نقد و بررسی بازی Gears 5 : چند روزی از انتشار بازی انحصاری گیرز ۵ – Gears 5 از سوی مایکروسافت می گذرد. بعد از انتشار نقدها و نمرات خوب و رو به بالای این بازی اکشن و مهیج ، حال قرار است در بخش فیلم و بازی ماگرتا ، بهترین سری از بازی های Gears of War را مورد نقد و بررسی تخصصی قرار دهیم.
بازیهای سری Gears of War بدون نیاز به هیچ گونه معرفی، همواره از برترین عناوین سبک شوتر سوم شخص بودهاند و با ارائه گیم پلی سنگین ولی لذت بخش، همواره تجربهای خاص و منحصر به فرد را به علاقهمندان این سبک ارائه کردهاند. Gears 5 ، جدیدترین عنوان این سری و احتمالاً آخرین عنوان اصلی آن در نسل هشتم است.
نزدیک به 13 سال است که از اولین نسخه عنوان بزرگ Gears of War میگذرد و منطقی است که بگوییم این بازی از آن روز تا به الان حسابی فرق کرده و نسبت به نسخههای اولیه تجربه بسیار متفاوتی را ارائه میدهد.
وقتی که نسخه اصلی Gears of War در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، جز هیجان خالص انتظار دیگری از آن نداشتیم؛ هدف بگیر، شلیک کن و بکش. یک عنصر کلیشهای اما هیجان انگیز و لذتبخش. اگر واقعیت را گفته باشیم ما طرفداران دنیای بازی همچنان از چنین عناوینی انتظارات مشابهی داریم و علاقهمندیم که با سرعت بالا و انرژی زیاد به کشت و کشتار دشمنان خود بپردازیم.
با اینحال استودیوی The Coalition تصمیم گرفت که چیز تازهای را امتحان کند و برای Gears دست به کاری زد که خیلی از استودیوهای مشابه با عناوین خود میکنند؛ مدرنسازی گیمپلی بدون دستکاری المانهای جذاب و دوست داشتنی بازی و با این اوصاف انجام چنین کاری همیشه نتیجهبخش و مفید نخواهد بود اماGears 5 به نظر میرسد که میان چند نسخه اخیر در این سالها، بهترین تجربه را ارائه میدهد. در ادامه به نقد و بررسی بازی گیرز ۵ می پردازیم ، با ماگرتا همراه باشید.
بررسی بخش داستانی بازی گیرز ۵ – Gears 5
بازی Gears Of War 5 در همان جایی شروع می شود که Gears Of War 4 به پایان رسید و بسیاری نگران فراموش کردن داستان بازی Gears 4 بودند که این نگرانی را شرکت سازنده این بازی برایشان رفع کرده و در ابتدای این بازی ما شاهد یک ویدیو هستیم که داستان بازی Geras 4 را یاد آور می شود.
Kait Diaz نام شخصیت داستان است که در Gears 4 مادر خود را از دست داد و در Gears 5 در حال کنار آمدن با موضوع مرگ مادرش است که بسیار ذهنش را درگیر کرده است.
اگر بیشتر دقت کنید متوجه می شوید که Gears 5 بیشتر از هر یک از سری بازی های قبل از خود به داستان بازی پرداخته است. بازی های قبل از Gears 5 شخصیت هایی مانند Marcus، JD ،Cole و co را داشته است؛ هرچند که آن ها در این بازی هم هستند اما نقش آن ها خیلی پر رنگ نیست.
در Gears Of War 5 سازنده های این بازی سعی کردند به عناصر انسانی بیشتر توجه کنند و روی این موضوع زوم کنند و تاثیرات آن ها بر جهان و محیط اطراف خود را به نمایش بگذارد اما در این امر چندان موفق ظاهر نشده است.
جا افتادن Kait در داستان بازی بسیار زمان بر و دشوار خواهد بود و دلیل آن این است که ما در طول بازی های گذشته با این شخصیت زیاد رو به رو نشدیم؛ تغییر چیز بسیار خوبی است و ظاهر تازه و جدید لازم است اما کنار آمدن با این مسئله که Kate شخصیت اصلی داستان است می تواند کمی مشکل ساز باشد.
