نقد و بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood – سری بازی های ولفنشتاین به عنوان یکی از مهمترین نمادهای سبک شوتر اول شخص، همواره طرفداران بسیار زیادی داشته است. حال بعد از چندین سال که از احیای دوباره این سری گذشته است و بعد از عرضه دو نسخه اصلی از آن توسط استودیو MachineGames ، عنوان Wolfenstein: Youngblood با تمرکز بر فرزندان شخصیت اصلی نسخههای گذشته منتشر شده است. که در ادامه این مقاله به نقد و بررسی آن می پردازیم ، با ماگرتا همراه باشید.
[su_note note_color=”#FCEB71″ text_color=”#000000″ radius=”7″]سری Wolfenstein برای کمتر گیمری (بازیبازی) ناشناخته است، سری که همیشه تجربهای ناب از یک اکشن تمام عیار را ارائه میداد. ماشین گیمز از سال ۲۰۱۴ بازسازی این سری قدیمی را به عهده گرفت و فرمولی موفقط از یک بازی اکشن ربتیک را خلق کرد؛ فرمولی که با انتشار نسخهی دوم یعنی Wolfenstein 2 ادامه پیدا کرد و حال ماشینگیمز قصد دارد تا با عرضهی یک نسخهی فرعی به داستان نسخهی دوم و یا شاید بلازکویچ خاتمه دهد.[/su_note]داستان – بازی Wolfenstein: Youngblood
در ابتدا نقد و بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood ، به داستان آن میپردازیم. یانگبلاد، در دهه ۸۰ یعنی حدود ۲۰ سال بعد از نسخههای قبلی جریان دارد. همان طور که میدانید، این سری در دنیایی به وقوع میپیوندد که آلمان نازی پیروز جنگ جهانی دوم شده و بخشهای زیادی از دنیا را تحت کنترل گرفته است. پس از کارهایی که بی.جی. بلازکوویچ در نسخههای قبلی انجام داد، در نهایت ایالات متحده از دست سلطه آلمان نازی آزاد شد و توانست به عنوان یک کشور مستقل به کار خود ادامه دهد.
با این حال همچنان تقریباً کل اروپا تحت کنترل آلمان است. حال در این زمان، به طرز مرموزی بی.جی. ناپدید شده و طبق تحقیقات فرزندان دوقلوی او که سوفیا و جسیکا نام دارند، احتمالاً به فرانسه که تحت کنترل آلمان نازی است منتقل شده است. از این رو سوفیا و جسیکا به شکلی از آمریکا راهی فرانسه میشوند تا ضمن جستجو برای یافتن پدرشان، به گروههای مقاومت فرانسه علیه آلمان نازی نیز کمک کرده و همانند او به یک جنگجوی حرفهای تبدیل شوند.
پس از رسیدن شخصیتها به فرانسه و شهر پاریس و گذراندن چند مأموریت اولیه، هدف اصلی آنها این خواهد بود که با پیشرفت در مناطق مختلف بازی، در نهایت بتوانند سه پایگاه بزرگ نازیها در شهر پاریس را که با عنوان تأسیسات Brother شناخته میشوند از بین ببرند. از این جا به بعد داستان بازی تا حد زیادی به شکل قابل پیش بینی و کلیشهای پیش میرود و مخصوصاً به پای داستان نسخه The New Colossus نمیرسد.
از طرفی فضای بازی نیز گاهی اوقات به شکل نامناسبی از یک حالت جدی و خشن به شکل خنده دار و همراه شوخی تغییر پیدا میکند. گاهی اوقات شوخیهایی که بین دو خواهر صورت میگیرد در بطن بازی به خوبی جای گرفته و بعضی مواقع نیز خیلی متناسب با فضا به نظر نمیرسند و به نظر میرسد که در برخی قسمتها به زور این موارد قرار گرفتهاند تا کمی فضای بازی را تلطیف کنند.
