باران و خواب مبهم درختان. گرمی بی حس خورشید..صدای دور پرندگان و همه غرور و عظمت خالق بی همتا که انگار با هر فصل جلوه ای خاص دارد. ای خالق بهار و تابستان و پاییز و زمستان بهار دلم باش و به من قدرتی ده که تو را با نشانه های خوبت بشناسم.
⭕️ نتیجه گیری: خدای خوب فصل ها و روز و شب، برایم چه قدر این فصل ها خودنمایی می کنند. عروس بهار و ناز دانه تابستان و تاج گزاری پاییز و نعمت افشانی زمستان همه از قدرت بی انتهای توست ای خدای خوبی ها من تو را چون جان شیرین دوست می دارم. به من سعادت بندگی عطا کن ای همه مهر و مهربانی و دلدادگی.
موضوع انشاء در مورد چهار فصل
⭕️ مقدمه: انگار درختان کم کم خمیازه می کشند و شاخه ها و ریشه ها در هم تنیده می شوند. کم کم خورشید هم تیرهای خود را پرتاب کند. کم کم بهار با کوله بار ناز و سبزه از راه می رسد. کوله بار شقایق را زمین می گذارد و تو فقط می بینی که بهار از راه آمده است. درخت سیب در تابستان سرخاب زده و از راه می رسد.
میوه های خوش آب و رنگی که هر یک طعمی دارند و عطری. پاییز و لشگرش هم در حال تاج گزاری هستند. زمستان و گروه پر از رحمتش هم در نوبت هستند.
⭕️ بدنه: هر فصل جلوه ای دارد و نمایی. عروس بی مثال بهار را خوب نگاه می کنم و از خدا می خواهم خوشبختی را در دامنش به همه ارزانی دارد. فصلی پر از نسرین و نسترن و میخک و نیلوفر، سبدهای پر از مهر بهار را از روی دوش سال بر میدارم و با عشق روی زمین می گذارم و از تابستان با خوبی و شادی رو نمایی می کنم. این فصل خوش بر و رو را با میوه های خوشمزهاش بدرقه می کنم و برایش سبد سبد خاطره بار می زنم.
میوه هایش را شاهد زیباییاش می کنم و برایش خرمن خرمن آواز سر می دهم. نرمک نرمک جشن برگ ریزان و پاییز سرد را همراه با باران بر پا می کنم. کوچه ها را با یاد عشق آذین می بندم. نیم کت ها را در حوالی خیابان پاییز قرار می دهم و پاییز و یار را به یک فنجان چای دعوت می کنم و خاطراتش را قاب می گیرم. کم کم شب هم قصهاش دراز می شود و من به قصه گویی و داستان نویسی عشاق مشغول می شوم. شب یلدا را هم به زمستان و چهر فصل و درازی شب و روز پیوند می زنم و خدا را با همه جلالش می ستایم.
⭕️ نتیجه گیری: تا خداوند اراده نکند، برگی از درخت نخواهد افتاد. پس ترتیب و چینش فصل ها هم به خواست و عنایت حضرت حق روی می دهد. او را با این چینش دقیق شکر می گوییم که درخت و طبیعت را طوری مدیریت می کند که هر امری در زمان خودش روی می دهد.
انشاهای پیشنهادی:
انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه
و
انشا در مورد یک روز برفی
✅ به پایان انشا درباره چهار فصل رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
خوب ولی بهتر هم میشد