یکی از دلایل اصلی محبوبیت این بازی بدون شک می تواند این باشد که زمانی که ما غرق در یک داستان از این بازی هستیم بلا فاصله داستان جدید و اتفاق جدید می افتد و نمی گذارد که بازی یکنواخت، و با یک هدف دنبال شود و این مسئله بسیار تحسین برانگیز است. محیط این بازی بسیار وسیع است و شهرک، مکان های تحقیقاتی پنهان، کوه های پوشیده از برف و … که باعث جذابیت داستان بازی می شود.
مسئله مهم دیگر شخصیت پردازی کاراکترهای بازی است. با وجود این که سازندگان سعی و تلاش زیادی برای پرداخت خوب شخصیتهای جدید سری کردهاند و البته نتیجه کلی کارشان قابل قبول بوده است، اما همچنان به نظر میرسد که شخصیتهای جدید نسبت به کاراکترهای اصلی سهگانه اصلی از نظر شخصیت پردازی در نقطه پایینتری هستند.
مشاهده شخصیت مارکوس فنیکس در بخشهای مختلف بازی که همچنان نیز شخصیتی بسیار پخته و با ابهت دارد، بیشتر باعث میشود که شخصیتهای جدید سری به حاشیه رانده شوند. البته با تمام این موارد، به هر حال شخصیت پردازی کاراکترهای اصلی بازی را میتوان خوب و قابل قبول دانست و هر چند به درخشش سهگانه اصلی نیست اما همچنان با شخصیتهایی طرفیم که باورپذیر هستند و میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.
هر چند در مورد کاراکترهای فرعی انسانی این موضوع خیلی برقرار نیست و خیلی از شخصیتها بدون این که خیلی با آنها آشنا بشوید، خیلی راحت به بازی اضافه شده و حذف میشوند و نمیتوانند اثرگذاری لازم را داشته باشند. بخشهای درخشانی نیز در شخصیت پردازی یکسری از کاراکترهای بازی نیز وجود دارد و البته به طرز جالبی، یکی از موارد خوب شخصیت پردازی کاراکترهای فرعی مربوط به یک روبات به نام JACK میشود.
این روبات در طول بازی گروه شما را همراهی میکند و در بخشهای زیادی از بازی یاری گر شماست و البته سیستم ارتقای توانایی نیز برای او در نظر گرفته شده است اما فارغ از همه اینها، شخصیت پردازی کلی این روبات با توجه به این که تقریباً دیالوگ خاصی هم ندارد، و به شکل جالبی بسیار خوب از کار در آمده است و با وجود این که در بخشهایی به نظر میرسد که تمرکز اصلی روی این شخصیت نبوده است، اما احتمالاً رفتار این روبات کوچک توجهتان را جلب خواهد کرد.
بررسی بخش گیم پلی بازی گیرز ۵ – Gears 5
خوشبختانه ویژگی که فرنچایز گیرز آو وار همیشه به خاطرش معروف بوده، یعنی گان پلی معرکه و مبارزات بی نظیر، دستخوش تغییر و تحولات زیادی نشده و همانند قبل به بهترین شکل ممکن پیاده سازی شده است. همانطور که از یک گیرز آو وار انتظار میرود، کلیت گیم پلی گیرز 5 مبارزات و سکانسهای هیجان انگیز بینشان هستند که مدام به شما آدرنالین تزریق میکنند، بنابراین هیچ جایی برای پلتفرمینگ یا پازل حل کردن باقی نمیماند.
اگرچه تعدادی المان مختلف به بازی اضافه شده تا از یکنواخت شدن گیم پلی جلوگیری کنند، اما تمامی این المانها به نفع بازی تمام نشدهاند. گیرز 5 به 4 اکت مختلف تقسیم میشود؛ اکت اول و آخر بازی همانند یک گیرز آو وار عادی یک حالت خطی دارند؛ یعنی بازی یک مسیر مشخص را پیش روی شما گذاشته و شما باید این مسیر را طی کنید. متاسفانه اکت دوم و سوم کمی متفاوت است و یک دیزاین غیر خطی برای آنها در نظر گرفته شده.
