مطلب پیشنهادی :
ad
+
ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی و ارایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم حمله حیدری

گام به گام معنی متن و کلمات و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر درس 14 چهارده حمله حیدری ادبیات فارسی یازدهم

معنی و ارایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم حمله حیدری ؛ در این نوشته با معنی کلمات و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر درس ۱۴ چهاردهم حمله حیدری کتاب ادبیات فارسی یازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: جواب کارگاه متن پژوهی درس چهاردهم فارسی یازدهم

معنی و ارایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم حمله حیدری
معنی و ارایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم حمله حیدری

معنی و آرایه های ادبی شعر حمله حیدری درس چهاردهم فارسی یازدهم

در ادامه می توانید معنی روان و بازگردانی و قلمرو ادبی و زبانی شعر حمله حیدری درس ۱۴ چهاردهم ادبیات فارسی یازدهم را مشاهده نمایید:

قالب و شعر حمله حیدری چیست ؟

پاسخ: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی)

۱- دلیران میدان گشوده نظر / که بر کینه اوّل که بندد کمر

معنی: دلاوران و جنگجویانِ میدان، همه منتظر بودند که ببینند چه کسی ابتدا جنگ را آغاز می کند.

قلمرو زبانی: دلیران : پهلوانان
که: چه کسی
کینه: دشمنی

قلمرو ادبی:  نظر: مجاز از چشم
کینه: مجاز از جنگ
نظر گشودن: کنایه از چشم انتظار بودن
کمر بستن: کنایه از آماده برای انجام کاری شدن
جناس همسان: که (۱- حرف پیوند ۲- چه کسی)
واج آرایی «ک»

پیام: انتظار برای اقدام به جنگ

۲- که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد / برانگیخت ابرش برافشاند گرد

نکته: «عَمرو» و «عُمر»: هر دو اسم خاص اند. برای این که شکل نوشتاری آن‌ها با هم اشتباه نشود، به اوّلی یک حرف «و» می افزایند؛ امّا این «و» به زبان نمی آید.

معنی: که ناگهان عمرو که در جنگاوری مثل آسمان بود، اسبش را به حرکت درآورد و همه جا را پر گرد و غبار کرد.

قلمرو زبانی: سپهر: آسمان
ابرش: اسب خالدار
برانگیختن: تحریک کردن (بن ماضی: برانگیخت، بن مضارع: برانگیز)
برافشاندن: پراکندن

قلمرو ادبی: عمرو، سپهر نبرد: تشبیه فشرده
گرد برافشاندن: کنایه از جولان دادن

پیام: حمله دشمن به مسلمانان

۳- چو آن آهنین کوه آمد به دشت /  همه رزمگه کوه فولاد گشت

معنی: وقتی عمرو با آن هیکل درشتش که همچون کوه آهنی بود وارد میدان شد، گویی تمام رزمگاه همچون کوه فولاد شد. (به دلیل جثه بزرگ عمرو)

قلمرو زبانی: چو: وقتی که
رزمگه:‌ میدان رزم

قلمرو ادبی: آهنین کوه: استعاره از عمرو
دشت، گشت: جناس ناهمسان اختلافی
رزمگه کوه فولاد گشت: تشبیه، اغراق

پیام: شکوه عمرو

۴- بیامد به دشت و نفس کرد راست /  پس آن گه باستاد هم رزم خواست

معنی: به دشت نبرد آمد و نفسی تازه کرد سپس ایستاد و مبارز طلبید.

قلمرو زبانی: باستاد: بایستاد
همرزم: حریف ، هم نبرد

قلمرو ادبی: نفس کرد راست: کنایه از اینکه نفس تازه کرد
راست، خواست: شبه جناس
واج آرایی «س»

پیام: هم رزم طلبیدن

۵- حبیب خدای جهان آفرین / نگه کرد بر روی مردان دین

معنی: پیامبر خدا (ص) به چهره مردان خدا (سپاه اسلام) نگاه کرد. (تا ببیند چه کسی آماده است به جنگ عمرو برود)

قلمرو زبانی: حبیب: دوست؛ منظور پیامبر است

قلمرو ادبی: نگه کرد بر روی مردان دین: کنایه از منتظر اقدام بودن
واج آرایی «ن»، «-ِ»

پیام: درخواست پیامبر از مسلمانان برای جنگ با عمرو

۶- همه برده سر در گریبان فرو / نشد هیچ کس را هوس، رزم او

معنی: همه سرها را پایین انداخته بودند تا چشمهایشان در چشم پیامبر نیفتد .و هیچ کس تمایل به جنگ و جرئت جنگ نداشت.

