انشا در مورد بهترین خاطره من چیست با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد بهترین خاطره من چیست با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا در مورد بهترین خاطره من چیست: هرکس در زندگی روزهای نابی دارد که تا همیشه در تقویم ذهنش می ماند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا با موضوع جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی نگارش دهم
انشا در مورد بهترین خاطره من
مقدمه: هر کس در زندگی و روزهای عمر خویش خاطراتی خوش و پر از شادی دارد که هیچ گاه از یادش نمی رود و تا همیشه در یادش جاوید است. گاهی تولد یک فرزند، دیدار با یک دوست و شاید هم خرید یک خانه و ماشین و قبولی در دانشگاه.
بدنه: بهترین خاطره من روزی بود که شنیدم در بهترین رشته در دانشگاه تهران قبول شده ام. یاد روزهایی افتادم که تا دیروقت بیدار بودم و کسی خبر نداشت که چه روزهای سختی را می گذرانم.
حتی چند روز قبل از آمدن نتایج بودکه خواب زیبایی دیدم و وقتی خصوصیاتش را برای عمویم که ساکن تهران است گفتم، بسیار تعجب کرد و گفت که این جایی که تو در خواب دیده ای یکی از خیابانهای زیبای تهران است.
چه روز خوب و خوشی بود. کم کم خودم را برای حادثه ای بزرگ اماده می کردم و از طرفی در دلم غوغا بود و نمی توانستم آرام باشم و دلشوره عجیبی داشتم و حس بسیار غریب که هیچ وقت تکرار نخواهد شد.
آن روز صبح هر کس به بهانه ای زنگ می زد و سراغ از رتبه و کارنامه ام می گرفت وانگار خودم هم می دانستم که رویدادی عجیب در راه است و باید خداوند معجزه اش را به من نشان دهد. مادر و پدر هم منتظر بودند و کمی مضطرب، گاهی تلفن ها را جواب نمی دادند و زمانی هم به اجبار جوابی کوتاه می دادند و تشکر می کردند.
لحظه موعود رسید و من با دیدن کارنامه ام فریاد بلندی کشیدم و خدا را شکر کردم. من پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شده بودم و حالا سالها از ان ماجرای دلچسب می گذرد و من یک جراح با میکروسکوپ هستم و برای مردم کشورم کار می کنم. اما هر بار که نامی از خاطره به میان می آید، خاطره خوش قبولی در ذهن من زنده می شود.
نتیجه گیری: هر روز که بتوانیم از روزمان خوب استفاده کنیم و از هدر دادن وقت جلوگیری کنیم، می تواند خاطره ساز باشد، اما گاهی موضوعی و خاطره ای برایمان جذاب تر است که همیشه از آن به خوبی و خوشی یاد می کنیم. بهتر است که در دفتری یاد داشت کنیم و در سالهای بعد بخوانیم و لذت ببریم.
انشا در مورد بهترین خاطره زندگی من
مقدمه: روزی که دفتر خاطراتم را مرور می کردم بسیار خوشحال شدم و شروع به خواندن دفترم نمودم و حالا با کمال عشق یکی از بهترین ها را برایتان می گویم.
بدنه: سالهای سال بود که من متولد شده بودم و حدود 17 سال داشتم و دیگر خبری از فرزند و کودکی دیگر در خانه ما نبود و من گل سرسبد و سوگلی خانه بودم. چه قدر تنهایی سخت بود و طاقت فرسا.
دیگر ناامیدی در من رخنه کرده بود و می دانستم که ممکن است هیچ وقت کودکی متولد نشود و من تنها باشم. در این خیال و رویا بودم که احساس کردم در خانه مان اتفاقات جدیدی در حال رخداد است و انگار پدر و مادر هم گاهی پنهانی و به صورت رمزی و ساکت حرف هایی می زنند و مادر هم زیاد رو به راه نیست و گاهی راهی بیمارستان می شود.
یک روز زیبای بهاری بود که دیدم مادر و مادربزرگ وپدرم راهی بیمارستان هستند و من هم از شرم و حیا حرفی نزدم و منتظر ماندم که یکی خبری هم به من بدهد. کم کم خبرهای خوش از راه رسیدو من بعد مدتهای طولانی صاحب خواهری شدم و نامش را بهار گذاشتیم و از آن روز شادی مضاعف به خانه ما آمد و تا همیشه برایم خاطره ای خوش رقم زد.
روزها و هفته ها و سالها طول کشید و من به چشم خود می دیم که بهار قد می کشد و بزرگ می شود. من کم کم به سوی درس و دانشگاه رفتم و بهار شد چشم و چراغ خانه و پر از حس زندگی، هربار که بعد از درسم راهی خانه می شدم، به چشم خود می دیدم که چه قدر دوستم دارد و بی تاب من است.
حالا دیگر بهار هم بزرگ شده و من یک استاد دانشگاه شده ام و بهار هم دانشجوی من است و هر بار که می بینمش قند در دلم آب می شود و او هم بی پروا مرا در آغوش می گیرد و می خندد. در همه عمرم خاطره ای به این دلچسبی نداشته ام.
نتیجه گیری: خاطرات زیبای خود را قاب کنید و تا همیشه از آن انرژی بگیرید و خدا را شکر کنید و مسرور باشید. زندگی هم یک خاطره زیباست که باید قدرش را بدانیم و تا همیشه از آن به خوشی یاد کنیم.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد فرهنگ آپارتمان نشینی
و
انشا در مورد دنیای وارونه من برای دانش آموزان
☑️ به پایان انشا درباره جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.