سبک زندگی

جواب درس هشتم فلسفه دوازدهم انسانی ⭕️ عقل در فلسفه – قسمت دوم

پاسخ و حل نمونه اول ، نمونه دوم ، نکته ، بررسی ، تفکر و به کار ببندیم درس 8 هشت کتاب فلسفه 2 پایه دوازدهم انسانی

جواب درس هشتم فلسفه دوازدهم انسانی ؛ در این مطلب به پاسخ و جواب فعالیت های نمونه اول ، نمونه دوم ، نکته ، بررسی ، تفکر و به کار ببندیم صفحه ۶۰ ، ۶۱ ، ۶۲ ، ۶۳ ، ۶۴ ، ۶۵ ، ۶۶ و ۶۷ نمونه درس ۸ هشتم «عقل در فلسفه – قسمت دوم» کتاب فلسفه ۲ پایه دوازدهم رشته انسانی پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا ، همراه ما باشید.

بعدی: جواب درس نهم فلسفه دوازدهم انسانی

جواب درس هشتم فلسفه دوازدهم انسانی

جواب نمونه اول صفحه ۶۰ و ۶۱ درس ۸ فلسفه دوازدهم انسانی

یکی از افرادی که درباره استدلال و برهان اظهار نظر کرده و کارایی آن را محدود نموده، ابن تیمیّه حَرّانی است. وی می‌گوید نه «برهان» و نه «تمثیل»، در الهیات و مابعدالطبیعه قابل استفاده نیستند؛ زیرا تمثیل حجتی است که در آن، حکمی را برای چیزی از راه شباهت آن با چیز دیگر ثابت می‌کنند؛ در حالی که خداوند شبیه و نظیر ندارد. در قیاس برهانی نیز کلیّت کبریٰ یک شرط اساسی است و باید به طور مساوی شامل همه افراد شود؛ در حالی که قرار گرفتن خداوند با تعدادی از افراد به طور مساوی محال است؛ مثلاً وقتی می‌گوییم «هر مجموعه منظّمی یک نظم دهنده می‌خواهد»، این قضیه از نظر برهان هم شامل نظم‌های انسانی مانند یخچال و کولر می‌شود و هم شامل جهان خلقت. در هر دو مورد «نظم دهنده» لازم است؛ یعنی هم خدا نظم دهنده است و هم انسان. پس انسان شبیه خدا می‌شود و هم ردیف او می‌گردد. در حالی که خدا شبیه و هم ردیف انسان نیست و بنابراین، نمی‌توان از برهان برای اثبات این قبیل امور استفاده کرد.

فیلسوفان پاسخ می‌دهند که نظم دهندگی هم برای انسان و هم خدا معنای یکسانی دارد. اما با وجود این یکسان بودن معنا، توانایی خدا در نظم و نظمی که خدا پدید می‌آورد کامل است و هیچ خللی در آن نیست. اما نظم دهندگی انسان ناقص است و همواره می‌تواند کامل‌تر شود.

علاوه بر این، اگر کلمه ناظم در مورد خدا معنای دیگری داشته باشد و انسان‌ها آن معنا را ندانند، به کار بردن این کلمه برای خدا، عملِ پوچ و عبثی می‌شود.

بررسی: نظر شما در این باره چیست؟ آیا در برهان، هم‌ردیفی میان خدا و مخلوق اتفاق می‌افتد؟ درباره تمثیل چه می‌گویید؟ آیا فلاسفه در استدلال‌های خود از تمثیل استفاده می‌کنند؟

پاسخ: نظر ابن تیمیّه و اشاعره: اگرچه در قرآن از الفاظی مانند موجود‌، رحیم، کریم و… استفاده شده، ما معنای آن را دقیقا نمی‌دانیم و نمی‌توان همان صفاتی که به انسان نسبت داده می‌شود به خدا هم نسبت دهد‌، به عبارت دیگر صفات انسان و خدا به یک معنا نیست و فقط اشتراک لفظی دارند. امّا فیلسوفان معتقد به اشتراک معنوی صفات انسان و خدا هستند نه اشتراک لفظی.

پاسخ دیگر: ابن تیمیه در انتقاد از کارایی برهان و تمثیل در الهیات بیان می‌کند که این دو روش نمی‌توانند وجود خدا را به‌درستی ثابت کنند، زیرا خداوند شبیه مخلوقات نیست و قیاس میان آن‌ها اشتباه است. او تأکید می‌کند که هم‌ردیفی خدا و مخلوق در استدلال‌های الهی نادرست و ناپسند است، زیرا این امر به تحریف و محدود کردن حقیقت خداوند منجر می‌شود.

