نقد و بررسی فصل اول سریال دارک ، Dark ؛ چرخش بی انتهای زمان!
تحلیل و بررسی فصل 1 سریال Dark
نقد و بررسی فصل اول سریال دارک ، Dark ؛ امروزه در جامعهای زندگی میکنیم که علاقه و عطش قشرهای جوانتر جامعه به مشاهده انواع فیلم و سریالهایی که در ژانرهای مختلف، در سالهای مختلف و توسط کشورهای گوناگون تولید میشوند، روز به روز بیشتر میشود و این افزایش علاقه ناشی از افزایش کیفیت تولید این فیلمهاست. در این بین، ویروس کرونا نیز عاملی شد تا علاوه بر جوانان، افرادی که تاکنون فیلمها و سریالهایی را دنبال نمیکردند نیز به فکر مشاهده این فیلمها بیافتند. بی شک، هنگامیکه قصد میکنید یک فیلم سینمایی یا سریال را مشاهده کنید، انتخابهای بی شماری پیش روی شماست و بسته به علاقهتان میبایست از بین هزاران فیلم و سریال تعدادی را انتخاب کنید.
اگر شما هم جزو علاقهمندان به فیلم و سریالهای رمز آلودی هستید که یک معمای خاص را به واسطه وجود نیروهای بیگانه دنبال میکند، ما امروز در بخش نقد فیلم و سریال ماگرتا قصد داریم فصل اول یکی از رمزآلودترین و جذابترین سریالهای این ژانر را به شما معرفی کرده و آن را نقد و بررسی کنیم. این سریال، سریال دارک – Dark نام دارد و شاید اسم آن را در بین دوستانتان شنیده باشید. با ما همراه باشید تا شما را با نقاط تاریک این سریال جذاب و دیدنی آشنا کنیم.
داستان شکل گیری سریال دارک
نت فلیکس، شبکه تلویزیونی اینترنتی است که میتوان گفت در حال حاضر بهترین و پربینندهترین سریالهای دنیا را تهیه و منتشر میکند. در چند سال اخیر، آثار بسیار درخشانی از این شبکه تلویزیونی اینترنتی به جای مانده است که دارک یکی از آنهاست. دارک (به معنی تیره و تاریک) یک سریال اینترنتی در ژانر رمزآلود و معمایی است که میتوان چاشنی علم و موجودات فرا طبیعی را به آن اضافه کرد. این سریال که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد اولین سریال نت فلیکس است که به زبان آلمانی و توسط کشور آلمان ساخته شده است.
اما داستان تهیه و تولید این سریال از کجا شکل گرفت؟ در فوریه 2016 بود که نت فلیکس خبر از ساخت فصل اول یک سریال داد که ۱۰ قسمت یک ساعته را شامل میشود. این سریال دو ژانر علمی-تخیلی و جنایی را ترکیب کرده و در فضایی تاریک و رمزآلود به شرح داستانی میپردازد که شاید برای خیلیها تازگی داشته باشد. داستانی که بهزعم بینندگان فیلم، داستانی پر مفهوم و بسیار جذاب بوده که نمونه تکمیلشده سریالی قدیمیتر به نام “چیزهای عجیب” میباشد.
نقد و تحلیل فصل اول سریال Dark
اگر شما هم از علاقهمندان این سریال بوده و دوست دارید اطلاعات بیشتری را در رابطه با آن کسب کنید، در ادامه همراه ماگرتا باشید تا شرح داستان ده قسمت از فصل اول دارک را داشته باشید. همچنین توجه داشته باشید عناوینی که روبروی هر قسمت از فصل نوشتهشده، عنوانی است که کارگردان سریال برای آن قسمت انتخاب کرده است.