در این دو اکت یک نقشه نسبتا بزرگ پیش روی شما گذاشته شده و یک وسیله نقلیه به نام اسکیف(چیزی مانند یک قایق موتوری بزرگ) در اختیار شما قرار داده میشود. آبجکتیوهای اصلی روی نقشه مشخص میشوند و شما میتوانید هر زمان که بخواهید به سراغ آنها بروید، یعنی اگر علاقه دارید به گشت و گذار و انجام دادن فعالیتهای جانبی(بله، فعالیتهای جانبی هم وجود دارند) بپردازید، میتوانید این کار را انجام دهید.
مشکل اول اینجاست که این فعالیتهای جانبی مانند فچ کوئستهای ساده طراحی شده و فاقد از هر گونه جذابیتی هستند، بنابراین شما هیچ انگیزهای برای انجام دادن آنها نخواهید داشت. مشکل دوم اینجاست که محیطهای این نقشهها(که به لطف جلوههای بصری عالی بازی واقعا زیبا هستند) هیچ چیز جالبی برای پیدا کردن ندارند و واقعا دلیلی برای گشت و گذار در آنها وجود ندارد.
خود اسکیف یک نکته منفی به حساب نمیآید و به خاطر فیزیک بسیار خوبش کنترل آن در محیطهای ناهموار دو نقشه میتواند لذت بخش باشد، اما غیر خطی بودن این دو اکت برای بازی که در خطی بودن مهارت زیادی دارد واقعا غیر ضروری است.
چندین سلاح جدید نیز به بازی اضافهشدهاند. احتمالاً یکی از پرکاربردترین این سلاحها به خصوص در بخش کمپین، Lancer نارنجک انداز باشد که به جای اره برقی معروف این سلاح، روی آن یک نارنجک انداز ویژه نصب شده است که از طریق لیزر مکان هدف را مشخص کرده و بارانی از خمپارههای انفجاری را بر سر دشمن نگون بختی که در آن نقطه قرار دارد، پرتاب میکند و به خصوص در بخش داستانی، برای شکست دادن دشمنان خیلی قویتر به این قابلیت نیاز پیدا خواهید کرد.
سلاحهای قدرتمندی نظیر Cryo Cannon نیز در این نسخه به بازی اضافهشدهاند که در فاصله نزدیک، موجی قوی از هوای سرد و منجمد را به سوی دشمنان شلیک میکند و علاوه بر وارد کردن آسیب فراوان به دشمن، موجب کند شدن او نیز میشود. چندین سلاح دیگر نظیر Talon –که یک مسلسل دستی است و یا Claw LMG که سلاحی خاص طراحی شده توسط دشمنان اصلی بازی یعنی Swarm است نیز به بازی اضافهشدهاند که بعضاً در محیطهایی خاص و شرایط مشخصی کاربردهای بسیار زیادی پیدا میکنند و شاید استفاده از آنها خیلی رایج نشود اما در مواقع مخصوص، تأثیر خود را بر روند مبارزه خواهند گذاشت.
قدرت گیرز 5 در قسمتهای خطی آن است؛ قسمتهایی که یک مسیر از پیش تعریف شده را پیش روی شما قرار داده و آن را با انواع و اقسام دشمنان کوچک و بزرگ پر کرده است؛ مبارزات فراوان و پشت سر هم میتوانند زننده باشند و لول دیزاین ساده نیز میتواند مخاطب را خسته کند، اما گیرز 5 نیز همانند گیرز آو وار های قبلی با روشهای مختلف از یکنواخت شدن قسمتهای خطی خود جلوگیری میکند. تنوع دشمنان و اسلحههای بازی خود یکی از همین روشها است و باعث میشود که همه چیز به سنگر گرفتن، هدف گیری، شلیک کردن و خشاب عوض کردن ختم نشود.
ناگفته نماند که مینی باسهای متنوع و زیادی را در بازی خواهید دید که مبارزه با هر کدام از آنها بسیار هیجان انگیز و نفس گیر است؛ به شخصه فکر میکنم سوارم فلاکها نسبت به بقیه باسها بهتر طراحی شدهاند، موجودات کوچکی که به صورت دست جمعی در هوا میچرخند و ناگهان شما را مورد حمله قرار میدهند؛ به رگبار بستن آنها با یک مسلسل و کوچک کردن گروهشان واقعا لذت عجیبی دارد و یک حس رضایت را در بازیکن به وجود میآورد!
