معنی شعر ستایش فارسی هشتم به نام خدایی که جان آفرید + آرایه های ادبی
معنی کلمات و متن شعر ستایش به نام خدایی که جان آفرید کتاب فارسی کلاس هشتم از صفحه 9 و 10
معنی شعر ستایش فارسی هشتم ؛ در این مقاله معنی متن، لغات مهم و آرایه های ادبی شعر ستایش به نام خدایی که جان آفرید صفحه ۹ و ۱۰ کتاب فارسی هشتم متوسطه اول را قرار داده ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: معنی و آرایه های درس اول شعر پیش از اینها فارسی هشتم
جواب سوالات درس اول فارسی هشتم
معنی و آرایه های ادبی شعر کنار صفحه ۹ فارسی هشتم
ای نام نکوی تو، سردفتر دیوانها / وی طلعتِ روی تو، زینت ده عنوانها
معنی: ای خدایی که نام خوبت سر آغاز هر گفته و نوشته ای است؛ و ای کسی که دیدار جمالت زینت بخش هر کتابی است.
آرایه های ادبی: تشبیه: “طلعتِ روی تو” به عنوان زیبا و درخشان تشبیه شده است که زینتبخش همه چیز است.
تلمیح: اشاره به سنت قرار دادن نام خداوند در ابتدای نوشتهها و دیوانها.
مراعات نظیر: بین کلمات “دیوانها”، “عنوانها”، “سردفتر”، و “زینت” هماهنگی معنایی وجود دارد.
تضاد (غیرمستقیم): بین “نام” و “طلعت” میتوان نوعی تضاد دید، چرا که یکی معنوی و دیگری ظاهری است.
واجآرایی: تکرار صدای “ت” در کلمات “طلعت”، “زینت” و “عنوانها”.
معنی و آرایه های ادبی شعر ستایش به نام خدایی که جان آفرید فارسی هشتم
به نام خداوند جان آفرین / حکیم سخن در زبان آفرین
معنی: به نام خداوندی که جان میآفریند و سخن را با حکمت و علم بر زبان جاری میکند.
آرایه های ادبی: واجآرایی: تکرار حرف “ن” در “آفرین” و “زبان” که به آهنگین شدن شعر کمک میکند.
جناس: بین “آفرین” به معنای آفریننده و “آفرین” به معنای ستایش، جناس کامل وجود دارد.
تلمیح: اشاره به سوره الرحمن (انسان را آفرید و به او قدرت تکلم داد)
حذف دو فعل: (آغاز می کنم) در مصراع اول و (است یا می باشد) در مصراع دوم
قافیه: جان و زبان
ردیف: آفرین
خداوند بخشندهٔ دستگیر / کریم خطا بخش پوزش پذیر
معنی: خدایی که همیشه با ماست و یاریرسان است و بخشنده و توبه پذیر است.
آرایه های ادبی: تکرار: تکرار مفهوم بخشش در کلمات “بخشنده” و “خطا بخش”.
کنایه: دستگیر کنایه از یاری دهنده است
واج آرایی: صدای «ــِـ» و حرف «ش»
قافیه: دستگیر و پوزش پذیر
پرستارِ امرش همه چیز و کَس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس
معنی: همه موجودات، از انسانها تا پرندگان و مورچهها و حتی مگسها، فرمانبردار او هستند.
آرایه های ادبی: مراعات نظیر: استفاده از کلمات مرتبط مانند “بنی آدم”، “مرغ”، “مور”، و “مگس”.
تضاد: بین “بنی آدم” که نمایانگر انسان است و “مگس” که کوچکترین موجودات را نشان میدهد.
بنی آدم و مرغ و مور و مگس مجاز جز به کل (از همه موجودات)
قافیه: کَس و مگس
یکی را به سر، برنهد تاجِ بخت / یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
معنی: هر کس را که بخواهد عزت و بزرگی میبخشد و هر کس را که نخواهد از تخت پادشاهی به زیر میآورد و خوار و بدبخت میکند.
آرایه های ادبی: تضاد: بین “سر” و “خاک”، “تاج” و “تخت”.
مراعات نظیر: کلمات “تاج” و “تخت” با هم مراعات نظیر دارند.
قافیه: تخت و بخت
جناس ناقص: بین «بخت و تخت» و «سر و بر»
تشبیه: تاج بخت (خوشبختی به تاج تشبیه شده: در اینجا بخت مشبه و تاج مشبه به است)
گُلستان کُند آتشی بر خلیل / گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل
معنی: او قادر است تا آتش را برای حضرت ابراهیم (ع) تبدیل به گلستان کند و کسانی را هم در زیر آب نیل فرو برد.
آرایه های ادبی: تلمیح: مصراع اول اشاره به داستان عبور حضرت ابراهیم از آتش و مصراع دوم غرق شدن فرعونیان و داستان حضرت موسی.
تضاد: بین “گلستان” و “آتش”، “آب” و “نیل”.
ز: مخفّف از
قافیه: خلیل و نیل
دانش زبانی: آتش در بیت اول: مفعول
خداوند: نهاد (در هر دو مصراع حذف شده است)
خلیل: متمم
گروهی: مفعول جمله دوم
آتش: متمم
به درگاهِ لطف و بزرگیش بر / بزرگان نهاده بزرگی ز سر
معنی: به خاطر لطف و بزرگی ای که او (خداوند) دارد، همهی انسانهای بزرگ، بزرگی و توان خود را از دست می دهند.
آرایه های ادبی: تضاد: بین “بزرگیش” و “نهاده بزرگی ز سر”.