نقد و بررسی قسمت اول از فصل اول سریال دارک : رازها
در اواسط سال 2019 میلادی، مردی میانسال به نام مایکل کانوالد به دلایل نامشخصی اقدام به خودکشی میکند. مایکل قبل از خودکشی نامهای را مینویسد که پس از مرگش توسط دیگران خوانده شود اما مادر او پیش از اینکه دیگران متوجه شوند، این نامه را مخفی میکند. شش ماه بعد، پسر نوجوان مایکل که جوناس نام دارد پس از چندین ماه معالجه و نگهداری در یک مرکز روانپزشکی، به زندگی عادی بازگشته و به جمع دوستان خود میپیوندد. بارتوز نام صمیمیترین دوست جوناس است که در طول این شش ماه با یکدیگر در ارتباط بوده و جزو معدود کسانی است که قضیه نگهداری جوناس در تیمارستان را میداند. هنگامیکه جوناس و بارتوز به مدرسه میروند، مارتا را مشاهده میکنند.
مارتا نام دختری است که جوناس قبل از رفتن به مرکز روانپزشکی با او در یک رابطه عاشقانه بود و حال پس از شش ماه بی خبری مجدداً او را میبیند اما … . اما بارتوز، صمیمیترین دوست جوناس در این مدت با مارتا وارد رابطه شده و به او گفته که جوناس به کشور دیگری سفرکرده است. در این بین اریک که تأمین کننده اصلی ماریجوانا (نوعی مواد مخدر) در مدرسه است، حدود دو هفته است که ناپدید شده و هیچکس از او خبر ندارد.
افسر پلیسی که پرونده اریک را در دست دارد، اولریک نیلسن نام داشته و پدر مارتا است. علاوه بر وی، برادران او نیز به نامهای مگنوس و میکل در پیدا کردن سرنخهایی برای یافتن اریک، اولریک را همراهی میکنند. داستان جذاب و پرپیچ و خم فیلم در قسمت اول آنجایی دچار هزارتو میشود که اولریک با مادر جوناس به نام هانا، ارتباط برقرار کرده و عملاً به همسر خود خیانت میکند.
پس از این اتفاقات، داستان فیلم حول محور پیدا کردن سرنخهایی از اریک دنبال میشود. به طوری که جوناس، بارتوز، مارتا و دو فرزند دیگر اولریک نیلسن برای پیدا کردن اریک به جنگلی که در نزدیکی محل زندگیشان است رفته و در غاری که در کنار یک نیروگاه هستهای قرار دارد، با صداهای عجیبوغریبی مواجه میشوند. در این بین اتفاقاتی رخ میدهد که میکل فرزند کوچک اولریک ناپدید شده و روز بعد جسد پسر جوانی در همان حوالی جنگل یافت میشود اما این جسد، جسد میکل نیست!
نقد و بررسی قسمت دوم از فصل اول سریال Dark : دروغ ها
نقد و تحلیل و فصل اول سریال دارک ، گمشدن میکل و اریک، اولریک را دچار افسردگی شدیدی میکند که در زندگی شخصی و کاری وی تاثیرگذار است. این دو اتفاق به همراه پیدا شدن جسد پسر سوم، اولریک را به یاد 33 سال قبل و سال 1986 میاندازد که برادر کوچکتر او به نام مادس ناپدید شد. اولریک معتقد است که گم شدن میکل، اریک و جسد پسر سوم ارتباط عجیبی با اتفاقاتی دارد که در سال 1986 رخ داده است. به همین دلیل تصمیم میگیرد به تنهایی به بررسی جنگلی بپردازد که این اتفاقات در آن رخ داده است. در میان این جنگل، غار مرموزی وجود دارد که اولریک تصمیم به بازدید از آن میکند.
هنگامی که وارد غار میشود، با دری در انتهای آن روبرو میشود که قفل بوده و علامت هستهای روی آن کشیده شده است (علامت هستهای به دلیل آنکه در کنار غار، نیروگاه هستهای وجود دارد و گویا این در با نیروگاه هستهای در ارتباط میباشد). پس از این رویداد اولریک از الکساندر تیدمن، مدیر نیروگاه هستهای که اتفاقاً پدر بارتوز نیز میباشد درخواست میکند تا اجازه ورود او به نیروگاه و تحقیقات بیشتر را بدهد که الکساندر با این درخواست مخالفت میکند.
