انشا تخیلی با موضوع اگر من یک قاصدک بودم با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد اگر من یک قاصدک بودم با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا تخیلی با موضوع اگر من یک قاصدک بودم : اگر من یک قاصدک بودم، هر جا که دلم می خواست می رفتم و به همه سر می زدم. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا درباره سرگذشت یک رود از زبان خودش با مقدمه و نتیجه
انشا تخیلی با موضوع اگر من یک قاصدک بودم
مقدمه: قاصدک که باشی، هوای غربت نداری و هرجا که دلت خواست سری می زنی و حالت خوب می شود. قاصدک که باشی جهان زیر بالهای نازک و کاغذی تو خواهد بود. اگر یک روز قاصدک بودم اول سری به مشهد می زدم و حالم خوب می شد، کاش یک قاصدک بودم و سری هم به نجف و کربلا می زدم….
بدنه: انسان همواره در رویا و خیال است و گاهی چنان رویاهای خوب و خوشی دارد که از دنیای بیرون هم جذابتر خواهد بود. اگر قاصدک بودم سری به دور دست ها می زدم و آن معلم کلاس اول خود را می دیدم و بر می گشتم، اگر یک قاصدک بودم، سری به آن مادر شهید می زدم که هنوز در غم فرزندش عزادار است و شب و روز ندارد، اگر قاصدک بودم، سری به بیمارستان ها می زدم و برای آن مریض روی تخت مانده لیوان آبی می دادم و بر می گشتم.
من اگر یک قاصدک بودم، سری به خانه سالمندان می زدم و برای آن عزیزان منتظر کاری می کردم و برمی گشتم. سری به آن جانباز جنگ می زنم که بیمار است و تنها، سری به دردمندان می زدم و برایشان مرهم و مرحم می شدم. اگر قاصدک بودم سری به دریاهای دور می زدم و عکس از ساحل های دور می گرفتم و برای خودم نگاه می داشتم و از خدا برای این همه زیبایی تشکر می کردم.
اگر قاصدک بودم سری به آن کودکان بیمار می زدم کنارشان دمی می نشستم و از خدا برایشان تقاضای شفا می کردم. اگر می توانستم سری به بهشت هم می زدم واز حال و روزش برای خودم و مردم خبرهای خوش می آوردم. اگر قاصدک بودم، سری به معشوق هم می زدم و با کوله باری از پیام های خوب و مفرح دل عاشق را خوش می کردم.
نتیجه گیری: قاصدک که باشی به همه جا سفر می کنی، اگر دوست دارید که سبک بال و آسوده باشید، بهتر است که توقع خود را از مردم کم کنید و راحت و آسوده زندگی کنید، هر چه خواسته و خواهش از دیگران کمتر، زندگی امن تر و راحت تر خواهد بود.
انشا درباره اگر من یک قاصدک بودم
مقدمه: کاش مانند قاصدک راحت و سبک بال بودم و به هر کوی و دیاری سر می زدم و عشق را در آغوش می گرفتم. کاش می توانستم مانند قاصدک به شهرهای فلسطین و لبنان سری بزنم و تاریخ پیامبران را از نزدیک حس کنم. کاش می توانستم به آن کوه نور و غار حرا هم سری بزنم و بوی پیامبر خدا را حس کنم.
بدنه: کاش قاصدکی بودم و دفتر هم داشتم و به هر شهر و دیاری سر می زدم و برای هر کس خاطره ای می نوشتم و در پایان به مردم هدیه می دادم. کاش می توانستم به خانه خدا سری بزنم در کنج کعبه ساکن شوم وبرای مدتی کوتاه با خدا باشم و درد دل مردم را برای خدا بگویم.
کاش می توانستم به روزهای آینده هم سری بزنم و برای مردم و اطرافیانم خبرهای خوش بیاورم. کاش به آسمانهای بلند می رفتم و از دوردست ها به دنیا خیره می شدم و این همه زیبایی را می دیدم. کاش می توانستم بر فراز ابرها هم راه بروم و همه مردم را خوب نگاه کنم.
اگر قاصدک بودم می توانستم به حوالی تمامی مکان های مقدس سری بزنم و برای مردم طلب خیر و سلامتی و خوشی نمایم. کاش می توانستم به کنار سرداران بزرگ وطنم بروم و برایشان شرح روزگار وطنم را بگویم که چگونه عده ای نادان بازیچه دست دشمنان شده اند و جز خرابی و نابودی برایمان به همراه ندارند.
کاش می توانستم به کنار خون شهیدی بروم و با او سخن بگویم و حرف های فراوان مردم را برایش باز گو کنم که تو رفتی و شهید شدی، ولی عده ای چپاولگر نادان همه عزت و آبروی وطن را به حراج گذاشتند. کاش قاصدکی بودم و به آن شهرهای دوری می رفتم که مردم از ترس نماز را آشکار نمی خوانند و در ظلم و ستم هستند.
کاش من یک قاصدک بودم و همه روزهای خوب و خوش را برای مردم به ارمغان می آوردم. کاش می توانستم به گذشته هم سفری کنم و خاطرات تلخ را از میان زندگی و عمر مردم بیرون بکشم.
نتیجه گیری: گاهی انسان خواسته ها و تمایلاتش را از زبان موجودات دیگر باز گو می کند و این امر نشان دهنده این امر است که بعضی سخنان را باید در لفافه و از زبان موجودات دیگر گفت تا نتیجه خوب و مطلوبی به دست آید.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد آدم فضایی با مقدمه و نتیجه
و
انشا در مورد فضای مجازی طنز
☑️ به پایان انشا درباره اگر من یک قاصدک بودم رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.