قلمرو زبانی: گریبان: یخه
هوس: میل
را: رای اضافه گسسته

قلمرو ادبی: سر به گریبان فروبردن: کنایه از شرمندگی و ترس
جناس: سر، در
گریبان، سر: تناسب

پیام: ترس مسلمانان از عمرو

۷- به جز بازوی دین و شیر خدا / که شد طالب رزم آن اژدها

معنی: به غیر از حضرت علی (ع) که مایل به نبرد با عمرو بود.

قلمرو زبانی: طالب: خواهان

قلمرو ادبی: بازوی دین، شیر خدا: استعاره از حضرت علی (ع)
اژدها: استعاره از عمرو

پیام: داوطلب شدن حضرت علی

۸- بر مصطفی بهر رخصت دوید / از او خواست دستوری امّا ندید

معنی: حضرت علی (ع)، برای اجازه گرفتن از حضرت رسول اکرم (ص) با شتاب به سمتِ ایشان رفت ولی پیامبر صلاح ندیدند که اجازه دهند.

قلمرو زبانی: بر: پیش، نزد
بهر: برای
دستوری: رخصت، اجازه

قلمرو ادبی: بر، بهر: جناس ناهمسان افزایشی
دستوری ندید: حس آمیزی

پیام: اجازه جنگ ندادن به حضرت علی

عمرو برای دوم مبارزه می طلبد . پیامبر از لشکر می پرسد که چه کسی حاضر است با عمر بجنگد؟ لیکن جز حضرت علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمی کند. پیامبر (ص) به علی هشدار می دهد که عمرو است. علی (ع) جواب می دهد: من هم علی ابن ابی طالبم و پس از گفتگوی بسیار، از پیامبر (ص) اجازه نبرد می گیرد. در میدان نبرد عمرو با  جنگ با علی امتناع می کند؛ با این بهانه که نمی خواهم به دست من کشته شوی؛ امّا علی (ع) در پاسخ می گوید: ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است. عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین می آید و:

قلمرو زبانی: امتناع می کند: سرباز زدن / مُلک: فرمانروایی

قلمرو ادبی: لشکر: مجازاً لشکریان
ریختن خون: کنایه از کشتن

۹- به سوی هژبر ژیان کرد رو /   به پیشش برآمد شه جنگ جو

معنی: عمرو به سوی آن شیر خشمگین (یعنی حضرت علی) نگاه کرد – حضرت وارد میدان شد و در مقابل عمرو قرار گرفت.

قلمرو زبانی: ژیان: خشمگین، درّنده
به پیشش برآمد: جلویش درآمد

قلمرو ادبی: هژبر: شیر، استعاره از حضرت علی (ع)
رو کرد: کنایه از حرکت کرد
رو، جو: جناس ناهمسان

پیام: رویارویی علی و عمرو

۱۰- دویدند از کین دل سوی هم  /  در صلح بستند بر روی هم

معنی: هر دو از روی کینه و دشمنی، به سوی هم دویدند و جایی برای صلح و آشتی باقی نگذاشتند.

قلمرو زبانی: کین: کینه، دشمنی

قلمرو ادبی: سوی و روی: جناس ناهمسان اختلافی
در صلح: اضافه تشبیهی یا اضافه استعاری
در صلح بستن: کنایه از اینکه جایی برای آشتی نگذاشتند

پیام: اقدام به جنگ

۱۱- فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ /  بود سهمگین جنگ شیر و پلنگ

معنی: آسمان نیز از وحشت آن مبارزه ترسید و رنگ چهره اش پرید. آری جنگ شیر (علی) و پلنگ (عمرو) به راستی وحشت آور و ترسناک است.