پس از آن، بررسیهای جسد پسری که در جنگل پیدا شده است نشان میدهد این پسر لباسهایی از دهه 1980 بر تن داشته و تنها شانزده ساعت از زمان مرگ او گذشته است! همچنین پرده گوش این پسر به دلیل صدای بسیار شدیدی پاره شده و نواحی اطراف چشم او کاملاً سوخته است. ادامه فیلم به سکانسهایی میپردازد که در آن اتفاقات رمزآلودی مثل روشن و خاموش شدن چراغهای شهر، افتادن پرندههای آسمان روی زمین و مراجعه یک مرد غریبه و عجیب به هتل شهر رخداده است.
سکانس پایانی فیلم به بیدار شدن میکل، پسر اولریک که در سال 2019 گم شده بود میپردازد. میکل هم اکنون در همان غاری که آخرین بار به آن رفته بودند بیدار شده و به خانه میرود… هنگامیکه به خانه میرود نه اثری از برادر و خواهرش است و نه مادر خود را پیدا میکند. بله درست حدس زدید! میکل در 5 نوامبر 1986 بیدار شده است…
نقد و بررسی قسمت سوم از فصل اول سریال دارک : گذشته و حال
همانطور که گفتیم، در سال 1986 مادس نیلسن برادر اولریک نیلسن (پدر میکل در سال 2019) مفقود شده است و هنگامیکه میکل در این زمان بیدار شده و متوجه تفاوت زمانی موجود میشود، با حالتی ناامیدانه و مأیوس به افسر پلیس، اگون تیدهمن مراجعه میکند. میکل به افسر پلیس میگوید که با اولریک نیسلن ارتباط دارد و افسر پلیس تصور میکند اولریک این کودک را دچار ضرب و شتم کرده است. در ادامه افسر پلیس، اگون تیدهمن به میکل پیشنهاد میکند که مدت زمان کوتاهی را در بیمارستان و تحت نظر پرستار اینس کنوالد سپری کند تا جراحات وی درمان شود.
میکل با این پرستار به بیمارستان رفته و در همان ابتدا اعتماد این پرستار را به خود جلب میکند. در نیمه دیگر فیلم، در نیروگاه هستهای انتخابات ریاست هیئتمدیره است و در این بین کلودیا تیدمن، مدیر منتخب و مادر رجینا با مدیر قبلی خود که برند داپلر نام دارد درگیر شده و برند برای اینکه کلودیا را قانع کند تصمیم میگیرد رازی را افشا کند که سالهاست کسی از آن خبر ندارد.
این راز وجود بشکههای مخفی مرتبط با نیروگاه هستهای در نزدیکی غار و در یک زیرزمین مخفی است. قبل از این داستان، نگهبان مجموعه هستهای که فرزند برند میباشد، کتابی را تحت عنوان “سفر در طول زمان” به مدیر جدید یعنی کلودیا از روی علاقه شخصی تقدیم میکند و ادامه داستان فیلم به اتفاقات عجیبی مثل اختلال برق شهر و کشته شدن دستهجمعی حیوانات (پرندگان و گوسفندان) میپردازد. این حیوانات به دلیل ایست قبلی و پاره شدن پرده گوش مردهاند و محققان از این که علت مرگ این حیوانات این مورد عجیب است دچار شک و وحشت میشوند.
همچنین این قسمت اتفاقاتی همچون روایت هانا و علاقه او به اولریک، بازگشت مجدد میکل به غار میپردازد. هنگامیکه میکل برای درخواست کمک به غار میرود، اولریکی که در سال 2019 قرار دارد صدای کمک خواستن او را میشوند و ارتباط عجیبی بین اولریک سال 2019 و میکل 1986 رخ میدهد که میتوان گفت شروع داستان رمز آلود فیلم میباشد.
نقد و بررسی قسمت چهارم از فصل اول سریال Dark : زندگی دوگانه
در سال 2019، درست زمانی که شارلوت سعی در پیدا کردن ارتباط جسد پسری که در جنگل پیدا شده و پرندگان کشتهشده دارد (به آن دلیل که هم پسر و هم پرندگان به دلیل پاره شدن پرده گوش کشته شدهاند)، جوناس پسر اولریک کاغذهایی که به نقشه و یادداشتهای غار نزدیک محل زندگیشان ارتباط داشت را در خانهشان پیدا میکند. شارلوت زنی است که در کنار اولریک مسئولیت پرونده میکل و پسر کشته شده را بر گردن گرفته و با بررسی اتفاقات عجیبی که رخ داده است، متوجه ارتباط زمانی این اتفاقات با رخدادهای سال 1986 در شهر ویندن میشود.
