فیلم چاقی اولین ساخته راما قویدل ، فرزند کارگردان مشهور فقید، امیر قویدل است. راما قویدل را بیشتر با آثار تلویزیونی نظیر “شاید برای شما اتفاق بیفتد”، “عملیات ۱۲۵” و … میشناسیم. او تصمیم گرفت اولین تجربه سینماییش را با چاقی بیازماید، هر چند که به دلیل برخی مسائل، پنج سال بین زمان ساخت و اکران این فیلم فاصله افتاد. با ماگرتا همراه باشید.
امیر (با بازی علی مصفا) صداگذار مشهور سینما است که با رامین کارگردان مشهور (با بازی حمید فرخ نژاد) رابطه دوستی دیرینه دارد. رامین قصد ازدواج با یکی از کارکنان دفترش به نام شادی (با بازی مهسا کرامتی) را دارد.
در این بین پس از یک برخورد ابتدایی پر سو تفاهم بین امیر و شادی، کم کم بین آنها علاقه به وجود می آید، آن هم در حالی که امیر صاحب همسر و فرزند است.
چاقی فیلمی اول شخص است، بدین صورت که ما قصه را از زاویه دید امیر میبینیم و تقریبا او در تمام سکانسها حضور داشته و نقش محوریت خویش را در طول فیلم حفظ میکند. در این بین نباید از ممیزیهای احتمالیای که گریبان فیلم را گرفته ناغافل بود، اما در هر حال سنگ محک ما فیلمی است که نمایش داده شده، نه فیلمی که قرار بوده نمایش داده شود.
نقد فیلم چاقی ؛ سایه سنگین تلویزیون
امیر که به نظر میرسد در زندگی خانوادگی و حرفه ای، شرایط مطلوبی دارد و در جایگاه امنی قرار گرفته، با اضافه وزنش دست در گریبان است. در زمانهای متمادی سعی داشته وزنش را کاهش دهد، اما هر بار با بی ارادگی در این هدف شکست خورده است. اما حالا او با چالش بزرگ تری رو به رو شده است؛ یک عشق ممنوعه. او در این عشق ممنوعه آرام آرام غوطه ور میشود و این عشق از دو سوی متفاوت بر زندگی او اثر میگذارد.
از طرفی ریتم زندگیش را مختل میکند، بین او و خانواده اش فاصله میاندازد و حتی روی مسائل کاریش هم اثرگذار است و دیگر انرژی قبل را نمیتواند بر کارش داشته باشد. از طرف دیگر این مسئله باعث به وجود آمدن انگیزهای شده که او بتواند بر بی ارادگی اش غلبه کرده و برای کاهش وزنش اقدام کند.
بدین صورت که با این عشق قرار است اراده اش را بسنجد. این رابطه عشق و چاقی گاهی اوقات در بین زمانهای فیلم فراموش میشود و گاه به شکل وصلههای ناجور به هم میچسبند و از این رو کارگردان نمیتواند یک تعادل یکنواخت را در طول فیلم حفظ کند.
از آن جا که امیر صداگذار است، صداگذاری در چاقی نقش تعیین کنندهای دارد و باند صدا چنان برجسته میشود که آن را صاحب تشخصی فراتر از خود میکند. همین صدا است که باعث پیوند امیر و شادی میشود. در جای جای فیلم جزییات صدا به وضوح به گوش میرسد و از این رو شغل شخصیت اصلی، توانسته به هویت بخشیدن به شخصیت او و به تبع آن، به کل فیلم کمک به سزایی کند.
در فیلمنامه چنان شخصیت امیر برجسته است که جز او هیچ یک از شخصیتها پرداخت نشده است و اغلب آنها در حد یک ماکت باقی مانده اند. حتی در مورد رامین که در رابطه بین امیر و شادی نقش مرکزی را ایفا میکند، صرفا به اطلاعاتی کلی درباره زندگی شخصیش بسنده میشود.
