انشا اگر در غار سرد و تاریک زندگی می کردم با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد اگر در غار سرد و تاریک زندگی می کردم با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا اگر در غار سرد و تاریک زندگی می کردم : اگر در غار سرد و تاریک زندگی می کردم، حتما روزگارم سخت می شد و از خدا طلب کمک می کردم. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا همراه ما شوید.
انشا پیشنهادی : انشا درباره حیوانات در حال انقراض
انشا اگر در غار سرد و تاریک زندگی می کردم
مقدمه: انسان موجودی سازگار است که در هر شرایطی تاب می آورد و برای خودش راهی می یابد و رشد می کند. اگر روزی در غاری سرد و تاریک زندگی می کردم، برای رهایی از این شرایط سخت به دنبال راهی می گشتم تا بتوانم نوری و گرمایی بیابم و بی حرکت نمی نشستم.
بدنه: خداوند برای هر انسانی شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار می دهد و می خواهد تا در روزهای سخت او را مورد امتحان خود قرار دهد. اگر روزی در یک غار سرد قرار گیرم، ابتدا فکرم را به کار می اندازم و شروع به یافتن راه حل می کنم که بتوانم از این شرایط سخت رهایی یابم. این غار سرد هم راه ورود و خروجی داشته که من در آن گرفتار شده ام.
به دنبال نور و کور سویی می گردم و می دانم که جوینده یابنده است و من بالاخره از این جای سرد و تاریک رهایی می یابم. همه حواس و فکرم را به سمت و سوی هر صدایی می دهم تا راه خروج را بیابم. شاید در شرایط سخت و طاقت فرسایی باشم ولی آنجا می توانم برای خودم فکر کنم و برای روزهای بعد از رهایی برنامه ریزی کنم.
هیچ وقت امید خودم را از دست نمی دهم و برای روزهای زندگی روزنه امید می یایم و با خود زمزمه می کنم و می گویم که در ناامیدی بسی امید است. کم کم کور سویی می بینم و انگار ذراتی که در میان نور خورشید به رقص در می آیند و من با رقص هر ذره امیدم دو چندان می شود.
کم کم صدایی از دور می شنوم و به خودم می آیم و می بینم که فقط زیر پتویم هستم و از سردی هوا و تاریکی اتاقم جرات برخاستن ندارم و خدا را هزار بار شکر می گویم و می خواهم که هیچ وقت در چنان شرایط سختی قرار نگیرم.
نتیجه گیری: انسان باید خودش را برای تمام شرایط سخت آماده کند و بداند که ممکن است روزی مجبور باشد که در غار و یا یک جنگل زندگی کند، پس بهتر است مهارتهای تنها زیستن را بیاموزد و برای روزهای سخت و پر فراز و نشیب حاضر باشد.
مقدمه : اگر روزی در یک غار سرد و تاریک زندگی می کردم، روزهای پر درد و تاریکی می داشتم و حتی ممکن بود که از ترس بمیرم و شاید از سکوت و تنهایی و گرسنگی و ناامیدی عمرم تمام می شد.
بدنه: هیچ گاه به چنین روز سرد و سختی فکر نکرده ام و می دانم که اگر مجبور شوم، باید تحمل کنم و از این روزهای دردناک هم عبور کنم. روزهایی که هیچ کس در کنارم نیست و از ترس سر به روی زانو گذاشته ام و مجبور هستم که صبر کنم. خدایا تو کمکم کن و راهی برایم بگشای.
شاید در این لحظات سخت فکر توبه کنم و از خدا بخواهم که گناهان مرا ببخشد و به من فرصتی دوباره عطا نماید تا از روزهای عمرم به خوبی و خوشی استفاده نمایم. شاید به روزهای رفته فکر کنم و به خود بیایم. اگر در چنین شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار گیرم حتما برای خودم راهی خواهم ساخت و برای یک بار دیگر از خدا فرصت بهتر زیستن را خواهم گرفت.
چه لحظات تلخ و نفس گیری شده است و من هیچ راهی نمی یابم و نمی توانم از این شرایط مخوف رهایی یابم. روزهایی که هیچ کس نمی داند من کجایم و کسی هم صدایم را نمی شنود و من در سرما و تاریکی مطلق هستم و کسی هم کاری از دستش بر نمی آید. کم کم ناامید می شوم و سر به دیوار می گذارم و منتظر گذر زمان می مانم و ساکت در گوشه ای می نشینم .
خدایا اگر تو راهی نشانم ندهی من از بین خواهم رفت. خدایا تو را به همه بزرگان و عزیزان درگاهت قسم می دهم که روزنه ای از در رحمتت بگشایی و نجاتم دهی که ناگهان صدایی را می شنوم که محکم و با توان به در زیر زمین می کوبد و من از خوشحالی پر در آوردم و فهمیدم که در زیر زمین بسته شده و من در تاریکی مطلق و تنها مانده ام. برادرم خیلی سریع در را باز کرد و من بار دیگر نور و روشنایی را در درون خود حس کردم.
نتیجه گیری: هر فردی باید در خود قابلیت مبارزه با استرس و بحران را تقویت کند تا اگر در شرایط سخت و غیرقابل پیش بینی قرار گرفت، روحیه اش را از دست ندهد و همواره روی پای خود بایستد. داشتن آرامش و روحیه توکل هم می تواند به این موضوع کمک خوبی نماید.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد تکریم سالمندان
و
انشا طنز در مورد گرانی با مقدمه و نتیجه گیری
☑️ به پایان انشا درباره در غار سرد و تاریک زندگی می کردم رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.
سلام عالی ممنونم ازشما
سلام عالی ممنونم