او در این بین شواهدی را نیز پیدا میکند که پیتر (همسر او) در شب ناپدید شدن میکل در حال رانندگی بوده است اما پیتر خود این ادعا را رد میکند و معتقد است آن شب در مطب خود قرار داشته است. دختر بزرگ شارلوت که فرانسیسکا نام دارد، به دلیل مشکلات خانوادگی قصد رفتن از شهر ویندن را دارد.
همچنین دختر کوچک آنها که ناشنوا است، در مدرسه ناشنواها درس میخواند و یک روز که مادرش شارلوت مشغول بررسی پروندهها بود، به دلیل آنکه کسی برای بردن او به خانه به مدرسه نرفته بود تصمیم میگیرد خودش به تنهایی به خانه برگردد و در راه بازگشت از مدرسه مردی مرموز را در جنگل مشاهده میکند. این مرد مرموز و عجیبوغریب Noah (یا نوآه) نام دارد. وی ساعتی را به دختر ناشنوای شارلوت داده و به او میگوید که این ساعت را به مادرش بدهد. دختر ناشنوا پس از گذشت چند ساعت به خانه بازمی گردد و در این حال مادر و پدرش را میبیند که ساعتها به دنبال او گشتهاند.
این دختر ساعت را به مادرش داده و به او میگوید این ساعت را از مردی به نام نوآه گرفته است و برای شارلوت است. در همین حال هلگ، فردی که از آینده آمده و از همکاری با نوآه به شدت پشیمان است در حال پرسه زدن در جنگل پیداشده و ادعا میکند باید نوآه را متوقف کند. درست صبح روز بعد، مردی به دوست الیزابت که یاسین نام دارد نزدیک شده و به او میگوید که نوآه آن را فرستاده است…
نقد و بررسی قسمت پنجم از فصل اول سریال دارک : حقایق
این قسمت از فیلم به دو زمان 1986 و 2019 تقسیم میشود. در سال 1986، میکل پسازآنکه به غار مراجعه میکند با پایشکسته به بیمارستان بازمی گردد و با یک کشیش ملاقات میکند. این کشیش همان نوآه است! پس از آن، فیلم به روایت داستان علاقه هانا به اولریک میپردازد. هانا دختری خجالتی است و اولریک با اطلاع از اینکه هانا به او علاقهمنداست، به برقراری رابطه جنسی با دختر دیگری به نام کاترینا میکند. هانا به طور خیلی اتفاقی این دو را در حال انجام این کار مشاهده کرده و با مراجعه به پلیس، به افسر میگوید که اولریک در حال تجاوز به کاترینا بوده و همین ادعا موجب میشود افسر پلیس اولریک را دستگیر کند.
و اما در سال 2019؛ در این سال با گم شدن یاسین، وحشت دوبارهای سراسر شهر ویندن را فرا میگیرد و شارلوت، پیتر را به ارتباط با این قضایا متهم میکند. پس از آن، مادر جوناس قصد ارتباط دوباره با اولریک را دارد که این بار اولریک مخالفت کرده و علاقه خود را به همسرش نشان میدهد. در این بین، فرد مرموزی که به هتل شهر ویندن مراجعه کرده است از مسئول هتل میخواهد بستهای را به جوناس تحویل دهد.
با گذشت مدتی، هنگامیکه جوناس در کنار قبر پدرش نشسته و تفکر میکند، فرد مرموزی که بسته از طرف او بوده به وی نزدیک شده و به جوناس میگوید که پدرش یک بار جان او را نجات داده است. بارتوز، دوست صمیمی جوناس هنگامیکه به غار نزدیک شهر رفته بود تا مواد مخدر به جا مانده از اریک را پیدا کند، یک تلفن همراه را یافته و آن را با خود به خانه میبرد. او قصد دارد رمز این تلفن همراه با باز کند اما در دو تلاش موفق نمیشود و در این هنگام یک تماس عجیب از فردی ناشناس دریافت میکند. این فرد ادعا میکند تأمین کننده اصلی مواد اریک بوده و قصد دارد با بارتوز ملاقاتی داشته باشد. بارتوز نیز از جوناس میخواهد که با هم به این ملاقات بروند اما جوناس این کار را نکرده و در نهایت بارتوز با این فرد قرار میگذارد.