شخصیت پردازیهای بازی در حد دو نسخه قبلی نیستند اما به طور کلی با توجه به زمان بازی و همین طور این که بازی صرفاً به عنوان یک اسپین-آف عرضه شده و نه یک عنوان اصلی و شماره دار از سری ولفنشتاین، میتوان وضعیت کلی داستان بازی را قابل قبول دانست. از نظر مدت زمان نیز در صورتی که بخواهید به شکل معمول و رایج و بدون انجام بازی به شکل خیلی سریع مأموریتهای اصلی آن را به همراه تعداد قابل قبولی از مأموریتهای فرعی به اتمام برسانید، حدود ۱۵ ساعت به طول میانجامد.
با این وجود برای انجام کامل تمامی مأموریتهای بازی یا انجام آن روی درجههای سختی خیلی بالا، احتمالاً به حدود ۳۰ ساعت زمان برای اتمام بازی نیاز خواهید داشت که با توجه به این که بازی باقیمتی حدود ۳۰ دلار عرضه شده، زمان قابل قبولی محسوب میشود. هر چند داستان بازی در مجموع به هیچ وجه در حد دو عنوان The New Order و The New Colossus نیست ولی با توجه به قیمت بازی و انتظاراتی که از آن میرود، نمره قبولی را میگیرد. با این وجود بهتر است که فقط به خاطر داستان سراغ این بازی نروید چون احتمالاً در سطح انتظارات شما ظاهر نخواهد شد.
گیم پلی – بازی Wolfenstein: Youngblood
اولین چیزی که از گیم پلی بازیای با نام ولفنشتاین انتظار داریم، گان پلی و مبارزات عالی با اسلحههای بازی است. خوشبختانه بدون هیچ شک و تردیدی، کار سازندگان در این زمینه فوقالعاده بوده است. گانپلی فوقالعاده Wolfenstein همچنان یکی از لذتبخش ترین بخشهای این اثر محسوب میشود و اگر به دنبال یک شوتر کلاسیک ناب و سرگرم کننده همراه با اسلحههای فراوان هستید، قطعا Wolfenstein: Youngblood شما را کاملا ارضا خواهد کرد.
تنها کافی است اسلحه شاتگان را به دست گرفته و با شلیک به یکی از دشمنان لذت خرد شدن استخوان و اجزای بدنش را حس کنید. به لطف شخصی سازی فراوان اسلحه اثر، حال میتوان تمام اجزای اسلحه را تغییر داد. حتی به نظر میرسد دو شخصیت Jessie و Zofia از سرعت بیشتری نسبت به پدرشان بهره میبرند و تجربهای سریع تر و مرگبار تر را رقم زدهاند.
نکته مهم این است که اینبار فقط با یک شوتر مواجه نیستید؛ همانطور که در ابتدا هم گفته شد، همکاری MachineGames با Arkane Studios باعث شده تا المانهای نقش آفرینی زیادی در بازی قرار گیرد. حال اکسپلوریشن نقش مهمتری در بازی دارد و گشت و گذار در محیطهای بازی بهترین راه برای پیدا کردن منابع است، دیگر دشمنان سطح بندی شده و نمیتوانید دشمنانی که لولشان از شما بیشتر است را به راحتی شکست دهید و بسیاری از قابلیتهایی که در ولفنشتاین قبلی خود بازی به شما تقدیم میکرد.
حال باید با استفاده از Skill Point تهیه شوند. زمانی که به اندازه کافی Experience Point به دست آوردید لول آپ شده و میتوانید با اسکیل پوینتها قابلیتهای قدیمی مانند Dual Wielding که مبارزات را جذابتر کرده یا قابلیتهای جدیدی مانند Cloaking که در بخش مخفی کاری به شما کمک میکند را تهیه کنید. سیستم لول بندی دشمنان نه تنها مبارزات را چالش برانگیز کرده، بلکه باعث میشود این قابلیتهایی که تهیه میکنید بسیار کار آمد باشند.