تنهایی و فقیر بودن شادی که اشارهی کوچکی به آن شده، آیا میتواند تقصیر این عشق ممنوعه را از گردن او باز کند؟ آیا میشود گناه او را کمتر از مرد دانست؟ آیا این عشق واقعا وجود دارد یا صرفا حالتی است بر گرفته از محیط و شرایط بیولوژیکی؟ رهایی مرد از روزمرگی و بحران میانسالی و پناه بردن زن از تنهایی؟
اما چیزی که بیش از پیش توی ذوق میزند، شباهت بسیار زیاد چاقی به آثار تلویزیونی است. تجربه زیاد قویدل در تلویزیون و آثار اپیزودیک، او را به کارگردانی دم دستیای عادت داده که هر چند تلاش کرده از آن فاصله بگیرد، اما در این امر موفق نبوده.
ما عملن جاه طلبی تصویریای در فیلم مشاهده نمیکنیم و در اغلب سکانس ها، دکوپاژ به سادهترین صورت شکل گرفته و خبری از میزانسنها و دکوپاژهای سینمایی نیست. از این رو فیلم علیرغم داشتن بازیهای استاندارد (نه صرفا خوب، در حد تکرار کاراکترهای گذشته بازیگرانشان) فیلم شکل قابل قبولی به خود نمیگیرد و این نقطه ضعف بزرگ فیلم است.
داستان فیلم چاقی
علی مصفا یک صدابردار و صاحب استودیو ضبط صدا است که از چاقی رنج میبرد و در یک زندگی ملالآور در کنار همسرش با نقش آفرینی لادن مستوفی و تک فرزندش زندگی میکنند. در این میان حمید فرخ نژاد در نقش یک کارگردان سینما وارد زندگی آنها میشود و مهسا کرامتی را میآورد که قرار است با او ازدواج کند.
از اینجا گره داستان زده میشود و حال باید گره گشایی شود. کارگردان کوشیده با توجه به شغل در نظر گرفته شده برای مصفا، از این فضا بیشترین بهره را برای شخصیت پردازی قویتر داشته باشد اما بازی مصفا چیزی نیست که انتظارش را داریم.
قویدل همچنین کوشیده با خلاقیت در دکوپاژ داستان فیلمش که فاقد اوج و دارای ریتم کند است را تاثیرگذارتر کند اما وقتی فیلمنامه لاغرتر از آن است که روایتی قابل توجه داشته باشد، صرفاً نمیتوان عناصر بصری فوق العادهای داشت که در خدمت اثر باشند و داستان را پیش ببرند، چرا که ابتدا باید داستانی باشد که این عناصر، پیشبرنده آن باشند! داستان حول و حوش تفکرات مبهم مصفا میگذرد که بعید است تماشاگر به درک مشترکی با این کاراکتر برای حس و حال و رفتارهایش برسد.
فیلم «چاقی» یک جمله ویژه دارد و آن جمله شاهبیت فیلم محسوب میشود: [su_highlight background=”#fad700″]«دوستداشتن دلیل کنار هم بودن نیست»[/su_highlight] . ظاهراً فیلمنامهنویس این اثر روی همین جمله تمرکز کرده و راما قویدل متکی به این محور کوشیده نشان دهد حتی زوجی که همدیگر را دوست دارند در تسلسل روزهای تکراری میتوانند رفتار غیراخلاقی در پیش بگیرند. ایده فرعی «چاقی» که به نوعی تمثیلی از وضعیت علی مصفا در روابط عاطفی با همسرش است و هر دو اینها دستخوش هیچ تغییر محسوسی نمیشود.
ایده اصلی با اتکاء به فیلمنامه قویتر میتوانسته دست کارگردان را برای یک پرداخت بهتر بازی کند اما وقتی یک فیلمسازِ فیلماولی در داستان پردازی دستش خالی باشد، نمیتوان توقع پرداخت بیشتر شخصیتها را داشت. با وجود آنکه فیلم قصه لاغری دارد، این ضعف با رفتن به عمق شخصیت بازیگران قابل جبران بود اما از این فرصت نیز استفاده نشده و در نهایت تصویر تازهای از علی مصفا، حمید فرخ نژاد، لادن مستوفی و دیگر بازیگران نمیبینیم.