قلمرو زبانی: فلک: آسمان
سهم: ترس، تیر، بهره
باختن: از دست دادن
سهمگین: ترس آور

قلمرو ادبی: فلک رنگش را باخت: جانبخشی، کنایه از ترسیدن
شیر، پلنگ: تناسب
جنگ، رنگ: جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی: «گ»
اغراق: فلک از سهم آن جنگ رنگ باخت
واژه آرایی: جنگ

پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ

۱۲- نخست آن سیه روز و برگشته بخت /  برافراخت بازو چو شاخ درخت

معنی: نخست عمرو بدبخت و تیره روز، دست خود را مانند شاخه درخت بالا برد.

قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد (بن ماضی: افراخت، بن مضارع: افراز)
شاخ: شاخه

قلمرو ادبی: سیه روز، برگشته بخت: کنایه از  بدبخت 
بازو: مجاز از دست
بازو چو شاخ درخت: تشبیه
واج آرایی «خ»، «ت»،

پیام: اقدام به شمشیر زدن عمرو

۱۳- سپر بر سر آورد، شیر اله / عَلم کرد شمشیر آن اژدها

معنی: شیر خدا سپر را روی سر گرفت. سپس آن اژدها شمشیرش را بلند کرد.

قلمرو زبانی: علم: پرچم

قلمرو ادبی: شیراله: استعاره است از حضرت علی (ع)
علم کرد: کنایه از بلند کرد
اژدها: استعاره از عمرو
عیب قافیه (رشته انسانی)
سپر، سر: شبه جناس
بر، سر: جناس ناهمسان
علم کرد:‌ کنایه از اینکه بالا برد
تناسب: سپر، شمشیر

پیام: دفاع حضرت علی

۱۴- بیفشرد چون کوه پا بر زمین /   بخایید دندان به دندان کین

معنی: حضرت علی با تمام قدرت و استواری همچون کوه، پایش را بر زمین کوبید و خشمگینانه مبارزه کرد.

قلمرو زبانی: خاییدن: جویدن، به دندان نرم کردن
دندان کین: اضافه اقترانی

قلمرو ادبی: پا بر زمین فشردن: کنایه از پایداری
چون کوه: تشیبه
دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشم
جانبخشی: مانند کوه پایش را بر زمین فشرد

پیام: خشمگین شدن حضرت علی

۱۵- چو ننمود رخ شاهد آرزو / به هم حمله کردند باز از دو سو

معنی: وقتی هیچ کدام (هیچ جنگجویی)، از این حمله نتیجه ای نگرفتند و به خواسته ی خود نرسیدند دوباره به هم حمله کردند.

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که
نمودن: نشان دادن (بن ماضی: نمود؛ بن مضارع: نما)
شاهد: زیبارو

قلمرو ادبی: شاهد آرزو: اضافه تشبیهی
ننمود رخ شاهد آرزو: کنایه است از جلوه گری نکردن (ناکامی)
دو، سو: شبه جناس

پیام: بی نتیجه بودن جنگ

۱۶- نهادند آوردگاهی چنان / که کم دیده باشد زمین و زمان

معنی: چنان جنگ و میدان جنگی آماده کردند که تمام عالم چنین چیزی را کمتر دیده بود. (شدت و حیرت انگیز بودن جنگ)

قلمرو زبانی: نهادن: قرار دادن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه)
آوردگاه: میدان جنگ
کم: کمتر

قلمرو ادبی: زمین، زمان: مجاز از زمینیان
زمین، زمان: جناس ناهمسان اختلافی

پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ

۱۷- ز بس گرد از آن رزمگه بردمید /  تن هر دو شد از نظر ناپدید

معنی: در میان گرد و خاک فراوانی که در میدان رزم بلند شده بود تن هر دو از نظر پنهان شد.

قلمرو زبانی: بس: بسیاری
بردمید: بلند شد
هر دو: علی و عمرو

پیام: برخاستن گرد و خاک

۱۸- زره لخت لخت و قبا چاک چاک /  سر و روی مردان پر از گرد و خاک

معنی: زره و لباس های آن دو پهلوان تکه تکه شد و سر و رویِ آن ها پر از گرد و خاک شد.

