انشا درباره زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند
انشا درباره زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند
انشا در مورد ضرب المثل زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند ؛ برای مشاهده متن کامل به همراه مقدمه و نتیجه گیری در ادامه با بخش انشا ماگرتا همراه ما باشید.
مطلب پیشنهادی: معنی ضرب المثل زمستان میرود روسیاهی اش به زغال می ماند
انشاء ضرب المثل زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند
مقدمه: بسیاری از ما انسانها مضطرب و نگران آینده ای هستیم که از آن بی خبریم، خیلی از وقتها اتفاقهای عجیب و نامعلومی به وجود آید که تعجب خواهیم کرد و از شدت خوشنودی چشم هایمان پر از اشک خواهد شد. بنابراین نباید غصه فردا را خورد و برای روزهای آینده نگران بود.
بدنه: اگر کسی ظلم کرده و یا امید کسی را از او گرفته باشد، در نهایت هر چه باشد میگذرد و مسئله حل و فصل خواهد شد ولی سرافکندگی اش برای آن شخص باقی خواهد ماند. پس بهتر است خودمان را برای اتفاقاتی که از پیش تعیین شده و ما از آن ها بی خبر هستیم احوالاتمان را درگیر نکنیم و غصه آینده را هم نخوریم.
نتیجه: پس میتوان اینگونه نتیجه گرفت که باید در هر شرایط و مواقعی به آینده امیدوار باشیم و هیچ زمان، خود را نبازیم. زندگی همهی ما انسانها پر از فراز و نشیب است و در زندگی ممکن است هم مرگ پیش پای ما باشد و هم تولد و هم بیماری، مشکلات، موفقیت، شکست، تلخیها و شیرینیها.
به پایان انشا با موضوع زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند رسیدیم، اگر نظری داشتید حتما آن را برای ما بنویسید.