این فرد همان نوآه است که 33 سال قبل در بیمارستان با میکل ملاقات کرده بود. در این هنگام جوناس بستهای را که فرد مرموز به هتل داده بود دریافت کرده و محتویات عجیب آن، وی را شوکه میکند. در این بسته تعدادی چراغ قوه و برگه وجود داشت. یکی از این برگهها مربوط به نامه پدر جوناس است که در آن توضیح میدهد وی در 4 نوامبر 2019 به سال 1986 برگشته و در همان سال و همان شهر مانده و بزرگ شده؛ سپس با هانا ازدواجکرده و بدین ترتیب میکل نیسلن همان ماکیل کانوالد است…
نقد و بررسی قسمت ششم از فصل اول سریال Dark : ایجاد جهان
اتفاقات عجیبوغریب در این قسمت نیز ادامه دار است. در سال 2019، خانواده میکل با یکدیگر به مشکل برخورده و رخدادهای عجیبی در آنها صورت میگیرد. رجینا متوجه بیماریاش که سرطان سینهاش شده و اولریک با مشاهدات برخی از سرنخها، به این موضوع پی میبرد که در زمان ناپدید شدن مادس، برادرش، پدرش با کلودیا ارتباط برقرار کرده بود. همچنین اولریک متوجه میشود رجینا آخرین نفری بود که در سال 1986 و قبل از ناپدید شدن مادس، او را دیده بود. به همین دلیل اولریک به سردخانهای که در آن جسد پسر پیدا شده در جنگل قرار دارد رفته و با بررسی جسد متوجه میشود که این پسر مرده، همان مادس است که از 33 سال پیش تاکنون پیر نشده است.
اولریک با سلسله اتفاقاتی روبرو میشود که در نهایت با راز لو دادن رابطه جنسیاش با کاترینا توسط هانا پایان پیدا کرده و این موضوع نیز باعث ایجاد مشکلات خانوادگی دیگری میشود. در این بین جوناس که با بسته دریافتیاش از سمت مرد مرموز سرگرم است، تصمیم میگیرد به کمک نقشه و تجهیزاتی که در جعبه بود به غار اطراف شهر ویندن رفته تا رمز و رازها را پیدا کند. درون این غار، جوناس با عبارتی لاتین که معنی آن “جهان اینگونه ایجاد شد” است روبرو شده و با رفتن به طرف دیگر، متوجه کاغذهایی میشود که برای مادس نیلسن مفقودشده به دیوار زدهشده است…
نقد و بررسی قسمت هفتم از فصل اول سریال دارک : تقاطعها
نقد و تحلیل و فصل اول سریال دارک ، اتفاقات این قسمت نیز در دو بازه زمانی 2019 و 1986 رخ داده است. در سال 2019 پلیس درنهایت مجوز ورود به نیروگاه هستهای و بررسی بیشتر آن را به شارلوت و اولریک میدهد. شارلوت درب بستهای که در انتهای غار وجود داشت را جوش داده و در همین حال اولریک یادداشتهایی که مربوط به سال 1986 است را پیدا میکند. در این یادداشتها مواردی نوشتهشده بود که درنهایت باعث شد اولریک به هلگ مظنون شود. به همین دلیل وی به دنبال او گشته و هلگ را در خانه سالمندان پیدا میکند. هلگ که اکنون یک پیرمرد فرتوت میباشد، مدعی است قادر به تغییر گذشته و آینده است. دراینبین شارلوت کشف میکند که راههای غار درنهایت به یک انباری قدیمی زیر خانه هلگ منتهی میشود و اولریک نیز با ارسال یک پیام صوتی به شارلوت، اذعان میکند که هلگ یک آدمربا است.
