مطلب پیشنهادی :
ad
+
ادبیاتفرهنگ و هنر

ترجمه درس ششم عربی نهم 🧐 الدرس السادس تغییر الحیات

معنی و ترجمه متن درس ششم صفحه 62 و 63 کتاب عربی پایه نهم و معنی کلمه و متون آن

ترجمه متن ترجمه درس ششم عربی نهم صفحه ۶۲ و ۶۳ : دانش آموز کوشا برای مشاهده معنی متن درس ۶ و کمک گرفتن از آن در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه باشید.

مطلب پیشنهادی : معنی درس های عربی نهم

ترجمه متن درس شش عربی نهم به فارسی

تَغْييرُ الْحَياةِ
تغییر زندگی

اِبتَدَأَ الْعامُ الدِّراسيُّ الْجَديدُ وَ ذَهَبَ تَلاميذُ الْقَريَةِ إِلَی الْمَدرَسَةِ. کانَتِ الْقَریَةُ صَغیرَةً وَ جَمیلَةً. دَخَلَتِ الْمُدَرِّسَةُ فِي الصَّفِّ الرّابِعِ. کانَ الصَّفُّ مُزدَحِماً.

سال تحصیلی جدید شروع شد و دانش آموز های روستا به مدرسه رفتند. آن روستا کوچک و زیبا بود. خانم معلم وارد کلاس چهارم شد. کلاس شلوغ بود.

قالَتِ الْمُدَرِّسَةُ لِلْبَنينَ: «اِجْلِسوا عَلَی الْيَمينِ.» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «اِجْلِسْنَ عَلَی الْيَسارِ.»

خانم معلم به پسرها گفت: «سمت راست بنشینید.» و به دخترها گفت: «سمت چپ بنشینید.»

هيَ شاهَدَتْ تِلميذَةً راسِبَةً باِسْمِ «سارة» عِندَها فِي السَّنَةِ الْماضیةِ؛ فَحَزِنَتْ وَ ذَهَبَتْ لِمُشاهَدَةِ مِلَفِّها لِلاِطّلاعِِ عَلَی ماضيها.

او دانش آموزی مردود به نام ساره را دید. ناراحت شد و برای دیدن پرونده او به سراغ پرونده های گذشته رفت.

في مِلَفِّ السَّنَةِ الْأُولَی: هيَ تِلميذةٌ جَيِّدَةٌ جِدّاً. تَکتُبُ واجِباتِها جَيِّداً. هيَ نَشيطَةٌ و ذَکيَّةٌ.

در پرونده سال اول: او دانش آموزی بسیار کوشایی بود. تکلیف های خود را به خوبی می نویسد و او فعال است.

وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الثّانيَةِ: هيَ تِلميذةٌ جَيِّدَةٌ جِدّاً. لکِنَّها حَزينَةٌ. أُمُّها راقِدَةٌ فيِ الْمُستَشفَی.

در پرونده سال دوم: او دانش آموز خوب و فعالی است اما غمگین است. مادرش در بیمارستان بستری است.

وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الثّالِثَةِ: هيَ فَقَدَتْ والِدَتَها في هذِەِ السَّنَةِ. هيَ حَزينةٌ جِدّاً.

و در پرونده سال سوم: او مادرش را در این سال از دست داد. او بسیار ناراحت است.

وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الرّابِعَةِ: هيَ تَرَکَتِ الدِّراسَةَ وَ لا تُحِبُّ الْمَدرَسَةَ وَ تَنامُ فِي الصَّفِّ.

و در پرونده سال چهارم: او درس خواندن را ترک کرد و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس می خوابد.

الْمُدَرِّسَةُ لامتَْ نَفْسَها وَ غَيَّرَتْ طَريقَةَ تَدريسِها.

خانم معلم خودش را سرزنش کرد و روش تدریس خود را عوض کرد.

بَعدَ مُدَّةٍ في حَفْلَةِ ميلادِ الْمُدَرِّسَةِ جَلَبَ التَّلاميذُ هَدايا لَها وَ جَلَبَتْ سارة لِمُدَرِّسَتِها هَديَّةً في وَرَقَةِ صَحيفَةٍ.

