سرگرمیفیلم و بازی
موضوعات داغ

نقد و بررسی فیلم سینمایی Green Book

بررسی فیلم کتاب سبز ، برنده اسکار ۲۰۱۹

کتاب سبز

نام : Green Book “کتاب سبر”
انر : بیوگرافی , خانوادگی , کمدی
مدت زمان : ۱۳۰ دقیقه
زبان : انگلیسی
محصول : آمریکا
رده سنی : PG-13 (مناسب برای افراد بالای 13 سال)
ستارگان : Viggo Mortensen, Mahershala Ali, Linda Cardellini, Mike Hatton
نویسنده : Nick Vallelonga, Brian Hayes Currie
کارگردان : Peter Farrelly
نمره در (IMDB) آی ام دی بی : 10 / 8.3 از154,027 رای
خلاصه داستان : یک محافظ ایتالیایی آمریکایی تبدیل به راننده یک موسیقی دان آفریقایی آمریکایی شده و این دو قدم به یک سفر در دل جنوب آمریکا در دهه ۶۰ می‌گذارند.

تصاویر

مقدمه

هالیوود عادتی قدیمی دارد که در طی سالهای متمادی، از همان دوران آثار کلاسیک‌ش شکل داده و پرورده است. تا جایی که بیش از ۹۰ سال پس از ایجاد آکادمی‌ای برای تقدیر از بهترین دستاوردهای خودش، هنوز هرساله ثابت می‌کند که معدنی برای استعداد های کشف نشده است. در مراسم دو سال قبل بود که ماهرشلا علی در اولین تجربه ایفای نقش در فیلمی در قواره فصل جوایز و در اولین کاندیداتوری‌اش، اولین جایزه اسکارش را دشت کرد و پس از آن بدل به یکی از داغ‌‌ترین چهره‌های هالیوود شد. او حالا در دومین کاندیداتوری‌اش برای اسکار، که این بار هم برای ایفای نقش مکمل است، با کارگردانی همراه شده که در شصت و دو سالگی دست به ساخت اولین فیلم جدی‌اش Green Book زده است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Green Book با ماگرتا همراه باشید.

پیتر فارلی که پیش از این وظیفه کارگردانی آثاری نظیر Dumb and Dumber و ادامه‌اش، There’s Something About Mary و Me, Myself and Irene را به عهده داشته، در تصمیمی قابل تحسین دست به ساخت فیلمی جدی با محوریت رابطه دو شخصیت اصلی‌اش در طی یک سفر زده است. فیلم Green Book موفق شد جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی اوریجینال و بهترین فیلم را هم در اسکار 2019 به دست آورد.

داستان

« کتاب سبز » داستان تور موسیقی آهنگساز و نوازنده چیره دست سیاه پوست، دان شیرلی در شهرهای مختلف ایالات متحده در دهه 60 میلادی می باشد. شیرلی در موسیقی سبک ” جاز ” به عنوان یک پدیده غیرمعمول شناخته می شد. او فردی بود که اصولی ترین قواعد نواختن موسیقی جاز و در واقع استاندارد نوازندگی آن را تغییر می داد و آن را به سبک و سیاق خود اجرا می کرد. شیرلی در عین حال که به موسیقی تسلط داشت، استعداد عجیبی در یادگیری نیز داشت بطوریکه می توانست به 8 زبان زنده دنیا سخن بگوید و بصورت حرفه ای به نقاشی بپردازد. وی همچنین دارای مدرک دکترای روانشناسی، موسیقی و هنر نیز بود. « کتاب سبز » اشاره به تور دهه 60 این آهنگساز دارد که با اتفاقات مختلفی همراه بود.

