انشا در مورد مدرسه ✍️+ با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد مدرسه با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا در مورد مدرسه : خانه دوم که می گویند مدرسه است.برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ماهمراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد آغاز سال تحصیلی جدید
انشا در مورد مدرسه
مقدمه: مدرسه بهترین و امن ترین جای دنیاست، جایی که نه ترسی هست و نه دردی، همیشه دوست داشتم نفر اول وارد مدرسه شوم، آنجا برای من هم مدرسه بود و هم پارک، هم محل اموزش و هم مکان زندگی، من همه چیز را از آنجا آموختم. من زندگی را از درب مدرسه یاد گرفتم و تا همیشه در یادم ماند.
بدنه: مدرسه مکان همزیستی و آموزش بود، مکانی مقدس که در آنجا خدا را دیدم و خوب شناختم. درس ایمان و اخلاق و نوع دوستی، جایی برای مشارکت در زندگی جمعی و احترام گذاشتن به حقوق دیگران.
گاهی مدرسه برای من از خانه هم جذاب تر بود و می توانستم راحت حرف هایم را به مدیر و معلمانم بزنم. آنجا هیچ فرقی بین بچه ها نبود و هر کس جایگاه خودش را داشت. وقتی مریض بودی کسی نمی گفت بهانه می گیری و دلت درد نمی کند.
همیشه دوست داشتم در کنار معاون مدرسه بمانم و کمکش کنم و اخر سر هم باخنده بگوید بریم بستنی و ما همه خوشحال شویم. آنجا همه چیز معیارش مهرورزی و عشق بازی بود. ساعت های ورزش که مدیر و معاون هم می آمدند من سر از پای نمی شناختم. روزی که جشن داشتیم و اعیاد بود همه باهم مدرسه را مرتب و تزئین می کردیم و هیچ کس از زیر کار در نمی رفت و همه دنبال کار بودند.
مراسم که تمام می شد یک دست فوتبال بازی می کردیم و شاد و خندان باز می گشتیم منزل. مدرسه برایم خاطراتی خوش رقم زده و دنیای جذاب من شده است. من هر بار که از کنار مدرسه می گذرم با عشق به همه جا می نگرم و دوست دارم دوباره وارد شوم و در آنجا ساعتی خاطراتم را زنده کنم.
نتیجه گیری: مدرسه بهترین و جذاب ترین مکان برای آموزش و زندگی کردن است. مدرسه مکانی مفید و انسان ساز است که افراد بزرگی را تربیت کرده و به جامعه تحویل داده است.
انشا در مورد مدرسه برای همه کودکان
مقدمه: مدرسه بهاری زیباست که شکوفه های علم و دانشش همیشه سبز و جاوید است. مدرسه برایم دفتری سفید بود که جمله های جذابی در ان نوشتم. مدرسه برایم توشه ای برای همه زندگی بست و من برداشتم.
بدنه: کوله بارم را از مدسه برداشتم. حتی راه رفتن هم از مدرسه آموختم. کوله باری ارزشمند که پر از حس های متفاوت است. مهربانی، عشق، احترام به بزرگترها، فداکاری برای مردم، قدرشناسی، شکرگزاری، وطن دوستی و دینداری، همه این ها را در کوله بار مدرسه داشتم و دیدم که هر یک در چه زمانی به دست می آید و چه زمانی باید به کار برده شود.
مدرسه مکتب دینداری و آموزش شیوه درست زندگی کردن و خداشناسی را به من آموخت. مدرسه مرا با آغوش گرم پذیرفت و به من فرصت رشد کردن داد و مرا انسان تربیت کرد. انسانی که از درد مردم دردمند می شود و از ناراحتی مردم ناراحت می شود، من بر خود وظیفه می دانم که برای تعالی و پیشرفت کشورم تلاش کنم و این را مدرسه به من آموخته است.
مدرسه بایای مهربانی داشت که من از او مهربانی و عشق و دوستی آموختم و هر بار که می دیدم قند در دلم آب می شد و خوشحال می شدم. مدرسه بهترین مکان برای دوستی های بی پایان بود و شهربازی که چرخ و فلک نداشت ولی لی لی داشت و هفت سنگ و انسانهایی که حتی هم بازی هم می شدند.
مدیر و معلمانی که هرچند گاهی عصبی می شدند ولی دلسوز بودند و مهرورزی می کردند. مدرسه شاهراه زندگی است و من با قدرت و دانش آموخته های بسیار از آنجا گذشتم. مدرسه برای من مکان درس خواند نبود که یک عرصه بزرگ برای زندگی بود که گاهی جنگ می طلبید و زمانی آرامش، من در مدرسه رفاقت و فداکاری و نوع دوستی هم آموختم.
درس انسان سازی، صداقت، نداشتن کینه، حق تقدم، رعایت حقوق دیگران، احترام گذاشتن به ثروت های ملی کشور، حفظ کردن سرود ملی، قدرشناسی شهدا و احترام به خونشان، مبارزه با دشمن دین و احترام به پرچم کشورم و در یک کلمه مدرسه یعنی همه چیز.
نتیجه گیری: مدرسه صحنه یک زندگی بود که در ان همه چیز دیده می شد و ما افرادی که آنجا بودیم تمام اصول و شروط زندگی صحیح را آموختیم و دانستیم که هر کس باید در زندگی مسئولیت هایی را بپذیرد و به آنها عمل کند. مدرسه هم مکتب بود و هم خانه و هم دانشگاه. مدرسه مرا انسان بار آورد و توانستم به اهداف بلند خویش دست یابم.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد حیاط مدرسه
و
انشا در مورد بابای مدرسه
☑️ به پایان انشا درباره مدرسه رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
معرکه بود
سلام خیلی خوب بود ممنون
عالی——بهترین سایت برای تحقیق
عالی