انشا خاطره ای درباره روزی که به کلاس اول دبستان رفتم نگارش پنجم

انشا خاطره ای درباره روزی که به کلاس اول دبستان رفتم ؛ در این مطلب از بخش آموزش و پرورش ماگرتا به پاسخ و جواب انشا خاطره ای درباره روزی که به کلاس اول دبستان رفتم از صفحه 21 در سوم کتاب نگارش پنجم دبستان پرداخته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

همچنین بخوانید: انشا گزارش بازدید از یک مکان تاریخی علمی آموزشی نگارش پنجم

انشا درباره خاطره ای درباره روزی که به کلاس اول دبستان رفتم صفحه ۲۱ درس ۳ نگارش پنجم

من خاطره ی اولین روز مدرسه را خیلی دوست دارم، همراه پدر و مادرم به مدرسه رفتیم. بسیاری از بچه های هم سن و سال خودم را دیدم که در حیاط مدرسه بودند. بعضی از بچه ها گریه می کردند و محیط مدرسه برای آن ها نا آشنا بود،‌ ولی من مثل آن ها نبودم.

ناظم مدرسه دانش آموزان را در صف های منظم جمع کرد. پدر و مادرم به گوشه ای از حیاط مدرسه رفتند و از دور من را نگاه می کردند.

شاخه گلی که مادر خریده بود را در دست داشتم و منتظر بودم تا به کلاس بروم و آن را به معلم خود بدهم. بعد از صحبت های مدیر مدرسه و مراسم صبحگاهی از دروازه‌ی قرآن رد شدیم. ناظم مدرسه به هر کدام از بچه ها یک شیرینی می داد و به او لبخند می زد.

وارد کلاس شدیم.چند دقیقه بعد معلم مهربانی وارد کلاس شد با خنده و روی خوش، با ما صحبت کرد و من شاخه‌ی گلی که آماده کردم را به او دادم. او هم دستی به سر من کشید. آن سال یکی از بهترین سال های تحصیلی عمرم بود و برای سلامتی معلم پایه‌ی اول خود همیشه دعا می می کنم.

همچنین بخوانید: جواب سوال های درس سوم نگارش پنجم
 انشا و گزارش در مورد برنامه یک روز مدرسه پایه پنجم

توجه: شما دانش آموزان پایه پنجم دبستان عزیز اگر می خواهید به راحتی به جواب های کتاب نگارش فارسی پنجم ابتدایی دسترسی داشته باشید، تنها کافیه جواب درس مورد نظرتان را به همراه عبارت « ماگرتا » در گوگل جست و جو کنید.

در این مقاله جواب تمرین انشا درباره خاطره درباره روزی که به کلاس اول دبستان رفتم از صفحه 21 درس 3 نگارش پنجم ابتدایی را به صورت کامل بررسی کردیم ، شما دانش آموزان عزیز می توانید از قسمت دیدگاه، نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.