این مشخصه که قابلیتها از همان ابتدا برای شما فعال نشدهاند و باید به مرور زمان آنها را به دست آورید برای چنین بازی منطقی به نظر میرسد، چرا که نشان میدهد دو قلوها هنوز به اندازه پدر خود ماهر نیستند و کمی زمان میبرد تا به نازی کشهای حرفهای تبدیل شوند.
علاوه بر سیستم لول آپ، یک سیستم شخصی سازی نیز برای اسلحهها وجود دارد که انتخابهای متعددی را پیش روی شما میگذارد. با پولی که در محیط بازی پیدا میکنید یا با انجام دادن ماموریتها به دست میآورید، میتوانید شکل و شمایل اسلحهها را تغییر داده و قطعات بهتری را روی آنها سوار کنید. بجز یک یا دو مورد، بقیه اسلحهها همان اسلحههای نیو کلاسس هستند.
اما همین سیستم شخصی سازی باعث میشود استفاده از اسلحههای قدیمی تکراری نشود و تا حدی به گیم پلی بازی تنوع میبخشد. مهم نیست چه اسلحهای در دست دارید، یک شاتگان اتوماتیک، یک کلت ساده یا یک اسلحه عجیب که دشمنان را با یک لیزر پودر میکند، شلیک کردن اسلحهها واقعا حس فوق العادهای دارد.
بد نیست بدانید که یک روند خطی در بازی وجود ندارد و هر زمان که بخواهید میتوانید فعالیتهای جانبی را کامل کرده و هر زمان هم که بخواهید میتوانید مراحل اصلی را انجام دهید. یانگ بلاد یک بازی جهان باز نیست اما سیستم اکسپلوریشن کوچکی مانند Dishonored دارد که کمی آزادی عمل به بازیکن میدهد. در واقع دنیای بازی یک Hub World است، یعنی یک نقشه کوچک که از چند منطقه کوچک تشکیل شده که میتوانید به طور دلخواه در آنها گشت و گذار کنید.
این مناطق که در واقع مناطق مختلف شهر نئو پاریس هستند، به زیبایی طراحی شده و محیطهای عالی را برای مبارزات و گشت و گذار تشکیل میدهند، به خاطر همین همیشه به دنبال بهانهای هستید که در آنها جنگی راه بیاندازید! بجز ماموریتهای اصلی و فعالیتهای جانبی، داستان دیگری برای تجربه کردن در این مناطق وجود ندارد و خوشبختانه این یک نقطه ضعف به حساب نمیآید؛ اگرچه لول دیزاین بازی کمی ساده است و فعالیتهای جانبی داستان جذابی ندارند و فقط به کشتن دشمنان خلاصه میشوند
اما مبارزات بازی به قدری لذت بخش است که تکراری بودن ساختار مراحل و خالی بودن محیط بازی زیاد به چشم نمیآید. ناگفته نماند که انجام دادن فعالیتهای جانبی گاهی اوقات ضروری است، چرا که اگر لول شما زیاد بالا نباشد و به سراغ مراحل اصلی دشوار بروید، خیلی زیبا به فنا خواهید رفت!
اما مهمترین تغییر شماره جدید به عوض شدن قهرمانانش خلاصه نمیشود. بلکه امکان تجربه آن به صورت Co-Op یا بهتر بگویم اجبار انجام آن به صورت Co-Op است. این تغییر بنیادی از همان شروع حس و حال متفاوتی را نسبت به عناوین قبلی به ارمغان میآورد و با بررسی آن در زوایای مختلف میتوان به این نتیجه دست یافت که در کل با عنوان بینقصی طرف نیستیم، اما نتیجه هم آن چنان بد نیست!