سؤالی که در این بین برای شارلوت و اولریک پیشآمده این است که هلگ چه زمانی این کارها را انجام داده و همین شک به هلگ باعث میشود هلگ، شبانه خانه سالمندان را ترک کرده و اولریک به دنبال او همراه با کتاب سفر در طول زمان همراه شود. و اما در سال 1986، هلگ که شب مفقود شدن مادس در کارخانه کار میکرد توسط ایگون مورد بازجویی قرار میگیرد. دراینبین مرد غریبه به جوناس که در غار به چیزهای زیادی دست پیدا کرده است هشدار میدهد که بردن میکل به خانه باعث میشود جوناس هرگز متولد نشده و عملاً به دنیا نیاید! در همین حال کاترینا سعی دارد تا اگون (افسر پلیس) را متقاعد که اولریک هرگز به او تجاوز جنسی نکرده و این اتفاق با علاقه هر دو طرف رخ داده است. در ادامه فیلم، هلگ و نوآه جنازه یاسین را به یک انباری منتقل کرده میکنند…
نقد و بررسی قسمت هشتم از فصل اول سریال Dark : هر چه کاشتی، همان را برداشت خواهی کرد
داستان فیلم در این قسمت از سال 1953 آغاز میشود و در این هنگام پرندگان شروع به از بین رفتن میکنند. همچنین با کشف شدن جسد اریک و یاسین، پلیس این منطقه درباره لباسهای عجیبوغریبی که به تن این پسران است دچار سردرگمی شده و به دنبال پیدا کردن جوابی برای این موضوع است. دراینبین، اولریک از سال 2019 به سال 1953 سفرکرده و با چند فرد محلی که در آن شهر ساکن هستند گفتوگو میکند. اولریک همچنین با یک ساعتساز نیز ملاقات کرده و با وی در مورد مسئله زمان صحبت میکند. او همچنین در هنگام مواجه با هلگ نه ساله، متوجه میشود که کشتن او باعث نجات جان پسرانش خواهد شد.
پس سعی در از بین بردن او کرده و با کتک زدن شدید هلگ، او را به قصد کشته شدن در یک انباری رها میکند. بعدها، تاون هاس تلفن همراه اولریک را پیدا کرده و در سال 1986، فردی غریبه با تاون هاس ملاقات کرده و نظریات خود را در رابطه با سفر زمان از طریق کرمچاله ها بیان میکند. این غریبه تئوریهای خود را به بهترین شکل با تاون هاس به اشترام گذاشته و اذعان میکند این کرمچاله ها قادرند افراد را به مدت 33 سال در زمان جابجا کنند.
بهطوری که 33 سال قبل یا بعد از یک تاریخ برای افراد قابل زندگی و رویت باشد. این فرد غریبه از تاون هاس درخواست میکند تا دستگاه برنجی قدیمی خود را که شکسته است مجدداً راه اندازی کرده تا وی بتواند این کرمچاله ها را از بین ببرد. پس از گذشت مدت زمانی، تان هاوس نسخه جدیدتری از این دستگاه برنجی را ساخته و آن دو را در کنار هم عملکرد این دستگاه را تست و بررسی میکنند.
نقد و بررسی قسمت نهم از فصل اول سریال دارک : همه چیز در این لحظه خلاصه می شود
قسمت نهم از فصل اول سریال دارک، سه دوره زمانی را شامل میشود. در سال 1986، اولریک نیلسن از اتهام تجاوز جنسی به کاترینا بخشیده شده و به زندگی عادی خود باز میگردد. در این بین هانا، دختری که رابطه اولریک و کاترینا را لو داده بود، در مییابد که جوانی تازه وارد به نام الکساندر، تحت هویت دروغین به زندگی در شهر ویندن پرداخته است و هویت وی آن چیزی نیست که خودش میگوید. همچنین کلودیا، رئیس جدید تأسیسات هستهای که در کنار شهر ویندن قرار دارد، با سگ خود گرتچن روبرو میشود.
این سگ در سال 1953 گم شده بود و این اتفاق با ترس و وحشت کلودیا همراه میشود. به همین دلیل وی کتابی که نگهبان مجموعه هستهای به او داده بود را شروع به خواندن میکند. پس از آن و هنگامیکه برند داستان بشکههای پنهان را به کلودیا گفت، کلودیا، الکساندر (همان جوانی که هانا تصور میکند تحت هویت دروغین است) را استخدام میک ند تا به طرز مخفیانه درب آهنین را جوش دهد. در همین سال، سکانسی از گفتوگوی نوآه با هلگ وجود دارد که در آن نوآه راجع به پسرانی که در طول سفر زمان کشته شدهاند با هلگ سخن گفته و به او میگوید که رسالت او آزادی بشریت است و وی شبیه به هیچچیز نیست..!