قلمرو زبانی: لخت لخت : پاره پاره
حذف «بود» به قرینه معنایی

قلمرو ادبی: سر و روی: تناسب
قبا: گونه ای جامه
چاک، خاک: جناس
واژه آرایی: لخت، چاک
سر، روی: تناسب

پیام: شدت درگیری

۱۹- چنین آن دو ماهر در آداب ضرب  / زهم رد نمودند هفتاد حرب

معنی: این گونه آن دو جنگجوی ماهر با آداب جنگاوری توانستند هفتاد نوع شیوه جنگاوری را از یکدیگر دفع کنند.

قلمرو زبانی: ماهر: ورزیده
ضرب: زدن
حرب: جنگ

قلمرو ادبی: ضرب: مجاز از جنگ
حرب: مجازاً جنگ افزار
ضرب، حرب: جناس ناهمسان اختلافی

پیام: به کار بردن همه گونه جنگ افزار

۲۰- شجاع غضنفر وصیّ نبی / نهنگ یم قدرت حق، علی

معنی: شیر شجاع ، جانشین پیامبر و نهنگ دریای حق، حضرت علی (ع)،

قلمرو زبانی: غضنفر: شیر
وصی: جانشین
نبی: پیامبر

قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از حضرت علی (ع)
نهنگ: استعاره از علی
یم: دریا
یم قدرت: اضافه تشبیهی
نهنگ، یم: تناسب
موقوف المعانی

۲۱- چنان دید بر روی دشمن ز خشم  /  که شد ساخته کارش از زهر چشم

معنی: [حضرت علی] آنچنان با خشم به چهره دشمن نگریست که با زهر چشم خود کارش را ساخت و روحیه او را ضعیف کرد.

قلمرو زبانی: ساختن: درست کردن (بن ماضی: ساخت؛ بن مضارع: ساز)

قلمرو ادبی: خشم، چشم: جناس ناهمسان اختلافی
چشم: مجاز از نگاه
زهر چشم: اضافه استعاری، کنایه از نگاه تند
کارش ساخته شد: کنایه از اینکه کارش به پایان رسید و تمام شد

پیام: نگاه گیرای حضرت علی

۲۲- برافراخت پس دست خیبر گشا / پی سر بریدن بیفشرد پا

معنی: سپس، علی، دستِ قدرتمندِ خود را بلند کرد ، خودش را برای جدا کردن سر از بدن عمرو آماده کرد و

قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد (بن ماضی: برافراخت؛ بن مضارع: برافراز)  
پی: به دنبال، در معنی پا، ایهام تناسب

قلمرو ادبی: خبیرگشا: تلمیح
خیبر: مجاز از در قلعه خیبر
سر: مجاز از گردن
پا فشردن: کنایه از پافشاری کردن
پی: در معنی پا، ایهام تناسب

پیام: اقدام برای کشتن عمرو

۲۳- به نام خدای جهان آفرین / بینداخت شمشیر را شاه دین

معنی: حضرت علی (ع) با نام خدای جهان آفرین با شمشیرش ضربه ای به عمرو زد.

قلمرو زبانی: شاه دین: منظور حضرت علی (ع) است
بینداخت: بزد

قلمرو ادبی: واج آرایی «ن»

پیام: شمشیر زدن حضرت علی

۲۴- چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ /  به سر کوفت شیطان دو دست دریغ

معنی: چون حضرت علی تیغ شمشیر را بر دشمن زد، شیطان ناله کرد و دو دستش را بر سر خود کوبید (چرا که یکی از یاران خود را از دست می داد!)

قلمرو زبانی: چو: چون، هنگامی که / خصم: دشمن / دست دریغ: اضافه اقترانی

قلمرو ادبی: به سر کوفتن: کنایه از اندوه و ناراحتی / سر، دست: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واج آرایی «ر»

پیام: ناامیدی شیطان از پیروزی

۲۵- پرید از رخ کفر در هند رنگ  /  تپیدند بت خانه‌ها در فرنگ

معنی: با ضربۀ حضرت علی (ع) رنگ از چهرۀ کفر و بی دینی در هندوستان پرید و در غرب، بت خانه ­ها به لرزه افتادند.

قلمرو زبانی: تپیدند: لرزیدن و مضطرب شدن
فرنگ: باخترزمین به ویژه اروپا

قلمرو ادبی: رنگ پریدن: کنایه از ترسیدن
رخ کفر: تشخیص
اغراق
بت خانه تپیدند: تشخیص
فرنگ، رنگ: جناس ناهمسان افزایشی

پیام: هراسیدن بی دینان روی زمین

۲۶- غضنفر بزد تیغ بر گردنش / در آورد از پای، بی سر تنش

معنی: حضرت علی (ع) شمشیر بر گردن عمرو زد و سرش را از تن بی ارزشش جدا کرد.