شرکت بازیسازیMachineGames سعی کردهاست همان فرمول موفق این سری را دوباره در «یانگبلاد» پیدا کند و حتی در بسیاری جهات شاهد پیشرفت گیمپلی هم هستیم. عنوان یانگبلاد بر خلاف شمارههای قبلی موفق شدهاست بالانس بیشتری را بین انجام آن به صورت مخفیکاری و یا با استفاده از اسلحههای مختلف و کشت و کشتار دشمنان به وجود آورد. در حالی که در شماره قبلی به دلیل محدودیت اسلحهها در بعضی از مراحل مجبور بودیم با مخفیکاری مرحله را به پایان برسانیم یا در موارد مخفی کاری امکان پذیر نبود،
در Wolfenstein: Youngblood این محدودیت وجود نداشته و حالا این به بازیکن بستگی دارد که چه سبک از بازیکردن را در دستور کار قرار دهد. در طول پانزده ساعتی که در حال تجربه یانگبلاد بودم، اکثر موارد شاتگانم را به دست گرفته و با ایجاد یک جنگ تمام عیار دشمنان را یکی پس از دیگری به کام مرگ میفرستادم. در مواردی هم با غیب شدن لشکری از ارتش نازیها را دور زده و به هدفم رسیدم.
تغییر مثبت بعدی هم به لولدیزاین بعضا فوقالعاده مراحل ختم شده تا امکان انجام اثر را برای سبکهای مختلف فراهم آورد. به لطف دابل جامپ و امکان غیب شدن شخصیتها، معماری و عمق فوقالعاده پاریس و ساختمانهایش فضای وسیعی برای پیشروی در مراحل اثر در دسترس قرار گرفته تا پیش روی در مراحل را به امری لذت بخش تبدیل کند.
به مانند قسمتهای گذشته مخفیکاری در این عنوان هم تنها تا زمانی جواب میدهد که دیده نشوید. به صورت کلی این روش بیشتر برای از بین بردن تعدادی از دشمنان قبل از یک شروع طوفانی کاربرد دارد. یکی از قابلیتهای جالب بازی توانایی به نام Pep signals است که به کمک آن میتوانید به همتیمی خود کمک کنید، یاری کردنهایی همچون Revive کردن از راه دور یا شارژ کردن زره همتیمیتان. شاید چنین کاری آنقدرها هم بزرگ و خاص نباشد اما بودنش به بازیکنان یادآوری میکند که این عنوان مبتنی بر کار تیمی است.
البته هوشمصنوعی هم میتواند یار خوبی برای شما باشد. من نصف کمپین بازی Wolfenstein: Youngblood را به کمک هوشمصنوعی پیش بردم و هیچوقت به مشکل برنخوردم، مطمئن باشید که حتی در مخفیکاری نیز به مشکل برنخواهید خورد. به مانند همیشه نیز تفنگهای این بازی طراحیهایی با سبک و سیاق قدیمی دارند که تقریبا تمامی آنها لگدهایی شدیدا سنگین دارند.
گرافیک ، موسیقی و صداگذاری – بازی Wolfenstein: Youngblood
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک بازی میرسد. از لحاظ هنری، بازی تا حدی شبیه نسخههای قبلی سری ولفنشتاین است و البته به دلیل گذر زمان، طبیعتاً بسیاری از آلمانهای ظاهری هم در عین حفظ ذات کلی متناسب با این سری، متناسب با زمان بازی کمی ظاهر پیشرفتهتری پیدا کردهاند. طراحی ظاهری دشمنان مختلف بازی و به خصوص روباتهای وحشی نازیها و همچنین از سوی دیگر، طراحی هنری خاص و مدرن لباسهای دوقلوهای بازی، از جمله مواردی هستند که باعث شدهاند فضای بازی حس مدرنتری داشته باشد.
البته در کنار اینها، نحوه طراحی ساختمانها و بعضی نماهای داخلی آنها به دلیل نقشی که Arkane Studios در طراحی مراحل و چینش آنها داشته، ممکن است تا حدی شما را یاد Dishonored و محیطهای شهر دانوال بیندازد. از لحاظ فنی خوشبختانه بازی در سطح بسیار خوبی قرار دارد. شاید نتوان گرافیک آن را انقلابی دانست اما به طور کلی در اکثر زمینهها از کیفیت بافتها گرفته تا نورپردازی و افکتهای انفجار و مواردی نظیر این، مخصوصا در نسخه PC، بازی در سطح کیفی مطلوبی قرار دارد.
