معنی کلمات روان خوانی آقا مهدی فارسی هشتم + آرایه های ادبی
معنی روان متن و معنای لغات روان خوانی آقامهدی کتاب فارسی هشتم به همراه آرایه های ادبی و دانش زبانی
معنی درس روان خوانی آقا مهدی فارسی کلاس هشتم که شامل معنی لغات و کلمات ، آرایه های ادبی و معنای قسمت های سخت روان خوانی آقامهدی ادبیات فارسی پایه هشتم متوسطه اول می باشد را در ادامه در بخش آموزش و پرورش ماگرتا آماده کرده ایم، با همراه ما باشید.
بعدی: جواب فرصتی برای اندیشیدن صفحه ۶۶ فارسی هشتم
معنی لغات درس ۹ فارسی هشتم
جواب سوالات درس ۹ فارسی هشتم
معنی کلمه های مهم روان خوانی آقا مهدی فارسی هشتم
انگار: گویی
مهمّات: ساز و برگ و جنگافزارها
آمیخته: آغشته (بن ماضی: آمیخت؛ بن مضارع: آمیز
انگار نه انگار: گویی وجود نداشت
مشت و مال: ماساژ
گروهان: دسته نظامی نزدیک به نود سرباز
گردان: دسته ای ساخته شده از سه گروهان
لبخندی بر لب داشت: خندان بود
سرا: خانه
روحیّه: دلگرمی
آرایه های ادبی و دانش زبانی روان خوانی آقا مهدی فارسی هشتم
باران بند آمده بود؛ امّا هنوز از ساقۀ علفها آب میچکید و دشت پر از گودالهای آب شده بود. عکسِ آسمان بر سطح لرزان گودالهای آب، تماشایی بود. انگار صدها آیینۀ شکسته را کنار هم چیده بودند. ابرهایی که هر لحظه به شکلی درمیآمدند، در مقابل آن آیینهها خودشان را برای سال نو آماده میکردند. خورشید از پشت کوهها سرک میکشید و سلاحها و کلاههای آهنی را برق میانداخت. دهانۀ توپها و خمپارهاندازها را با کیسههای نایلونی پوشانده بودند تا آب به داخلشان نرود. در پشت خاکریز، جعبههای خالی مهمّات و پوکههای مسی برّاق همه جا پراکنده بودند. چندتا از سنگرها را آب گرفته بود و عدّهای با لباسهای خیس و گِلآلود مشغول خالی کردن آنها بودند. صدای خندهشان با صدای شِلپ شِلپ آب آمیخته بود. از سنگر بغلدستی صدایی میگفت: »آب را گل نکنیم!»
آرایه های ادبی: آیینه: استعاره از سطح آب روی گودالها
ابرهایی …. آماده میکردند؛ خورشید … سرک میکشید: جانبخشی
آب را گل نکنیم!»: تضمین از شعر سهراب سپهری
دیگری جواب میداد: «تو ماهیات را بگیر»
خندهها از ته دل بود. انگار نه انگار که در جبهۀ جنگ بودند. بیشتر چادرها را روی سنگرها زده بودند و سفرههای هفت سینِ عید پهن بود؛ سفرههایی که در آنها، جای سماق و سمنو را سرنیزه و سیمینوف (نوعی مسلسل) و حتّی سنگ پر کرده بود.
گاهی گِردباد کوچکی لنگ لنگان از راه میرسید و چادرهای باران خورده را مشت و مال میداد. عدّهای قرآن میخواندند و بعضی تند تند به ساعتشان نگاه میکردند و رادیوهای جیبی را به گوششان چسبانده بودند. ناگهان، صدای شلیک چند تیرهوایی بلند شد و زمزمۀ «یا مقُلب یا القَلوب» در سنگرها پیچید. عید آمده بود. به همین سادگی…!
آرایه های ادبی: گِردباد … از راه میرسید: جانبخشی
«یا مقُلب یا القَلوب»: تضمین
به هر طرف که نگاه میکردی، عدّهای همدیگر را در آغوش میکشیدند و صدای بوسههایشان بلند بود. وقتی عیدِ همه مبارک شد، نوبت به سفرهها رسید. «سین»های سفرۀ هفت سین، یکی یکی غیبشان زد. سیبها به سرعت خورده شدند. سرنیزهها به غلاف خود برگشتند. سیمینوف به سنگر تیربار رفت و طولی نکشید که… عید شروع نشده، تمام شد. کم کم ابرها هم پراکنده و خورشید، آشکار شد.
فرماندهان گروهانها و گردانها جمع شدند تا با هم به دیدن آقا مهدی، فرمانده لشکر بروند و سال نو را به او تبریک بگویند. همه جا آب راه افتاده بود و پوتینها تا نصفه در گِل چسبنده فرومیرفتند. روی سنگرِ فرمانده لشکر چادر بزرگی زده بودند.