تکرار: تکرار واژه “بزرگی” در دو مصراع.
کنایه: از سر نهادن کنایه از فراموش کردن
جناس: جناس ناقص اختلافی بین سر و بر
قافیه: بر و سر
دانش زبانی: بزرگان: نهاد
بزرگی: مفعول
درگاه لطف و بزرگیش: متمم
به درگاهِ لطف و بزرگیش بَر: در گذشته، گاه پیش و پس از متمم حرف اضافه میآوردند؛ یعنی دو حرف اضافه برای یک متمم.
جهان مُتِّفق بر الهیتش / فرومانده از کُنهِ ماهیتش
معنی: جهانیان در اقرار به خدایی او همفکر و هم داستانند اما از شناخت حقیقت ذات خداوند عاجر هستند.
آرایه های ادبی: تضاد: بین “الهیت” و “ماهیت”.
واجآرایی: تکرار حرف “ت” در “الهیتش” و “ماهیتش”.
کنایه: فرومانده کنایه از ناتوانی
قافیه: الهیتش و ماهیتش
جهان: منظور انسان ها، مردم دنیا
نکته: می توان «الهیت و ماهیت» را قافیه و ضمیر پیوسته «ش» را ردیف در نظر گرفت
دانش زبانی: جهان: نهاد (هر دو جمله)
متفق: مسند
الهیتش: متمم
کُنه ماهیتش: متمم
فرومانده: فعل
بشر، ماورای جلالش نیافت / بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت
معنی: انسان ها نتوانستهاند کسی را باشکوه تر از خدا پیدا کنند و چشم ها به نهایت زیبایی خداوند نمیتوانند دست پیدا کنند.
آرایه های ادبی: تضاد: بین “جلال” و “جمال”.
قافیه: جمالش (جمال او) و جلالش (جلال او)
ردیف: نیافت
جناس: در دو کلمه «بَصَر» و«بشر» و نیز «جمال» و«جلال» جناس ناقص اختلافی
ترصیع: در این بیت آرایه موازنه (ترصیع) وجود دارد: همه کلمات در مصرع اول را می توان مقابل کلمات در مصرع دوم قرار داد؛ مثال: بشر = بصر / ماورا = منتها / جلالش = جمالش / نیافت = نیافت
تأمل در آیینهٔ دل کنی / صفایی به تدریج، حاصل کنی
معنی: اگر در دل که مانند آیینه است اندیشه کنی و آن را از آلودگیها دور نمایی مظهر تجلی نور حقیقت می شود.
آرایه های ادبی: تشبیه: دل به آیینه تشبیه شده است. (دل مشبه و آیینه مشبه به)
تضاد: بین “کدورت” و “صفا” (هرچند بهطور مستقیم ذکر نشده است).
قافیه: دل و حاصل
ردیف: کنی
دانش زبانی: یینه دل: متمم
تأمل کنی: فعل
صفایی: مفعول
حاصل کنی: فعل.
مُحال است سعدی که راهِ صفا / توان رفت جز بر پی مصطفی
معنی: ای سعدی غیرممکن است که جز با پیروی از حضرت محمد (ص)، بتوان به صفا و پاکی دست یافت.
آرایه های ادبی: قافیه: صفا و مصطفی
سعدی: تخلّص شیخ مصلح الدین شیرازی است.
اشاره: اشاره به پیامبر اسلام (حضرت محمد).
تضاد: بین “صفا” و “کدورت” (ضمنی).
دانش زبانی: سعدی: منادا
محال: مسند
است: فعل اسنادی
راه صفا: مفعول
رفت: فعل.
معنی کلمات شعر ستایش فارسی هشتم
طلعت: رخسار و چهره
زینت ده: زیبا کننده
دیوان: کتاب شعر
جان آفرین زنده: کننده روح
حکیم: دانا، دانشمند
کریم: بخشنده
دستگیر: یاری دهنده
خطا بخش: کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد
پوزش پذیر: قبول کننده عذر و پوزش
پرستار: فرمانبردار، مطیع
مور: مورچه
تاج بخت: تاج خوشبختی
برنهد: می گذارد
اندر آرد: به زیر می کشد
بخت: اقبال و خوشبختی
خلیل: دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است
گلستان شدن: سرد شدن
درگاه: آستان، پیشگاه
لطف: مهربانی
بر: ببر (فعل امر)
کُنه: حقیقت، ذات، ریشه، عمر
ماهیت: حقیقت، ذات، وجود، واقعیت
متفق: همراه بودن، اتفاق نظر داشتن
فروماندن: عاجز شدن، ناتوان شدن
بشر: انسان
جمال: زیبایی
جلال: بزرگی و شکوه
بصر: چشم، بینایی
ماورا: بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد
منتها: آخرین، پایان، آخر
تأمّل: تفکر
صفا: پاکی درون
به تدریج: کم کم
حاصل کنی: به دست می آوری
محال: غیرممکن
پی: دنباله رو
مصطفی: برگزیده؛ اینجا لقب حضرت محمد(ص) هست.
همچنین بخوانید: معنی حکایت به خدا چه بگویم فارسی هشتم
معنی لغات درس ۲ دوم فارسی هشتم
در این نوشته معنی متن و آرایه های ادبی شعر ستایش فارسی هشتم را به صورت کامل مرور کردیم، جهت مشاهده معنای سایر شعرهای کتاب فارسی هشتم نام آن را به همراه عبارت ماگرتا در گوگل جست و جو نمایید. همچنین اگر سوالی دارید آن را از قسمت دیدگاه بپرسید.
20عالی