انشا در مورد روز اول مدرسه و بازگشایی مدارس
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد روز اول مدرسه و بازگشایی مدارس با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا در مورد روز اول مدرسه و بازگشایی مدارس : چه قدر حالم خوب است و هر بار می روم و کیف و دفتر جدیدم را نگاه می کنم. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد مدرسه
انشا درباره روز اول مدرسه و بازگشایی مدارس
مقدمه: مدرسه را دوست دارم چون تمامی خاطرات زیبایم را از آن جا دارم و همه دوستانم رهاورد مدرسه هستند. کار و تحصیل و شغل و همه چیزم را از مدرسه دارم. هربار که سال تازه می شود و من دوباره به مدرسه باز می گردم، انگار تازه متولد شده ام و کسی نمی داند که چه قدر خوشحال هستم.
بدنه: صبح زود از خواب بیدار شدم و به سوی مدرسه به راه افتادم، انگار همه شهر بوی کتاب و دفتر و مداد نو می داد و همه خوشحال بودند و سر از پای نمی شناختند. روزهای شهریور را می شماردم و هر روز که به مهر نزدیک می شدم، شادیم مضاعف می شد و می توانستم روزهای خوب را تصور کنم. کیف و کتابم را کنار بالشم می گذاشتم و ساعت چهارگوش قدیمی را هم کنار تختم گذاشتم و با کلی آرزوهای خوب و ناب به خواب رفتم. روز های خوش دوستی و ساعت های ناب انشا و ورزش را یاد آوردم و کم کم به خواب رفتم. شبی خوش و کوتاه که تا سحر از ذوق و شوق خواب نداشتم و چشمم به پنجره بود.
وقتی صبح شد، دست مادرم را روی پیشانی حس کردم که نوازشم کرد و لقمه ای نان به من داد و با عشق مرا از زیر قرآن گذراند. کیف زیبا و دفتر و مدادم را روی دوشم انداخت و دعایی زیر لب زمزمه کرد. کم کم به راه افتادم و دیدم که تمام شهر پر از دانش آمورانی بود که هر کدام کیف و کفشی نو داشتند و از خوشحالی سر از پای نمی شناختند.
به در مدرسه که رسیدم دسته های گل آفتابگردان را دیدم که برایمان چیده بودند و هر دانش اموز هم با شاخه گلی استقبال شد. روزهایی که دوست داشتم خیلی زود از راه رسیدند و سرود همشاگردی سلام از بلندگوی مدرسه پخش شد و شوق درس خواندن آغاز شد.
نتیجه گیری: مدرسه خانه دوم دانش آموزان است که باید در آنجا احساس خوبی داشته باشند و آینده خود را بسازند. روزی که مدارس باز شد به چشم خودم آفتاب را دیدم که در حوالی دیوار مدرسه خود نمایی می کرد. مدرسه باید فضایش شاد و روزهایش خوب باشند تا دانش اموزان از محیطش لذت ببرند.
انشا در مورد اولین روز مدرسه کلاس چهارم
مقدمه: مدرسه کانون مهر و محبت و دوستی است. مدیر و معلمان باید چنان رفتاری داشته باشند که دانش آموزان مدرسه را خانه امن خود بدانند و از آن جا فرار نکنند. دانش آموز نیازمند محبت و توجه و نگاه محبت آمیز است.
بدنه: راه خانه تا مدرسه را با ذوق و شوق تمام دویدم و خیلی سریع رسیدم. تمام شهر پر از بوی اسفند بود و مردم پر از هیاهو و سر و صدا کودکان خود را به مدرسه می رسانیدند. هر معلم که وارد می شد سر تا پایش را نگاه می کردم و بسیار خوشحال می شدم.
دبیران و معلمان جوان را هم دوست می داشتم و می خواستم با همه آنها سخن بگویم. روز اول مدرسه برنامه هفتگی را دادند و من هم مشتاق و عاشق، همه را مو به مو یاد داشت کردم. دوستان قدیمی و جدید را دیدم و برایشان از تعطیلاتم گفتم و همه با هم تا پایان روز حرف زدیم و گفتیم و خندیدیم.
روزهای تکراری تابستان تمام شد و پاییز با همه برگ ریزانش از راه رسید و همه خوشحال و شادمانه به سمت و سوی جدیدی قدم برداشتیم. روز بازگشایی برای من بهترین و زیباترین بود، زیرا دانستم که همه روزها برای هدفی خلق شده اند و من باید برای همه روزهای خود برنامه ریزی کنم.
روز اول مهر روز دوستی و خاطره گویی و عشق و رفاقت است و از آن روز تا پایان سال خاطرات خوشی را برای خود و دوستان به همراه خواهد داشت. روز بازگشایی را در دفتر خاطراتم نوشتم و هر یک از دوستانم همه مطلبی را یاد داشت کردند و ان روز تمام شد.
هر بار که خاطرات مهر را مرور می کنم حالم خوب می شود و احساس بسیار خوبی می یابم. هنوز هم دلم برای دفتر های خوشبوی کاهی و خودکارهای بیک و مداد قرمز تنگ می شود و بال در می آورم برای دیدن و تکرار خاطراتش.
نتیجه گیری: مدرسه را چون بوی مادرم دوست می دارم و می دانم که روزهای خوش عمر، همان روزهای خوب و خوشی بودند که در مدرسه سپری شدند و تمام شدند. روزهایی که بسیار سریع رفتند و برای من این سخن را تا همیشه ماندگار کردند که همه چیزهای خوب و ناب را از مدرسه آموختم و هنوز هم برایم بهشت روی زمین است.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد بابای مدرسه
و
انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه در یکی از قالب های نوشتاری
و
انشا در مورد حیاط مدرسه
☑️ به پایان انشا درباره روز اول مدرسه و بازگشایی مدارس رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
عالی بود.
عالی 👌👌👌
بسیار عالی بود
سپاس
عالی