به همین دلیل، در برهان‌های الهی، باید مراقب بود که خداوند را با مخلوقات مقایسه نکنیم. هرگونه قیاس بین خدا و مخلوق می‌تواند سبب اشتباه در فهم صفات الهی شود و باعث کاهش اهمیت و عظمت خداوند در نظر مخاطب گردد.

در مورد تمثیل، باید گفت که استفاده از آن در توصیف خداوند ناکافی است. تمثیل‌ها می‌توانند به ما کمک کنند تا مفاهیم پیچیده را بهتر درک کنیم، اما نباید به عنوان حقیقت مطلق به کار روند، زیرا آن‌ها توانایی بیان کامل و دقیق حقیقت الهی را ندارند.

فلاسفه معمولاً از تمثیل به‌عنوان ابزاری برای ساده‌سازی و قابل درک‌تر کردن مفاهیم پیچیده استفاده می‌کنند، اما باید آگاه باشند که این تمثیل‌ها محدودیت‌هایی دارند و نمی‌توانند به‌طور کامل حقیقت خداوند را منتقل کنند. لذا در استفاده از تمثیل در مباحث الهی باید با احتیاط عمل کرد.

پاسخ نمونه دوم صفحه ۶۱ و ۶۲ درس ۸ فلسفه دوازدهم انسانی

دسته‌ای از دانشمندان علم کلام معتقدند که هیچ کاری ذاتاً خوب یا بد نیست و عقل هم نمی‌تواند خوبی یک کار و بدی کار دیگر را تشخیص دهد. همچنین انسان نمی‌تواند بگوید که خدا حتماً این قبیل کارهای خوب را انجام می‌دهد و آن قبیل کارهای بد را انجام نمی‌دهد؛ زیرا این سخن، به معنی محدود کردن قدرت اختیار خداست؛ در حالی که خدا قادر مطلق است و هیچ چیزی قدرت او را محدود نمی‌کند. هر کاری که او دستور دهد، همان خوب است و هر کاری که او منع کند، همان بد است. به این نظر می‌گویند: «حسن و قبح شرعی».

در مقابل، فلاسفه عقیده دارند که برخی از افعال حقیقتاً کمال محسوب می‌شوند و خوب‌اند و عقل می‌تواند خوبی آنها را تشخیص دهد؛ مانند عدل و راست‌گویی. برخی از افعال نیز حقیقتاً نقص و عیب‌اند و بد شمرده می‌شوند و عقل می‌تواند به بدی آنها پی‌ببرد؛ مانند ظلم و دروغ‌گویی. بنابراین، ما می‌توانیم به کمک عقل خود بدانیم که خداوند که یک وجود کامل است و نقص در او راه ندارد و بر هر کاری تواناست، امّا چون وجودی کامل است، حتماً به عدل رفتار می‌کند نه به ظلم، این به معنای محدود کردن خدا نیست بلکه به این معناست که خداوند منزّه از ظلم کردن است. این دیدگاه را «حسن و قبح عقلی» می‌گویند.

بررسی: این دو دیدگاه را بررسی و مقایسه کنید و سپس از آنها نتیجه‌گیری نمایید.

پاسخ: فیلسوفان هم نمی‌گویند بین صفات خدا و صفات انسان هیچ تفاوتی وجود ندارد که نتیجه‌اش هم‌ردیفی خدا با مخلوقات باشد. اوّلاً انسان و سایر مخلوقات هم دارای صفات منفی هستند که بیانگر ضعف و نقص است ولی خداوند فقط دارای صفات مثبت (دارای کمال) است‌. ثانیاً همان صفات خوب در مخلوقات که بیانگر کمال‌اند محدود است و کامل نیست. بنابراین معنای سخن فیلسوفان که معتقد به اشتراک معنوی صفات خدا و انسان هستند فقط اشتراک در معنا و مفهوم صفاتی است که بین خدا و انسان مشترک است نه اشتراک مصداقی مثلاً وقتی می‌گوییم خدا قادر است یا عالم است، قدرت یا علم چه در مورد خدا به کار رود چه در مورد انسان معنا و مفهوم آن یکی است اگرچه از نظر مصداقی یکی نامحدود و عین ذات است و دیگری محدود و خارج از ذات.

