وقتی از ادبیات بومی صحبت می شود دقیقا منظور چیست؟ ✍️
تعریف کاملی از ادبیات بومی یا اقلیمی و بررسی گویش ها و زبان های محلی
ادبیات بومی (اقلیمی) هم معنای گسترده ای دارد و هم معنای محدودی دارد. ادبیات بومی یا اقلیمی به منطقه یا کشور خاصی اطلاق می شود که این سرزمین از کجا واقع شده و ساکنان آن منطقه می توانند آن را درک کنند. در این ادبیات اصطلاحات ، گویشها ، موقعیت جغرافیایی ، شرایط زندگی مردم رایج است. کلمه ی بومی Native در زبان انگلیسی با کلمه ی ملت و مردم Native هم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. با ادبیات ماگرتا همراه باشید.
ادبیات بومی چیست
به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص ادبیات است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
۱- وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانه های مشترک.
۲– مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر).
۳– وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و… در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
۴– طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرط بندی، معرکه گیری.
۵– خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیله نقلیه بهره گیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
۶– مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
۷– وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
۸– مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجاره بهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهره گیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
تحقیق در مورد ادبیات بومی ایرانی اگر خوب نوشته شده باشد ، آیینه ای از فرهنگ و شیوه زندگی مردم است و همین جو است که آیات کشورهای مختلف را متمایز می کند. به عنوان مثال ، ادبیات ایران شبیه ادبیات هندی یا آمریکایی نیست.
البته آثار نویسندگان یک منطقه یکسان نیست. به عنوان مثال ، نوشته های دولت آبادی و چند نفر دیگر همیشه زندگی روستایی و عشایری را روایت کرده اند ، اما آثار اسماعیل فصیح اغلب زندگی شهری را روایت می کند.
علاوه بر داستانهای محلی مانند گیله مرد ، همسر آهو خانم ، سووشون ، عزاداران بیل و غیره که بسیار موفق هستند و مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده اند ، همچنین اشعار محلی نیز وجود دارد که چندان محبوب نیستند.
زیرا گویش آنها مختص یک منطقه است و مردم مناطق دیگر قادر به درک آن نیستند و به همین دلیل از استقبال چندانی برخوردار نیستند. این حتی در سالهای دورتر وجود داشته است ، به عنوان مثال باباطاهر ، که اشعار محلی را سروده است ، به اندازه سعدی و حافظ مشهور نبود. علاوه بر شعر ، داستان ها و ضرب المثل های قومی وجود دارد که علی رغم داستان قوی ، محبوبیت چندانی ندارند.
امروزه با رشد صنعت بسیاری از زندگی روستایی تغییر کرده و به زندگی شهری نزدیکتر شده اند و نویسندگان غالباً با جو شهری داستانهایی می نویسند. البته نه تنها در ادبیات بلکه در کل ، بسیاری از آداب و رسوم و لهجه ها در حال محو شدن و ناپدید شدن هستند.
اما ما باید با همکاری ملت و دولت میراث سرزمین خود را حفظ کنیم. به عنوان مثال ، از نویسندگان محلی و آثار آنها پشتیبانی كنید ، برنامه هایی را برای ترویج آداب و رسوم و گویش های مناطق مختلف ایران تهیه کنید و اجازه ندهید كه آنها فراموش نشوند.
ادبیات بومی در ایران
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آیینه تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد.
از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکنر که جنبه ی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
ادبیات غنی فارسی دریای بیکران است که درهای گرانبهای دارد. فرهنگ و ادبیات بومی ما بزرگترین گنجینه ارزشمندی است که اجداد ما به جا گذاشتند.
فرهنگ و زبانی که هزاران سال خود را در جهان نشان داده است. در میان این فرهنگ ها ، گویش لری یکی از گویش های غربی ایران است.
از میان گویشهای مختلفی که در ایران پراکنده است ، این گویش از جایگاه ویژه ای برخوردار است زیرا تحولات زبانی کمتری را متحمل شده و ساختار باستانی خود را بیش از سایر گویش های بومی ایران و هنجارها و کاربردهای باستانی در فارسی پشت سر گذاشته است. هنوز هم حاوی درها و دوره های باستانی است. سخنان دست نخورده از دوران باستان گواه از قدمت این گویش است.