داستان فیلم از جایی آغاز می شود که شیرلی ( ماهرشالا علی ) قصد دارد سفری را در ایالات متحده آغاز نماید و می داند که قرار نیست در تمام نقاط این کشور امنیت شامل حال او شود! از این جهت تصمیم می گیرد راننده ای سفید پوست استخدام کند و در این راه به تونی ( ویگو مورتنسن ) می رسد که در یک باشگاه شبانه فعالیت می کند و علاقه فراوانی هم به استفاده از خشونت دارد! تونی می پذیرد که شیرلی را در این سفر همراهی کند اما اختلاف نظر این دو ماجراهای مختلفی را در طول داستان رقم می زند و…

نقد و بررسی

Green Book که نامش را از کتاب راهنمای سفر و اقامتی برای سیاه‌پوستان در آمریکا وام گرفته است، روایتگر سفر «دکتر دان شرلی» و محافظ و راننده‌اش «تونی واللانگا» به جنوب آمریکا، برای اجرای موسیقی در میان مردمی‌ست که به هنر احترام می‌گذارند اما به هنرمند پشت آن به دلیل رنگ پوستش بی‌احترامی می‌کنند. تونی که خودش در ابتدای سفر تفاوت چندانی با مردمی که دکتر شرلی را به خاطر رنگ پوستش پس می‌زنند ندارد، در طول سفر با ذات شکننده شرلی آشنا می‌شود و به مرور حس محافظت و سپس حس محبتی در او نسبت به دکتر شرلی شکل می‌گیرد که پیش ساخت‌های ذهنی او را نسبت به نژاد تغییر می‌دهد.

فیلم با هوشمندی توانسته در میان اختلافات تونی و شیرلی، گریزی هم به جامعه وقت آمریکا بزند. جامعه ای که در آن مقطع یک جدال بی پایان را با جامعه سیاه پوستان آغاز کرده بود که این نژاد پرستی نیز در « کتاب سبز » به خوبی به تصویر کشیده شده است. در طول داستان ما به همراه این دو به مکان های مختلفی می رویم که باور عمومی به حقیر پنداشتن جامعه سیاه پوستان در آن جریان دارد. باوری که نام فیلم نیز به نوعی از آن الهام گرفته که اشاره به کتابی به نام « کتاب سبز راننده سیاه پوست » دارد که بیش از نیم قرن پیش در ایالات متحده چاپ می شد و در آن لیست هتل ها و غذاها و در مجموع، سرویس هایی که سیاه پوستان می توانستند از آن استفاده نمایند در آن ذکر می شد.

« کتاب سبز » از دسته آثار جاده ای – رفاقتی محسوب می شود که قرار است تضاد دو شخصیت اصلی داستان منجر به تحول آنان شود. در اینجا شیرلی شخصیتی خودخواه و به شدت مبادی آداب است که نمی تواند رفتارهای سطح پائین را تحمل کند و در نقطه مقابل تونی قرار دارد که کاملاً دیدگاهی متفاوتی نسبت به شیرلی دارد. او تحمل زیادی ندارد و اغلب مشکلاتش را با مشت زدن حل و فصل می کند. تونی همچنین خیلی توانایی در ادبیات و نوشتار ندارد و به همین جهت هنگامی که برای خانواده اش نامه می نویسد معمولاً نمی تواند آنچه که حس می کند را انتقال دهد. تضادهای میان تونی و شیرلی تنها به رنگ پوست شان خلاصه نمی شود، بلکه آنها در رویکردهای اجتماعی و باورهای شخصی نیز در نقطه مقابل یکدیگر قرار می گیرند.

« کتاب سبز » با فیلمنامه ای محکم و پرداخت شده، به خوبی توانسته انتقادات خودش را از جامعه و باورهای اشتباه آن که بخش زیادی از آن حتی امروز نیز مشاهده می شود مطرح نماید و در عین حال دو شخصیت اصلی داستانش را به بلوغ برساند. دو شخصیتی که ابداً درک مناسبی از یکدیگر ندارند اما رفته رفته متوجه می شوند که حضور هر کدامشان یک موهبت برای دیگری محسوب می شود. تونی در این سفر از شیرلی می آموزد و تجربه های جدیدی به دست می آورد و شیرلی نیز خیلی زود متوجه می شود که نمی تواند همیشه پشت ظاهر پر زرق و برق و مبادی آدابش پنهان شود و گاهی نیاز است که از جدول خارج شود و تن به مواردی دهد که برای او رد شدن از خط قرمز محسوب می شود.