در سال 2019، هانا از اطلاعاتی که در گذشته راجع به الکساندر میدانسته استفاده میکند تا وی را برای نابودکردن زندگی اولریک تهدید نماید. دراینبین، هنگامیکه رجینا تحقیقات گمشدن و کشته شدن پسرهای جوان را دنبال میکند، بارتوز به کلودیا نزدیک میشود! کلودیا مادربزرگ بارتوز است و بارتوز تصور میکرد که وی مرده است و همین امر باعث شگفتی بارتوز شده و او تصمیم میگیرد با نوآه همکاری کرده و به او ملحق شود. در سال 1953، هلگ که توسط اولریک مورد ضرب و شتم و زندانی شدن قرارگرفته، هماکنون گمشده و نوآه با همان ظاهر همیشگی خود با مادر هلگ، گرتا صحبت میکند. پسازآن ماموران متوجه میشوند که اولریک هلگ را کشته و به همین علت او را دستگیر کرده و در اعترافات او متوجه این اتفاق میشوند. در ادامه، کلودیا وارد فروشگاه ساعتسازی تانهاوس شده و از او میخواهد که دستگاه برنجی را برای او بازسازی کند…
نقد و بررسی قسمت دهم از فصل اول سریال Dark : آلفا و امگا
شبی که میکل ناپدید شد، پیتر همسر شارلوت، بدن مادس را مشاهده میکند و همین موضوع باعث میشود به سراغ هلگ برود. او در گفتوگویی که با هلگ داشته متوجه بازگشت نوآه میشود. در سال 1986، نوآه و هلگ جوناس را میدزدند و پس از آن، با بازگشت هلگ به این سال وی بعدها کشته میشود. داستان کشته شدن هلگ بسیار جذاب است! هلگ پیر هنگامی که قصد داشت با ماشین خود با هلگ جوان (جوانیهای خودش) تصادف کرده و او را متوقف کند کشته میشود. پسازآن، جوناس در پناهگاهی عجیب بیدار شده و همراه با فردی ناشناس که خود را جوناس بالغ معرفی کرده است، برای از بین بردن کرم چاله با دستگاه برنجی که تانهاوس آن را ساخته است تلاش میکند.
در سال 2019، شارلوت، مقالهای را که در سال 1953 در رابطه با آدم ربایی هلگ منتشر شده بود به همراه عکسی از اولریک پیدا میکند! در ادامه فیلم به اتفافاتی که بین نوآه و بارتوز می افتد اشاره کرده و گفت و گوی این دو را نشان میدهد. نوآه به بارتوز میگوید که کلودیا اصلیترین دشمن آنها بوده و جوناس بالغ قصد دارد کرمچاله ای را ایجاد کند. در سال 1953 نیز هلگ که نه سال دارد، به محض ظاهر شدن کرمچاله هوشیاری خود را دوباره به دست آورده و آن را در سال 1986 به جوناس متصل میکند. بدین ترتیب هلگ به سال 1986 منتقل شده و جوناس در حالی که به 33 سال بعد از 2019 یعنی سال 2052 منتقلشده است، در جهانی آخرالزمانی بیدار شده و توسط دختر جوان مسلحی دستگیر میشود.
نقاط ضعف و قوت فصل اول سریال دارک
نقد و تحلیل و فصل اول سریال دارک ، بینندگانی که فصل اول این سریال پر رمز و راز و پیچیده را دنبال کردند، نظرات مختلفی را درباره آن بیان نمودند. اگر در نقدی کوتاه بخواهیم به شرح 5 مورد از نقاط مثبت و منفی این فصل از سریال بپردازیم، خواهیم داشت:
نقاط مثبت
- وجود شخصیتهای به هم مرتبط فراوان؛ به طوری که تمام نقشهای اصلی فیلم با یکدیگر ارتباط خانوادگی دارند.