فلاسفه در استدلال‌های خود از تمثیل هم استفاده نمی‌کنند.
در دیدگاه اشاعره نقش عقل در درک حُسن و قُبح برخی از افعال نادیده گرفته شده است‌، اعتقاد آنها بر این است که ملاک و معیار خوبی و بدی فقط دین است و عقل ما به هیچ عنوان نمی‌تواند خوبی و بدی را تشخیص دهد بنابراین هر فعلی اگر شرع بگوید خوب است‌، خوب است و اگر بگوید بد است بد است اما فلاسفه و متکلمین شیعه برای عقل نقش تشخیصی قائل هستند‌، به این معنا که اگر حتی برخی از اعمال در دین هم حُسن و قبح آن مشخص نشده بود‌، باز هم عقل حُسن و قبح آن را تشخیص می‌داد‌. مثلاً عقل تشخیص می‌دهد که ظلم‌، دروغ‌، دزدی بد است و یا عدل‌، راستگویی و امانت داری خوب است‌. (شهید مطهّری در مورد تفاوت نگاه اشاعره و متکلّمین شیعه نسبت به مسأله عدل خدا که به همان حُسن و‌ قبُح عقلی و شرعی بر می‌گردد می‌گوید: اشاعره معتقدند “آنچه خدا می‌کند، عدل است” (‌حسن و قبح شرعی) و شیعه و معتزله می‌گویند: “آنچه عدل است خدا می‌کند” (حسن و قبح عقلی)

حل نکته صفحه ۶۳ و ۶۴ درس ۸ فلسفه دوازدهم انسانی

ملاصدرا، فیلسوف بزرگ عصر صفویه، در کتابی به نام «شرح اصول کافی» احادیث کتاب کافی را شرح کرده است. اولین حدیث این کتاب، حدیثی است از امام باقر (ع) درباره عقل. امام می‌فرماید:

«هنگامی که خداوند عقل را آفرید، او را به سخن آورد. سپس به او گفت: نزدیک شو! عقل بلافاصله نزدیک شد. دوباره گفت: برگرد! عقل بلافاصله برگشت. در این هنگام، خداوند فرمود قسم به عزّت و جلال خودم هیچ مخلوقی را نیافریدم که نزد من از تو محبوب‌تر باشد. من تنها تو را لایق امر کردن می‌دانم و تنها تو را از امور ناشایست باز می‌دارم. در نتیجه، تنها تو را مجازات می‌کنم و تنها به تو پاداش می‌دهم.»

صدرالمتألهین در توضیح این حدیث می‌گوید: «این موجود که اشرف مخلوقات و محبوب‌ترین آنها به شمار می‌آید و عقل نام دارد، چیزی جز حقیقت روح اعظم نیست، و روح اعظم همان نفحه الهی است که خداوند هنگام آفرینش، در وجود آدم دمید.»

با مطالعه سخن امام باقر (ع) و بیان ملاصدرا، به سؤال‌های زیر پاسخ دهید.

۱- معنا و مفهوم فلسفی به سخن آمدن عقل چیست؟ نظر کدام فیلسوف یونانی با ا‌ین عبارت قرابت و نزدیکی دارد؟

پاسخ: منظور توانایی استدلال و کاربرد آن است. – هراکلیتوس

۲- از فرمان خداوند به عقل برای نزدیک شدن و دور شدن و اطاعت آن توسط عقل چه برداشتی دارید؟

پاسخ: چون عقل توانایی تشخیص درست و غلط را دارد، می‌توان به آن تکیه کرد (العقل ما عُبد بهِ الرَّحمن و اکتُسِبَ به ِالجنان)

۳- برداشت فلسفی صدرالمتألهین از این سخن امام باقر (ع) چیست؟

پاسخ: حقیقت انسان و ملاک شرافت او بر سایر موجودات همین عقل است و اینکه خداوند فرموده: «وَ نفختُ فیه مِن روحی» // منظور از این نفخه الهی همان عقل است که به انسان عطا شده است، خداوند خود عقل کامل است و از این عقل به انسان هم داده شده است که به برکت آن خلیفه الله و اشرف مخلوقات شود.

جواب بررسی صفحه ۶۵ درس ۸ فلسفه دوازدهم انسانی

آیا دیدگاه فیلسوفان اسلامی درباره عقل به معنای دستگاه تفکر و استدلال میان سایر فیلسوفان هم رواج دارد؟ پاسخ خود را با توجه به آنچه در کتاب سال قبل و درس‌های پیش آموخته‌اید، مطرح کنید.

پاسخ: در میان فیلسوفان اسلامی‌، معمولاً استدلال عقلی رواج داشت و غالباً بر همین نظر بودند اما فیلسوفان اروپایی دو گروه شدند‌، عدّه‌ای به استدلال عقلی توجه بیشتری داشتند و عده‌ای نیز به تجربه و تجربه گرایی روی آوردند و جریان غالب همان تجربه گرایی بود.