بعد از مدت ها دانش آموزان در جشن تولد خانم معلم برای او هدیه هایی آوردند و ساره برای خانم معلم هدیه ای در داخل کاغذ روزنامه ای آورد.

کانَتِ الْهَديَّةُ زُجاجَةَ عِطرِأُمِّها، فيها قَليلٌ مِنَ الْعِطرِ، فَضَحِكَ التَّلاميذُ؛ فَقالَتِ الْمُدَرِّسَةُ لِلْبَنينَ: «لا تَضْحَکوا» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «لا تَضحَکْنَ». اَلْمُدَرِّسَةُ عَطَّرَتْ نَفْسَها بِذٰلِكَ الْعِطْرِ.

آن هدیه شیشه عطر مادرش بود که کمی عطر داخل آن بود و دانش آموزان خندیدند؛ خانم معلم به پسرها گفت: نخندید و به دخترها گفت: «نخندید» خانم معلم از آن عطر به خودش عطر زد.

جاءَتْ سارة عِندَ مُدَرِّسَتِها وَ قالَتْ: «رائِحَتُكِ مِثلُ رائِحَةِ أُمّي.»

ساره نزد معلمش آمد و گفت: « بوی تو مانند بوی مادرم است.»

شَجَّعَتِ الْمُدَرِّسَةُ سارة؛ فَصارَتْ تِلميذةً مِثاليّةً وَ بَعدَ سَنَواتٍ؛ اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَةُ رِسالَةً مِنْ سارة مَکْتوباً فيها: «أَنتِ أَفضَلُ مُعَلِّمَةٍ شاهَدْتُها في حَياتي. أَنتِ غَيَّرْتِ مَصيري. أَنا الْآنَ طَبيبَةٌ.»

خانم معلم ساره را تشویق کرد و او دانش آموزی موفق شد. و پس از چند سال خانم معلم نامه ای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود: «تو بهترین معلمی هستی که در زندگی خود دیدم، تو سرنوشتم را تغییر دادی. من حالا پزشک هستم.»

وَ بَعدَ مُدَّةٍ، اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَةُ رِسالَةً أُخْرَی مِنَ الطَّبيبَةِ سارة؛ طَلَبَتْ مِنْهَا الْحُضورَ في حَفلَةِ زَواجِها وَ الْجُلوسَ في مَکانِ أُمِّ الْعَروسِ.

و پس از مدتی، خانم معلم نامه ای دیگر را از خانم دکتر ساره دریافت کرد که در آن از خانم معلم خواسته بود که در در جشن عروسی اش و نشستن در جایگاه مادر عروس را انجام دهد.

عِندَما حَضَرَتْ مُدَرِّسَتُها في حَفلَةِ زَواجِها؛ قالَتْ لَها سارة: شُکراً جَزيلاً يا سَيِّدَتي؛ أَنتِ غَيَّرْتِ حَياتي. فَقالَتْ لَها الْمُدَرِّسَةُ:

هنگامی که خانم معلم در جشن عروسی او حاضر شد؛ ساره به او گفت: ای خانم! تو زندگی من را تغییر دادی. پس خانم معلم به او گفت:

«لا يا بِنتي؛ أَنتِ غَيَّرْتِ حَياتي؛ فَعَرَفْتُ کَيفَ أُدَرِّسُ.»

« نه ای دخترم؛ تو زندگی من را تغییر دادی؛ فهمیدم که چگونه باید درس بدهم.»

✅ در این مقاله ترجمه متن درس ششم کتاب عربی نهم را بررسی کردیم، در صورتی که به معنی درس دیگری احتیاج دارید از قسمت دیدگاه با ما در ارتباط باشید.

موسوی پوران

هم‌بنیانگذار مجله ماگرتا ، زندگی ۲۴ ساعته روی خط آنلاین دهکده جهانی وب . تحلیلگر و متخصص تولید محتوای با ارزش و با کیفیت هستم و ۸ سالی می شود که وارد دنیای دیجیتال شدم. مدیر تیم تحقیق و توسعه شرکت هستم. بالاترین لذت برای من انجام کار تیمی ست.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + سیزده =