با وجود اینکه عوامل حرفهای در پشت صحنه و مقابل دوربین حضور داشتند، این فیلم به شدت ملال آور و متاسفانه این فیلم شانس چندانی برای فروش ندارد. حقیقت آن است که یک فیلمنامه متوسط در دست یک فیلمساز متوسط در بهترین حالت یک خروجی متوسط را در پی خواهد داشت که نه باب میل منتقدین خواهد بود و نه عموم تماشاگران را با خود همراه میکند.
در چاقی، دلیل اگزجره بودن سکانس های مربوط به مسائل پزشکی مشخص نیست. اگر دلیل آن اعتراضی پنهان به سیستم پزشکی کشور است، به هیچ وجه نتوانسته حق مطلب را ادا کند و کاملا از فضای فیلم بیرون زده است و ناهمگونی محسوسی بین این بخشها با سایر بخشهای فیلم ایجاد کرده است.
امیر به شکل هم زمانی در یک کنش، هم اراده و هم بی ارادگی را به نمایش میگذارد. او که نتوانسته و یا از روی قید اخلاقی نخواسته عشق جدید را به سرانجامی برساند، تصمیم به تمام شدن آن رابطه میگیرد و سعی میکند به زندگی قبلیش برگردد.
اما همچنان عذاب میکشد. در نهایت ظاهرا همه چیز به وضعیت تعادل ابتدایی فیلم میرسد، اما خیلی چیزها است که عوض شده. همسرش دیگر شور و حال قبل را با او ندارد و رفاقت دیرینه اش با رامین بسیار مخدوش شده. به عبارتی او دیگر نه همسرش را دارد و نه رفیقش را.
در مجموع چاقی با روندی قابل قبول، اما با دست انداز، همراه با کنشهایی تا حدودی غیر منطقی (مثل قهر و دوری زن بدون دلیل موجه) به فیلمی در بهترین حالت متوسط تبدیل شده است. در کنار سوژه نخ نمای آن، پرداختی قابل قبول دارد.
پنج سال تاخیر در اکران، کمی به سودش تمام شده تا در خیل فیلمهای خیانتی گم نشود و از آن فضا فاصله بگیرد. چاقی برای اثر اول قویدل، تجربهای قابل قبول بود، اما میبایست برای کارهای بعدیش، چه در انتخاب سوژه و چه در کارگردانی رفتار جاه طلبانه تری را در پیش بگیرد.
برخلاف اکثر آثار با تم خیانت، در اینجا خیلی شاهد پرخاشگری های بی هدف نیستیم تا تنش های اضافی به داستان اضافه نماید.
قصه ابتدایی پرکشش است و توانایی جلب نظر مخاطب را دارد اما این داستان نقطه اوج و فرودی ندارد و به تکرار همان موضوع اولیه بسنده کرده است. این ضعف باعث شده تماشای فیلم ملال آور شود.
تغییراتی که در رفتار کرکترهای فیلم رخ می دهد آنی است و فرصت یا اهمیت کافی برای پرداخت صحیح آن داده نشده است.
کرکترهای « چاقی » فاقد عمق می باشند. موضوع خیانت و طی کردن مسیر اشتباه می تواند موضوع جالبی باشد به شرط آنکه بتوانیم به ذهن کرکترها وارد شده و انگیزه های آنان را از کشیده شدن به چنین مردابی درک کنیم، اتفاقی که درباره آدمهای فیلم « چاقی » رخ نمی دهد.
پایان بندی « چاقی » نیز بر پایه پیامهای اخلاقی بنا شده که بعید است با چنین وضعیتی بتواند بر ذهن تماشاگر تاثیر بگذارد. زمانی که در طول قصه فرصتی برای به چالش کشیدن ذهن و باور مخاطب وجود نداشته، انتقال پیام در انتهای قصه نیز بی تاثیر خواهد بود.