پاسخ تفکر صفحه ۶۶ و ۶۷ درس ۸ فلسفه دوازدهم انسانی

ابن‌سینا رساله‌ای به نام «معراجیه» دارد. وی در مقدمه این رساله می‌گوید: «شریف‌ترین انسان و عزیزترین انبیا و خاتم رسولان (ص) چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل، ا‌میرالمؤمنین (ع) که ا‌ی علی، چون می‌بینی که مردم با انواع نیکی‌ها به سوی خالق خود تقرّب می‌جویند، تو به انواع تعقّل و تفکّر به او تقرّب جوی تا از آنان سبقت‌گیری» و این خطاب جز با چنین بزرگی ممکن نبود؛ زیرا او (علی) در میان خلق مانند «معقول» در میان «محسوس» بود، لاجرم چون با دیده بصیرت به ادراک اسرار شتافت، همه حقایق را دریافت و دیدن یک حکم دارد که گفت، «اگر پرده کنار رود، بر یقین من افزوده نمی‌شود.»

درباره گفته ابن‌سینا فکر کنید و بگویید:

۱) به نظر شما عبادت با بهره‌مندی از انواع تعقل چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

پاسخ: هر عملی که مطابق و بر مبنای عقل و همراه با تفکّر و تعقّل باشد یک نوع عبادت محسوب می‌شود، عبادت خدا بدون شناخت و تفکّر هیچ ارزشی نخواهد داشت.

۲) توصیفات ابن‌سینا از پیامبر (ص) و امام علی (ع) نشان دهنده چیست؟

پاسخ: نشان دهنده این است که آن‌ها را در قلهٔ معرفت دینی می‌بیند. معرفتی که حاصل حسّ و عقل و شهود قلبی است.

۳) با توجه به شخصیت فلسفی ابن‌سینا، این بیان وی چه پیامی در بردارد؟

پاسخ: منظور ابن سینا این است که حضرت علی (ع) اگر به مقامی در عبادت می‌رسد که از کُنه و باطن عالم با خبر است و به یقین عقلی و قلبی رسیده است‌، دلیل این سبقت در تقرّب به خدا، عبادت عاقلانه همراه با معرفت و شناخت عقلی است که این عبادت‌ها را ارزشمند نموده است.

حل به کار ببندیم صفحه ۶۷ درس هشتم فلسفه دوازدهم انسانی

۱) عامل اصلی توجه به عقل و عقلانیت در جهان اسلام چه بود؟

پاسخ: عامل اصلی توجه به عقل و عقلانیت در جهان اسلام قرآن کریم و سیره معصومین (ع) است.

۲) مخالفت با عقل در جهان اسلام در چه قالب‌ها و اشکالی صورت می‌گرفت؟ چرا؟

پاسخ: مخالفت با عقل به صورت مستقیم کمتر صورت گرفته اما در دو قالب خود را نشان داده است و علت اینکه مخالفت با عقل در اسلام و به خصوص در میان پیروان ائمه کمتر جدی گرفته شده، توجه قرآن کریم و معصومین بزرگوار به عقل بوده است.

۳) در مورد رابطه عقل و دین چه تفاوت اساسی میان فیلسوفان مسلمان با رهبران کلیسا وجود دارد؟

پاسخ: رهبران کلیسا، به خصوص در دوره اول قرون وسطی مخالف سرسخت عقل بودند و میان ایمان دینی و عقل تضاد می دیدند اما عموم فیلسوفان مسلمان معتقد به همراهی عقل با دین بودند.

۴) چرا فیلسوفان مسلمان به دو گروه عقل‌گرا و تجربه‌گرا تقسیم نشدند؟

پاسخ: فیلسوفان مسلمان همه توانایی های شناخت، اعم از عقل و حس و شهود و وحی را قبول داشتند و همانطور که افلاطون و ارسطو هم حس و هم قیاس را قبول داشتند، فیلسوفان مسلمان نیز هم حس و هم قیاس عقلی را معتبر می دانند.

قبلی: جواب درس هفتم فلسفه دوازدهم انسانی

توجه: شما دانش آموز پایه دوازدهم رشته علوم انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به جواب تمرینات و فعالیت های دروس کتاب فلسفه دوازدهم متوسطه دوم ، در انتهای عنوان خود عبارت «ماگرتا» را نیز در گوگل جستجو کنید.

✅ در انتها امیدواریم که مقاله پاسخ سوالات درس ۸ هشتم کتاب فلسفه پایه دوازدهم متوسطه دوم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. شما می توانید سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید. 🌹

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × پنج =