- تصاویر اسپلیت اسکرین و مونتاژ برای شفافسازی اتفاقات و رابطه کاراکترهای گذشته و آینده و درخت خانوادگی آنها سس
- موسیقی متن عالی و استفاده صحیح از صداهای ریز و پسزمینه در سکانسهای حساس
- انتخاب صحیح بازیگران برای نمایش شخصیتها در دورههای زمانی مختلف در کنار صحنهسازی های جذاب
- کشیدگی داستان فیلم و روشن شدن سرانجام آن در قسمتهای پایانی؛ دارک برخلاف بسیاری از سریالها، از ابتدا قابل پیشبینی نبوده و باید تا انتها آن را دنبال کنید تا به رازهای آن پی ببرید.
نقاط منفی
- وجود شخصیتهای به هم مرتبط فراوان؛ به طوری که تمام نقشهای اصلی فیلم با یکدیگر ارتباط خانوادگی دارند.
- تصاویر اسپلیت اسکرین و مونتاژ برای شفافسازی اتفاقات و رابطه کاراکترهای گذشته و آینده و درخت خانوادگی آنها
- موسیقی متن عالی و استفاده صحیح از صداهای ریز و پسزمینه در سکانسهای حساس
- انتخاب صحیح بازیگران برای نمایش شخصیتها در دورههای زمانی مختلف در کنار صحنهسازی های جذاب
- کشیدگی داستان فیلم و روشن شدن سرانجام آن در قسمتهای پایانی؛ دارک برخلاف بسیاری از سریالها، از ابتدا قابل پیشبینی نبوده و باید تا انتها آن را دنبال کنید تا به رازهای آن پی ببرید.
سخن پایانی و جمع بندی نقد و بررسی فصل اول سریال Dark
نقد و تحلیل و فصل اول سریال Dark ، سریال دارک را میتوان نسخه معکوسی از سریال چیزهای عجیب دانست؛ با این تفاوت که در این سریال اتفاقات پیش بینی نشدهاند و مخاطب باید تمام اتفاقات ریز و درشت را دنبال کند تا متوجه راز اصلی فیلم شود ولی در سریال چیزهای عجیب، اتفاقات به شکلی است که میتوان راز اصلی فیلم را بهراحتی پیشبینی کرد. این سریال آلمانی را نمیتوان موفقترین سریال نت فلیکس نامید اما با توجه به ظرفیتهایی که برای این سریال تعریفشده است، دارک در عالیترین نسخه خودش ساختهشده و بهجرئت میتوان آن را یکی از موفقترین سریالهای ژانر علمی- تخیلی و سفر در زمان در سالهای اخیر دانست. اتمسفر این سریال در بخشهای مختلف، حس و حالهای مختلفی را به بیننده میدهد.
بهطوری که فضای جنایی نیز به فضای رازآلود سکانسهای زیادی از این سریال اضافه میشود و همین امر موجب جذابیت دو چندان این سریال شده است. دارک امتیاز 8.8 از 10 را توسط کاربران imdb دریافت کرده است. امتیازی که در نوبه خود برای ژانرهای علمی و تخیلی بسیار بالاست و ازاینرو میتوان دارک را جزو پرامتیازترین سریالهای علمی-تخیلی در imdb دانست. اگر شما هم جزو کسانی هستید که به دیدن سریالهای پر رمز و راز علاقهمندید، سریال دارک مطمئناً برای شما لحظات هیجانانگیزی را رقم خواهد زد.
این نقد و بررسی فصل اول سریال دارک مطمئناً کامل نیست و شما هم بهعنوان یک بیننده میتوانید نقد خود را از این سریال رمزآلود داشته باشید. از اینکه تا پایان این مقاله از ماگرتا همراه تیم تحریریه ما بودید از شما صمیمانه متشکریم. راستی نظر شما درباره سریال دارک چیست؟ از طریق بخش نظرات با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
عالی
یکم فهمیدم چی شد😂
خوب بود ولی به طور کلی خلاصه بود نه نقد و تحلیل !
مطلب کاملی بود؛ ای کاش لینک دانلود فصل اولش هم میذاشتید.
سلام ممنون از دیدگاهتون
فقط بررسی نکات منفی سریال چقدر دقیق بود واقعا