قلمرو زبانی: غضنفر: شیر
بی سر تنش: تن بی ارزش
مرجع ش: عمرو
جهش ضمیر: بی سر تنش (تن بی سرش)

قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از علی
از پای در آوردن: کنایه از تباه کردن
سر، پا، تن: تناسب
بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی «ر»

پیام: کشته شدن عمرو

۲۷- دم تیغ بر گردنش چون رسید /  سر عمرو صد گام از تن پرید

معنی: وقتی که شمشیر بر گردن عمرو فرود آمد، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرف تر افتاد.

قلمرو زبانی: دم : لبه
تیغ: شمشیر
چون: هنگامی که
گام: قدم

قلمرو ادبی: اغراق
گردن، سر، گام، تن: تناسب
بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی «ر»
اغراق: سر عمرو صد گام دورتر افتاد
صد: مجاز از بسیار و زیاد

پیام: کوبه سهمگین حضرت علی

۲۸- چو غلتید در خاک آن ژنده فیل / بزد بوسه بر دست او جبرئیل

معنی: هنگامی که آن قهرمان درشت اندام به دست حضرت علی (ع) کشته شد، جبرئیل برای تشکر، دستان حضرت را بوسید.

قلمرو زبانی: ژنده: هم تبار با گنده، بزرگ

قلمرو ادبی: ژنده فیل: استعاره از عمرو
بر دست بوسه زدن:‌ کنایه از بزرگ داشتن

پیام: سپاس گزاری جبرئیل از علی

معنی کلمات و واژه های شعر حمله حیدری درس 14 ادبیات فارسی یازدهم

در ادامه می توانید معنی لغات و کلمه های مهم و سخت شعر حمله حیدری درس چهاردهم ادبیات فارسی یازدهم را مشاهده نمایید:

دلیران: پهلوانان
کینه: دشمنی
سپهر: آسمان
ابرش: اسب خالدار
برانگیختن: تحریک کردن
برافشاندن: پراکندن

چو: وقتی که
رزمگه:‌ میدان رزم
باستاد: بایستاد
همرزم: حریف ، هم نبرد
حبیب: دوست؛ در اینجا منظور پیامبر است.

گریبان: یقه
هوس: میل
طالب: خواهان
بر: پیش، نزد
بهر: برای
دستوری: رخصت، اجازه

امتناع می کند: سرباز زدن
مُلک: فرمانروایی
ژیان: خشمگین، درّنده
به پیشش برآمد: جلویش درآمد
کین: کینه، دشمنی
فلک: آسمان

سهم: ترس، تیر، بهره
باختن: از دست دادن
سهمگین: ترس آور
برافراخت: بلند کرد
شاخ: شاخه
علم: پرچم

خاییدن: جویدن، به دندان نرم کردن
دندان کین: اضافه اقترانی
نمودن: نشان دادن
شاهد: زیبارو، معشوق
هادن: قرار دادن
آوردگاه: میدان جنگ

بس: بسیاری
بردمید: بلند شد
لخت لخت: پاره پاره
ماهر: ورزیده
ضرب: زدن
حرب: جنگ

غضنفر: شیر
وصی: جانشین
نبی: پیامبر
زهر چشم: نگاه تند
برافراخت: بلند کرد

پی: به دنبال
شاه دین: منظور حضرت علی (ع) است
بینداخت: بزد
خصم: دشمن
تپیدند: لرزیدن و مضطرب شدن
فرنگ: باختر زمین به ویژه اروپا

بی سر تنش: تن بی ارزش
دم: لبه
تیغ: شمشیر
چون: هنگامی که
گام: قدم
ژنده فیل: فیل بزرگ، فیل مست و خشمگین

همچنین بخوانید: معنی و آرایه های ادبی درس پانزدهم فارسی یازدهم

توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه یازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.

در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر حمله حیدری درس 14 چهاردهم ادبیات فارسی یازدهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫4 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − دو =