در بین واژگان رایج در گویش لری ، کلمات پهلوی و اوستایی وجود دارد که به زبان لری تغییر یافته یا در گویش لری با تغییر کمتری نسبت به فارسی تلفظ می شوند.
این مقاله به بررسی برخی از آنها می پردازد. کلماتی که گواه از باستانی این گویش است و با کوچکترین تغییر ، کلمات اصلی پهلوی و اوستایی را به خاطر می آورید.
با مطالعه زبانشناسی و اصطلاحات این کلمات می توان ریشه های کهن آنها را درک کرد و ارتباط این گویش را با زبانهای ایران باستان تأیید کرد. این کلمات هنوز به زبان قوم باستان لر گفته می شود ، در حالی که در زبان فارسی معادل زیادی برای بسیاری از آنها پیدا نشده است.
از نظر زبانشناسی ، تحقیق و کاوش در کلمات و گویشهای مختلف ایران دارای ارزش و ضروری است زیرا در گویشهای ایران ، کلمات اصلی که زبان اصلی این مرز و بوم و محیط است ، به همراه حرکات علمی و اجتماعی و تحولات ، از نظر فرهنگی ، اصالت خود را تغییر داده و از دست می دهند و باعث می شوند واژگان رایج فارسی و علمی جایگزین کلمات بومی شوند و آنها را فراموش کنند.
در این مقاله ، ما به دنبال مقابله با شباهت های یکی از لهجه های غربی ایران (لری خرم آبادی) با زبان باستانی و اصیل پهلوی و اوستا هستیم که به سخنان فعلی لرستان نزدیک است ، ضمن جمع آوری همانند بسیاری از متون باستانی و فرهنگهای مختلف تا حد امکان از این شباهت ها استفاده شده است.
اینجاست که ارزش و اهمیت جمع آوری گویش های این سرزمین پهناور آشکار می شود.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان… غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکده ی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و… عوامل زیر به چشم میخورد:
1– توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در «رقصندگان» امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
2-زندگانی روستاییان، عشایر و پیشه وران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
3– میزان ادبی بودن (ادبیات)، آثار بومی: آثار ادبی بومی (اقلیمی)، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران)، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبهی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویشهای دیگر مفهوم نیست.
دوم این آثار معمولا احساسات ضعیفی را بیان میکند. به طوری که حتی ترانه های باباطاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش یافته و نیافته است.
جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاواره بان، اوسانه بابا سبحان (دولت آبادی)، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود)، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی)، تنگسیر (صادق چوبک)، نفرین زمین (جلال آل احمد)، گیله مرد (بزرگ علوی)، سووشون (سیمین دانشور) مرداب گاوخونی (جعفر مدرس صادقی)، وقتی سموم بر تن یک ساق میوزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی)، شوهر آهو خانم، شادکامان درهی قره سو (علی محمد افغان)، کولی کج کلاخان (ابراهیم یونسی) زن شیشه ای (راضیه تجار)، نخلهای بی سر (قاسمعلی فراست)، داستان فتاح (جلالی زنوزی).
4- به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصه ی گزارش مانند و مستند. داستان خمره مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
کلیدر – محمود دولت آبادی
افزوده بر شعر، قصهها، مثلها و افسانه های عامیانه ی نیز به رغم اینکهگاه جنبه ی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمیآیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقه ی کودکاناند، مگر اینکه نویسنده یا شاعری بزرگ مایه های اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونههای موفق در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاستوس کریستوفر مارلو ست.
نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای آلمان به صورت خیمه شب بازی اجراء میشد و او آن را در همان زمان دید و اثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام میداد، در هوا پرواز میکرد و رعد و برق و طوفان بوجود میآورد.
استاد جادوی سیاه بود و در قرون وسطی قصه اش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.
انواع ادبیات بومی
برخی از داستانهای شاهنامه و منظومههای نظام گنجوی نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است داستانزاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیله ی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل عرب گرفته شده و به صورت منظومه ای دلپذیر درآمده است.