فاکتور دیگری که از تکراری شدن مبارزات جلوگیری میکند، قابلیتهای جدیدی است که به لطف حضور جک(روبات کوچکی که در طول بازی با شما همراه است) به بازی اضافه شده. این روبات کوچک دارای چندین قابلیت متنوع است که به مرور زمان برای شما آنلاک شده و میتوانید با Componentهایی که در محیط بازی پیدا میکنید آنها را ارتقا دهید. قابلیتهایی از قبیل ایجاد یک شیلد، نامرئی شدن، Stun کردن دشمنان و خیلی چیزهای دیگر که هر کدام به یک شکل به شما کمک میکنند.
به مرور زمان این قابلیتها کارایی خود را نشان خواهند داد و پس از مدتی خواهید فهمید که چگونه باید از هر کدام به نفع خود استفاده کنید. و مهمترین ویژگی که مبارزات را زیباتر از همیشه میکند و در تک تک لحظات بازی میدرخشد، گان پلی بی نظیر و همیشگی سری GOW است.
همه این مشخصهها نه تنها باعث شده گیم پلی گیرز 5 خسته کننده نباشد، بلکه در طول 15 ساعت بازی شما را تشنه مبارزات بیشتر نگه میدارند. انجام کارهایی مثل به رگبار بستن لوکاستها با لنسر، به سیخ کشیدن آنها با رترو لنسر، تکه تکه کردن سوارمها با نشر و یا نصف کردن آنها با اره برقی در حالی که به موسیقیهای متن زیبای رامین جوادی گوش میدهید، واقعا حال شما را جا خواهد آورد! و صد البته انجام دادن همه این کارها به همراه یک دوست، چه به صورت اسپلیت اسکرین چه آنلاین، لذت بیشتری دارد.
از نظر هوش مصنوعی دشمنان در بخش تکنفره نیز نمیتوان این عنوان را بازی خیلی خاص و انقلابی در این زمینه دانست. عملکرد کلی دشمنان خوب و قابل قبول است و بعضی حالات خاص مخصوصاً زمانی که دشمنان کوچکتر و تهاجمیتر حضور دارند نیز پیش میآید که به شکل بسیار خوبی دشمن میتواند شما را به مخمصه بیندازد اما در سایر حالات، دشمنان خیلی از لحاظ همکاری و نقشههای پیچیده عملکرد خاصی ندارند.
البته این موضوع، بیش از این که به ناتوانی سازندگان مربوط باشد، به خود بازیکنان نیز مربوط است. اگر سازندگان عنوانی از یک سری مشهور نظیر گیرز که افراد زیادی با درجههای مهارتی مختلف آن را در طول این سالیان دنبال کردهاند، ناگهان تصمیم بگیرند از هوش مصنوعی پیچیده و بسیار قوی استفاده کنتد که بتواند بازیکنان را در نقشههای پیچیده گیر بیندازد.
قطعاً بسیاری از بازیکنان با مشکلات زیادی در پیشروی در این عنوان رو به رو میشوند و به دلیل همین موارد، اکثر سازندگان از سرمایه گذاری روی یک سیستم پیچیده و خیلی قوی برای هوش مصنوعی دشمنان صرف نظر میکنند و بیشتر تفاوت درجههای سختی بازی نیز تا حد زیادی مربوط به سطح قدرت و میزان سلامتی دشمنان خواهد بود و نه استفاده از هوش مصنوعی عجیب و غریب در آنها. از طرف دیگر هوش مصنوعی استفاده شده برای همراهان تا حد خوبی قابل قبول است و آنها میتوانند به خوبی از پس انتخاب درست دشمنان برای از پا در آوردن و همچنین محافظت درست از خود در اکثر مواقع بر بیایند.
این موضوع در حالت چندنفره Horde هم که ممکن است گاهی اوقات بازیکن واقعی شما را همراهی نکند، بیشتر نمایان میشود خواهید دید که دو سه یار شما که توسط هوش مصنوعی کنترل میشوند، به خوبی میتوانند در مقابل تعداد بسیار بیشتری از دشمنان که آنها هم توسط هوش مصنوعی دیگری کنترل میشوند مقاومت کنند.