تنها موردی که گاهی اوقات شاید کمی توی ذوق بزند، طراحی بعضی از چهرههاست که کمی از نظر کیفی با بقیه قسمتها اختلاف دارد و در سطح پایینتری قرار میگیرد. با این وجود کیفیت کلی اثر در این زمینه در حد قابل قبول و بسیار خوبی قرار دارد. در زمینه بهینه سازی نسخه PC، بازی برای کارتهای گرافیک Nvidia وضعیت نسبتاً قابل قبولی دارد.
هر چند بالاترین سطح کیفی آن نیاز به کارت گرافیکهای خیلی قوی دارد ولی به جز این حالت، در بقیه حالتها فریم ریت بازی روی کارت گرافیکهای متوسط به بالا در حد مطلوب و معقولی قرار دارد. البته وضعیت برای کارتهای AMD در روز عرضه خیلی خوب نبوده است اما ظاهراً AMD با انتشار درایورهای جدید، وضعیت بازی را کمی بهبود بخشیده است که از آن جایی که هنوز بنچمارکهای خیلی زیادی از این درایور جدید منتشر نشده، نمیتوان خیلی با قطعیت نظر داد.
در مورد نسخههای کنسولی در نسخه سوئیچ بازی به صورت قابل حمل با رزولوشن پایین ۴۸۰P اجرا میشود و در صورتی که کنسول را مستقر کنید، رزولوشن اجرایی به ۷۲۰P ارتقا مییابد و نرخ فریم در هر دو حالت حدود ۳۰ فریم بر ثانیه است. در نسخه PS4، روی کنسول معمولی بازی با کیفیت ۹۰۰P و روی Pro با کیفیت متغیر بین ۱۴۴۰P تا ۱۲۶۹P اجرا میشود تا اجرای آن با حدود ۶۰ فریم در ثانیه را تضمین کند.
نسخه Xbox One معمولی تقریباً مشابه نسخه معمولی PS4 بوده ولی از طرف دیگر Xbox One X میتواند اجرای بازی را با رزولوشن بین ۲۱۶۰P تا ۱۸۰۰P با حفظ نرخ فریم حدوداً ۶۰ تضمین کند. در کل عملکرد گرافیکی بازی روی کنسولها هم قابل قبول است و بازی ایراد خیلی عجیب و غریبی از این لحاظ ندارد.
در بخش موسیقی و صداگذاری بازی به خوبی عمل شده و افکتهای صوتی بازی بسیار عالی طراحی شده(به خصوص صداهای اسلحهها) و هیچگاه از شنیدن آنها خسته نخواهید شد. از طرفی دیگر موسیقیها نیز واقعا برازنده بازی هستند و هیجان مبارزات را چندین برابر بیشتر میکنند. و همچنین صداپیشگی بسیار خوب سه شخصیتی که از همه بیشتر صدایشان را خواهید شنید، یعنی سوفیا، جسی و ابی، باعث میشود این سه، کارکترهای بسیار دوست داشتنی باشند.
جمع بندی – بازی Wolfenstein: Youngblood
با تمامی مواردی که گفتیم، Wolfenstein: Youngblood عنوانی است که بدون شک طرفداران سری ولفنشتاین از آن لذت خواهند برد. اگر بتوانید بازی را به طور چندنفره انجام دهید –که با خرید نسخه Deluxe بازی توسط یک نفر و دعوت دوستانی که بازی را ندارند نیز ممکن است- لذت بازی بسیار بیشتر از حالت تکنفره خواهد بود اما حتی اگر بازی را به طور تکنفره نیز انجام بدهید، میتوانید از گان پلی و اکشن فوقالعاده آن لذت ببرید.
با وجود این که ممکن است نیاز به Grind کردن در اواخر بازی و یکسری مشکلات هوش مصنوعی همراه در حالت تکنفره کمی شما را اذیت بکند، باز هم Wolfenstein: Youngblood عنوانی است که اگر از طرفداران بازیهای اکشن یا این سری هستید بهتر است آن را تجربه کنید.