ادبیاتفرهنگ و هنر

انشا درباره زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند

انشا درباره زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند

انشا در مورد ضرب المثل زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند ؛ برای مشاهده متن کامل به همراه مقدمه و نتیجه گیری در ادامه با بخش انشا ماگرتا همراه ما باشید.

مطلب پیشنهادی: معنی ضرب المثل زمستان میرود روسیاهی اش به زغال می ماند

انشا درباره زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند

انشاء ضرب المثل زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند

مقدمه: بسیاری از ما انسان‌ها مضطرب و نگران آینده ای هستیم که از آن بی خبریم، خیلی از وقت‌ها اتفاق‌های عجیب و نامعلومی به وجود آید که تعجب خواهیم کرد و از شدت خوشنودی چشم هایمان پر از اشک خواهد شد. بنابراین نباید غصه فردا را خورد و برای روزهای آینده نگران بود.

بدنه: اگر کسی ظلم کرده و یا امید کسی را از او گرفته باشد، در نهایت هر چه باشد می‌گذرد و مسئله حل و فصل خواهد شد ولی سرافکندگی اش برای آن شخص باقی خواهد ماند. پس بهتر است خودمان را برای اتفاقاتی که از پیش تعیین شده و ما از آن ها بی خبر هستیم احوالاتمان را درگیر نکنیم و غصه آینده را هم نخوریم.

نتیجه: پس می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که باید در هر شرایط و مواقعی به آینده امیدوار باشیم و هیچ زمان، خود را نبازیم. زندگی همه‌ی ما انسان‌ها پر از فراز و نشیب است و در زندگی ممکن است هم مرگ پیش پای ما باشد و هم تولد و هم بیماری، مشکلات، موفقیت، شکست، تلخی‌ها و شیرینی‌ها.

به پایان انشا با موضوع زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند رسیدیم، اگر نظری داشتید حتما آن را برای ما بنویسید.

موسوی پوران

هم‌بنیانگذار مجله ماگرتا ، زندگی ۲۴ ساعته روی خط آنلاین دهکده جهانی وب . تحلیلگر و متخصص تولید محتوای با ارزش و با کیفیت هستم و ۸ سالی می شود که وارد دنیای دیجیتال شدم. مدیر تیم تحقیق و توسعه شرکت هستم. بالاترین لذت برای من انجام کار تیمی ست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت − 3 =