بخش Multiplayer بازی نیز همانند قبل نسبتا قوی ظاهر شده و میتواند برای افرادی که به دنبال یک تجربه آنلاین ساده اما خوب هستند بسیار لذت بخش باشد؛ چه تازه کاران، چه کسانی که با مولتی پلیر سری گیرز آو وار آشنایی دارند از مودهای قدیمی و محبوبی مانند Deathmatch، King of The Hill و یا Dodgeball لذت خواهند برد و سیستم Progression بخش چند نفره با وجود اینکه چندان پیچیده نیست، میتواند بازیکنان را برای ساعات زیادی سرگرم نگه دارد. اکثر آیتمهایی که برای بخش شخصی سازی کارکترها وجود دارد، به وسیله لول آپ شدن و کامل کردن Challengeها به دست میآیند و خوشبختانه پرداختهای درون برنامهای بازی زیاد به تجربه شما آسیب وارد نخواهند کرد.
مهمتر از همه بخش Horde است که میتوانید آن را تک نفره و یا چند نفره با دوستان خود(آپشن اسپلیت اسکرین برای این بخش نیز وجود دارد) تجربه کنید. همانند نسخههای قبلی، اینجا هم هدف شما مقاومت در برابر موجهای دشمنان است که به مرور زمان قویتر و سنگینتر میشوند؛ کلا 50 موج یا Wave وجود دارد و بعضی از موجها ممکن است یک یا دو باس هم پیش روی شما قرار دهند.
میتوانید با جمع آوری Power(که با کشتن دشمنان به دست میآید) از Fabricator تله، ابزار، اسلحه و آپگریدهای جدید تهیه کنید که تاثیر به سزایی در مبارزات پیش روی شما دارند. مهمتر از همه اینها کارکتری است که انتخاب میکنید؛ 6 کارکتر برای انتخاب وجود دارد، جیمز، دلمونت، کیت، مارکوس، جک و فاز و هر کدام از این کارکترها قابلیتهای خاص خود را دارند و هر کدام به یک شکل در بخش Horde به شما کمک خواهند کرد.
برای مثال، کیت میتواند برای مدت کوتاهی نامرئی شود و یا جک میتواند دشمنان را تحت کنترل خود در بیاورد. بخش Horde نیازمند همکاری بالای بازیکنان با یکدیگر است و به خاطر مبارزات چالش برانگیزش میتواند یک مود جذاب و اعتیاد آور باشد که برای مدت زیادی دست از سرش برنخواهید داشت.
علاوه بر اینها، بخش جدید دیگری نیز به بازی اضافه شده که Escape نام دارد؛ برخلاف Horde که در آن وظیفه شما مقاومت است، در Escape شما باید به تنهایی یا به همراه دو بازیکن دیگر، از یک Hive که مملو از دشمنان مختلف است فرار کنید. اینجا نیز هر شخصیت یک قابلیت متفاوت داشته و هر کدام به شکل خود میتوانند مفید باشند. البته با وجود اینکه بخش Escape نیز به شکل مطلوبی پیاده سازی شده و یک ویژگی جدید بسیار خوب به حساب میآید، جذابیت Horde و دیگر بخشهای چند نفره گیرز 5 را ندارد.
بررسی بخش گرافیک ، موسیقی و صداگذاری بازی گیرز ۵ – Gears 5
کوالیشن در Gears 5 سعی کرده استفاده بسیار خوبی از موتور گرافیکی آنریل انجین 4 برای خلق جلوههای بصری بازی داشته باشد که در این کار موفق بوده است. از نظر بصری، گیرز 5 درسطح بسیار خوبی قرار دارد. نورپردازیها، افکتهای حاصل از انفجارها و تیراندازی مواردی هستند که بازی را از نظر بصری زیبا کرده است.
همچنین طراحی کاراکترها و جزئیات چهره آنها در سطح بسیار خوبی قرار دارد. از نظر طراحی دشمنان، گیرز 5 دارای مواردی مثل پانسر و اسنچرها است که از نسخه پیشین وارد گیرز 5 شدهاند. این در حالی است که تعدادی دشمن جدید هم برای شما درنظر گرفته شده است تا بیشازپیش بهچالش کشیده شوید.
در بخش گیمپلی شاید مأموریتهای فرعی طراحی خوبی نداشته باشند، اما مأموریتهای اصلی حسابی شما را سرگرم میکنند و طراحی محیطهای بازی هم راضی کننده هستند و هرکدام ویژگیها و چالشهای مخصوصبه خود را دارند. همچنین بازی روی کامپیوتر بهخوبی بهینه است و باتوجهبه سیستم پیشنهادی این بازی، میتوانید تجربهی خوبی را کسب کنید.