جلوی سنگر که رسیدند، چند جوان بسیجی عید را به آنها تبریک گفتند. آنها با عجله دور تا دور چادر را نخ میکشیدند. فرماندهان به همدیگر نگاه کردند و چند نفر از تعجّب شانههایشان را بالا انداختند. یکی از آنها که قدّی کوتاه و ریشی بلند داشت، رو کرد به یکی از جوانهای بسیجی و با لهجۀ ترکی پرسید: «اینها چیست؟»
بسیجی با لبخند جواب داد: «آقا مهدی خودش گفته است!»
آرایه های ادبی: ندارد.
مرد قدکوتاه همین طور که گِل پوتینها را روی زمین میمالید، زیر لب گفت » آخر برای چی؟»
و بعد بدون اینکه منتظر جواب کسی شود «یا الله» بلندی گفت و از درِ کوتاه سنگر، داخل شد. پشت سر او، بقیّه هم یکی یکی سرها را خم و بند پوتینها را شُل کردند. از سفرۀ هفت «سین» و هفت «شین» (انواع شیرینی) خبری نبود. در عوض، سفرهای پر از نامه در وسط سنگر پهن شده بود.
آقا مهدی و دو نفر بسیجی دیگر که تندتند نامهها را باز میکردند، بلند شدند و مهمانان را در آغوش گرفتند و عید را تبریک گفتند. آقا مهدی وقتی تعجّب آنها را دید، با لبخندی که همیشه بر لب داشت، گفت: «اینها عیدی ماست، بچّههای دانش آموز فرستادهاند!»
همه یک صدا پرسیدند: «از کجا؟»
آرایه های ادبی: زیر لب: کنایه از پنهان و آهسته
آقا مهدی دو دستش را در میان نامهها برد و درحالی که آنها را بو میکرد، جواب داد:«از همه جایِ همه جا! همه جای ایران سرای من است.»
بعد یکی از نقّاشیها را که با سنجاق به دیوار چادر زده بود، نشان داد و گفت: »ببینید چه بلایی سر دشمن آورده است! «
هواپیمایی شبیه یک هندوانۀ بزرگ با دو بال کوتاه در حالی که هنوز چرخهایش را جمع نکرده بود، تعدادی بمب را مثل یک شانۀ تخم مرغ
روی تانکهای دشمن خالی کرده بود. معلوم نبود هر تانک چند لوله دارد!
سربازان دشمن مثل مهرههای شطرنج، لابه لای تانکها ریخته بودند و مداد رنگی سرخ، حسابی خونشان را ریخته بود. سمت راست نقّاشی، پسرکی بسیجی پرچم سبز رنگی در یک دست و اسلحهای در دست دیگر داشت. بلندی پرچم از هواپیما بالاتر زده بود و اطراف میلۀ آن پر از گل و سبزه بود.
آرایه های ادبی: هواپیمایی شبیه یک هندوانۀ بزرگ؛ مثل یک شانۀ تخم مرغ؛ سربازان دشمن مثل مهرههای شطرنج: تشبیه
مداد رنگی سرخ ریخته بود: جانبخشی
یکی از فرماندهان با خنده گفت: «جنگ یعنی این!»
آقا مهدی گفت: «داریم خوبهایش را جدا میکنیم تا نمایشگاهی از آثار دانش آموزان درست کنیم. برای همین رویشان را با نایلون جلد میکنیم تا باران خرابشان نکند. به برادرهای تبلیغات گفتهام، نقّاشیها را دور تا دور چادرها آویزان کنند.»
چند ساعت بعد، نقّاشیهای بچّهها دور تا دور چادر فرماندهی و گوشه و کنار سنگرها، آویخته شده بودند. آن روز تا غروب، آقا مهدی اطراف چادرها قدم میزد و گاهی چندین دقیقه در مقابل آن نامههای رنگارنگ میایستاد و به آنها خیره میشد. او نامههای بچّههای مدارس را میبوسید و میگفت: «آنها هم در جبهه هستند؛ چون با این نامهها به ما روحیه میدهند. این نقّاشیها و نوشتهها نشان میدهند که بچّهها هم به فکر ما هستند و برای پیروزی ما دعا میکنند. بچّهها دلشان پاک است. دعای آنها پشتیبان ماست.»
آرایه های ادبی: ندارد
درباره نویسنده روان خوانی آقا مهدی کتاب فارسی پایه هشتم
حبیب یوسف زاده، نویسنده كودک و نوجوان، در سال ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد. وی لیسانس مترجمی زبان انگلیسی است. او كتاب هایی را در حوزه نوجوان و بزرگسال به فارسی ترجمه كرده است. از آثار وی می توان به «زندگینامه شهید باکری»، «زندگینامه شهید صنعتی»، مجموعه داستان «کلاه قربانعلی» و «شب های کمین» اشاره کرد.
قبلی: جواب سوالات درس ۸ فارسی هشتم
معنی لغات درس ۸ فارسی هشتم
معنی حکایت خودشناسی فارسی هشتم
جواب سوالات درس ۷ فارسی هشتم
به پایان مقاله معنای کلمات و آرایه های ادبی و زبانی روان خوانی آقا مهدی فارسی هشتم رسیدیم، جهت مطالعه جواب سایر صفحات کتاب فارسی شماره صفحه مورد نظر را به همراه «ماگرتا» در گوگل سرچ کنید.