در ادبیات معاصر ایران نیز از قصه های عامیانه بهره گیری شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی صادق هدایت، رهآورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک به طور کلی در قصهها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل پیش میآید:
۱ -بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداخته اند و محیط، آداب، جشنها و گویشهای مناطق متفاوت ایران را جمع آوری و تالیف کردهاند. اورازان، تات نشینهای بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد،) اهل هوا (غلامحسین ساعدی)، داستانهای امثال (امینی)، دژ هوش ربا (صبحی مهتدی)، شاهنامه در قصه های عامیانه (انجوی شیرازی).
۲ -نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است و چیزی دربارهی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقه ای خاص نمیگوید و آنچه میگوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است.
نمونه بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام «شورآباد» که جمالزاده دربارهی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی میداند. محتوای قصهی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستانهایی نوشته که ماجرای آن در روستا میگذرد اما این قصهها نیز بومی و اقلیمی نیست.
۳ -نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی مینویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده میکند.
در مثل هدایت در قصه «زنی که مردش را گم کرد» زنی مازندرانی را وصف میکند که زن گل ببو میشود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار میکنند و به هم علاقهمند میشوند و در اینجا کلماتی را که بکار میبرند یا ترانه هایی را که میخوانند به گویش محلی است.
در برخی از قصههای چوبک گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستانهای احمد محمود گویش خوزی مشاهده میشود. و داستانهای دیگر که به وصف اقلیم خاص میپردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است:
تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنیپور) گنجشگها بهشت را میفهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ علوی)، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن بیگی)، گورستان غریبان، دلدادهها، کولی، کج کلاخان، دعایی برای آرمن (ابراهیم یونسی)، سایه های گذشته (رحیم نامور)، رازهای سرزمین من (رضا براهنی).
۴ -نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی سخن میگوید و قصه مینویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درون مایه ی آن اقلیمی است: از این جمله است آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونه اش زیاد است، منظومی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
تاثیر جغرافیا در ادبیات بومی
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونیهای تمدنی جدید در جهان و ایران در سده ی اخیر به نظر میرسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است.
امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونیها حیرت آور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جادهها، سدسازی، دستگاههای آبیاری مدرن، جراحی با اشعه ی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانکها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای (از بین رفتن مبادله جنس به جنس)، از بین رفتن روابط خان مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ… هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم.
به عنوان مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا میگذاشتند.
«مقصر» را خود بازخواست میکردند و خود به مجازات میرساندند، حتی در مواردی افراد «نافرمان» را پنهانی یا در حضور دیگران میکشتند یا ماهها زندانی میکردند.
احزاب روزنامهها و آثار ادبی دوره مشروطیت و دوره پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونهی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سالهای ابری درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای شهری شده است. (نیمه ی غایب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح).
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکه گیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیین های ویژه ی برگزاری کشتیها و ورزشهای محلی و… برگزار میشد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت میکردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چاره ای اندیشید که گویشها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای حفظ این ارثیهها آسان نیست و مستلزم سرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار میتواند مقدمهی کارهای مهمتر و اساسیتر بعدی در این زمینه باشد.
۱-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۲ -حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۳ -پخش برنامه های علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامهها، تهیهی فیلمهای سینمایی داستانی یا مستند این آثار.
۴ -جمع آوری فرهنگ عامه و گویشهای محلی به سرعت و با وسائل مجهّز جدید.
کارهای دیگری نیز میتوان برای حفظ آثار بومی و ترویج آنها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحب نظران ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت و آن این است که دستگاهها یا افراد مسئول و مجری چنین طرحهایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آنها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آنها باشد نه تبلیغات رایج و کارهای بیرویه الی که مانع تحقق و اجرای برنامههای مثبت فرهنگی است.
نظر شما درباره اقوام ایرانی و انواع گویش و ادبیات بومی آن ها چیست؟ حتما دیدگاهتان رو در پایین باما به اشتراک بگذارید.
سلام به نظر من آموزش و پرورش هر منطقه ای باید کتابی برای آشنایی دانش آموزان با فرهنگ و ادبیات آن محل از لغات اصیل گرفته تا قصه و ترانه محلی داشته باشد.