اما فیلم تنها به روایت تغییر تونی به واسطه ارتباط و شناخت خلاصه نمی‌شود. فیلم همزمان داستان هنرمند فرهیخته سیاه پوستی‌ست که به واسطه تحصیلات و زندگی و سطح مالی متفاوتش، از موسیقی، فرهنگ و جامعه سیاه پوستان فاصله گرفته و به دلیل رنگ پوستش در جامعه سفید پوستان جایی ندارد. او مردی‌ست که از تضاد‌های بیرونی و درونی زیادی رنج می‌برد و همجنس گرایی‌اش نیز بار مضاعفی برای پذیرفته نشدن در جامعه محسوب می‌شود. همینجاست که او در تونی مرد ساده و قائم به ذاتی را می‌بیند که علیرغم بدبینی دوجانبه اولیه، در طی سفر بدل به فردی می‌شود که حقیقی‌تر از هر فرد دیگری در زندگی‌اش او را به خاطر کسی که هست می‌پذیرد و تحسین می‌کند. فیلم راه حل تقابل بیرونی نژادی را در درون شخصیت‌هایش پیدا می‌کند و نشان می‌دهد که حتی قدیمی‌ترین و جا خشک کرده‌ترین تعصب‌ها و گارد‌ها در صورت برقراری ارتباط و اخلاق مداری درونی شخصیت‌ها قابل از بین رفتن است.

برای چنین روایت سر راستی با چنین پیامی گل درشت، کوچکترین ضعفی در خلق شخصیت‌ها و روایت منجر به تبدیل شدن و نزول فیلم به یک مدیا برای پروپاگاندا می‌شود اما نویسندگان فیلم به بهترین شکل توانسته‌اند روی لبه باریک این تیغ راه بروند و متنی خلق کنند که به شخشیت‌ها، روایت و پیامش به درستی و به اندازه می پردازد.

پیتر فارلی نیز به خوبی توانسته از دام خودنمایی که برای بسیاری از کارگردانان فیلم‌های فصل جوایز در کمین است بر حذر باشد و به شکلی منطقی و در خدمت محتوا، فرمی ساده و آراسته‌ای را شکل بدهد. این سادگی به میزان قابل توجهی به نزدیکی عاطفی مخاطبان با شخصیت‌ها کمک می‌کند. او از بازیگران و نابازیگرانش به بهترین نحو ممکن استفاده کرده و از دو بازیگر اصلی مردش یکی از بهترین بازی‌های کارنامه‌شان را گرفته است. ماهرشلا علی به طور قطع لیاقت بردن دومین اسکار نقش مکملش را دارد و ویگو مورتسن یکی از درخشان‌ترین بازی های چند سال اخیر هالیوود را در حالی ارائه می‌دهد که از بسیاری از ایتالیایی-آمریکایی‌های حال حاضر هالیوود بهتر و موفق‌تر در خلق شخصیتی‌ست چند بعدی و عمیق، که در عین رعایت سادگی و ساده‌لوحی‌هایش، مردی‌ست که خشونت همیشه در مرکز زندگی‌اش قرار داشته است و می‌داند چگونه از خودش و دیگران در برابر انواع خشونت‌ها مراقبت کند.

سخن پایانی

فیلم Green Book اثر قابل تحسینی‌ست. چرا که با خودش و مخاطبش رو راست است. متوجه است که هسته و هدفش چیست و در مسیر این هدف تلاش می‌کند و به بهترین نحو ممکن به آن می‌رسد. بدون اضافه گویی و بدون تظاهر به دست یازی به مفهوم بالاتر. دیدن Green Book تجربه لذت بخشی‌ست. از آن نوع تجربه‌ها که مدتی بعد دلتنگش بشوید و بار دیگر به آن سر بزنید.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − شش =