جدا از این موارد کوالیشن برای بهرخ کشیدن قدرت آنریل انجین 4 و گرافیک بصری گیرز 5، از میانپردههای سینمایی مختلفی استفاده کرده است که از نظر بصری جذابیت بالایی دارند.
در نهایت به مبحث موسیقی و صداگذاری بازی میرسیم. قطعات موسیقی استفاده شده در بازی همانند نسخه قبل توسط رامین جوادی، آهنگساز سری Game of Thrones، ساخته و تنظیم شدهاند. این قطعات همگی با فضای بازی هماهنگی داشته و البته بازی به شکلی پویا و متناسب با صحنههای مختلف از این آهنگها بهره میگیرد.
در هنگام درگیری طبیعتاً ریتم آهنگ تندتر شده و شکل هیجان انگیزتری به خود میگیرد و در حین گشت و گذار در محیط نیز ریتم آن آرامتر میشود. ضمن این که در یک قسمت بازی که در یک آزمایشگاه سری و تاریک به وقوع میپیوندد، موسیقی بازی تا حدودی شکل ترسناک به خود میگیرد و با وجود این که خود مرحله خیلی ترسناک نیست، اما موسیقی بازی به شدت در تشدید حس ترس و ترسناک به نظر رسیدن مرحله بسیار خوب عمل کرده است.
در بعد صداگذاری نیز همانند همه نسخههای این سری، با اثری بسیار باکیفیت رو به رو هستیم. صداگذاران همگی به شکل خوبی نقش خود را ایفا کرده و به باورپذیرتر شدن شخصیتها کمک شایانی کردهاند. از سوی دیگر افکتهای صوتی مختلف نظیر انفجارها، صدای پاره شدن بدن دشمنان در اثر استفاده از اره برقی سلاح Lancer، صدای شلیک گلولهها و همه مواردی که برای یک تجربه سمعی عالی لازم بودهاند، به شکل بسیار خوبی در بازی قرار گرفتهاند و کاملاً در حد و اندازه اثری بزرگ محسوب میشوند.
موسیقی این بازی را هم مثل نسخه قبلی رامین جوادی ساخته و در بین آنها میتوان آثاری شنیدنی و به یادماندنی یافت.
جمع بندی بررسی بازی گیرز ۵ – Gears 5
Gears 5 عنوان بسیار خوبی است که گیم پلی بسیار جذاب و لذت بخشی را برای طرفداران این مجموعه پرطرفدار به ارمغان میآورد. هر چند مکانیزمهای اصلی بازی بعد از حدود ۱۳ سال، همچنان تغییر خاصی نکردهاند و به نظر برای جلوگیری از تکرار نیاز به تغییرات بیشتری در آینده احساس میشود اما به هر حال سازندگان بازی موفق شدهاند که همچنان گیم پلی استانداردی را چه در بخش تکنفره و چه در بخش چندنفره بازی ارائه کنند.
سازندگان سعی داشتهاند ایدههای جدیدی را نیز در بخش تکنفره پیاده سازی کنند که هر چند هنوز به شکل خام هستند، اما میتوان امیدوار بود که در نسخههای بعدی این سری این ایدهها به تکامل برسند. در کنار همه اینها، بازی از نظر فنی گرافیک بسیار بالایی دارد که آن را در زمره بهترین عناوین این نسل قرار میدهد.
در مجموع هر چند هنوز هم ایراداتی نظیر داستان ناتمام و یکسری مشکلات دیگر در این عنوان قرار دارند، اما Gears 5 عنوانی است که طرفداران این سری و عناوین شوتر سوم شخص، قطعاً از آن لذت خواهند برد.
- شخصیتپردازی خوب کاراکترها
- گانپلی جذاب و هیجانانگیز
- بخش ورسوس درگیر کننده و غنی
- جلوههای بصری چشمنواز
- موسیقیهای گوشنواز
- طراحی متنوع و هیجانانگیز مأموریتهای اصلی
- مأموریتهای فرعی تکراری و خسته کننده
- تکراری شدن حالت Escape پس از چند ساعت تجربه