جواب درس پنجم نگارش یازدهم سفرنامه ❤️ صفحه ۸۹ تا ۱۰۳
گام به گام پاسخ و حل پرسش فعالیت ، کارگاه نوشتن و شعرگردانی صفحه 89 ، 91 ، 93 ، 95 ، 98 ، 100 ، 101 ، 102 و 103 درس 5 پنجم کتاب نگارش یازدهم انسانی و تجربی و ریاضی
جواب درس پنجم نگارش یازدهم ؛ در این نوشته به پاسخ و جواب فعالیت های انشا صفحه ۸۹ ، ۹۱ ، ۹۳ ، ۹۵ و ۹۸ و تمرین های کارگاه نوشتن صفحه ۱۰۰ ، ۱۰۱ و ۱۰۲ و شعر گردانی صفحه ۱۰۳ درس ۵ پنجم سفرنامه کتاب نگارش پایه یازدهم رشته های انسانی ، تجربی و ریاضی متوسطه دوم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: جواب درس ششم نگارش یازدهم
جواب فعالیت های صفحه ۸۹ ، ۹۱ ، ۹۳ ، ۹۵ و ۹۸ درس ۵ نگارش یازدهم
فعالیت ۱: چند موضوع از موضوعاتی که اطّلاعات و دلبستگی بیشتری نسبت به آن دارید، بنویسید:
پاسخ: سفر حج
سفر به مشهد مقدس
سفر سیاحتی به شیراز
سفر به جزایر ناشناخته
سفر به کویر
سفر به هندوستان
سفر به کربلا و نجف
فعالیت ۲: یکی از موضوع های فعّالیت (۱) را انتخاب کنید. ابتدا زمان، مکان، علتّ و مدّت سفرتان را بنویسید؛ سپس صحنههایی از آن سفر را در خاطراتتان جستوجو و تجسّم کنید و بنویسید.
پاسخ: زمان سفر: اربعین سال گذشته
مکان سفر: کشور عراق
علت سفر: زیارت مرقد سالار شهیدان امام حسین (ع)
مدت سفر: ۷ روز
صحنه های به یاد ماندنی:
۱) پیرمردی که با پای برهنه و چشمان گریان برای زیارت آمده بود.
۲) موکب دارانی که با روی خوش از زائران پذیرایی می کردند.
۳) جوانانی که پیران و معلولان را روی دوش خود گذاشته بودند و می بردند.
۴) دوستانی که به اتفاق به زیارت آمده بودند و در راه به زوّار خدمت می کردند.
۵) صدای دلنشین مداحان کاروان ها و …
فعالیت ۳: طرح اولیۀ نوشته خود را تنظیم کنید و به پرسش های زیر پاسخ دهید.
الف) بخش میانی نوشته شما چند بند دارد؟
پاسخ: پنج بند دارد.
ب) در هر بند، می خواهید درباره چه موضوعی بنویسید؟
پاسخ: در مقدمه درباره موضوع کلی متن، در بدنه درباره نکات جالب و لحظات خاص سفر و بند پایانی، در مورد جمع بندی متن می نویسیم.
زمان | مکان | موضوع کلی و لحظات خاص سفر | نکات جالب |
---|---|---|---|
سه روز مانده به اربعین | نجف | زیارت حرم حضرت علی (ع) | منظره ای از قبرستان معظم «وادی السلام» |
روز اربعین | کربلا | زیارت حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) | آسمان غبار گرفته – صحن بین الحرمین که به صحرای محشر معروف است |
فعالیت ۴: با توجّه به طرح سفرنامه خود، پیش نویس آن را بنویسید.
مقدمه : آرزوی راه رفتن روی زمین بین الحرمین، استشمام هوای معنوی آن و زیارت نجف اشرف، همیشه درونم را به جوشش می اورد. با دیدن تصاویر زائران از تلویزیون، بی اختیار اشک هایم سرازیر میشد و می گفتم: «پس کی، کی مرا می طلبی …» و چه عظیم است دعوت شدن برای چنین زیارتی وقتی سراپای وجودت عطش رفتن دارد.
بند میانی (بدنه) : سه به اربعین، مانده بود. حدود ساعت ده و نیم صبح بود که وارد شهر نجف اشرف شدیم. اولین منظره ای که مشاهده کردیم و برایمان جذاب بود، منظره ای از قبرستان معظم و وادی السلام، بود. سبک خاص قبرها نظرمان را جلب کرد. این قبرستان عظیم، ۲۰ کیلومتر در ۲۰ کیلومتر است و از بزرگ ترین قبرستان های جهان است. این قبرستان آرامگاه پیامبرانی همچون هود و صالح است. می گویند در شب جمعه، ارواح مؤمنان عالم در شب جمعه در این قبرستان گرد هم می آیند. بعد از وادی السلام، با اتوبوس تا نزدیک هتل آمدیم.
وسایل را در هتل گذاشتیم و به سمت حرم حضرت (ع) راه افتادیم. قدم زدن در شهر امیرالمومین بسیار لذت بخش بود. فاصله هتل تا حرم حدود ۳۰ متر بود. وقتی گنبد حرم را دیدم، از شوق اشک از چشمانم جاری شد. در عین حال شور خاصی وجودم را فرا گرفت. نجف، بهشت خداوند روی زمین است.
روز اربعین آسمان غبار آلود بود. عجیب تر از آن، این بود که انگار هیچ کس در قید دنیا نبود. صحرای محشر شاید تعبیر مناسبی باشد. برای به تصویر کشیدن جمعیتی که هر کدام بدون توجه به دیگری با شوق به سوی حرمین پرواز می کردند. پنج ساعت تا کربلا پیاده روی داشتیم. تمام مسیر پر بود از چادر مواکب حسینی. جلوی هر کدام میز گذاشته بودند و نذری می دادند. صدای دلنشین مداحانی که عربی می خواندند فضا را پر کرده بود. جوانان به پیران و معلولان خدمت می کردند و آنها را روی دوش خود گذاشته و می بردند. به چهره هر کس که نگاه می کردی، دردی داشت. صحنه های این مسیر واقعا بی نظیر بود. همدلی و کمک این جمعیت مسلمان به یکدیگر بسیار با شکوه بود. همه برای خدمت به هم التماس می کردند.
بعد از چند ساعت پیاده روی، به «شارع العباس» رسیدیم، دلم زیرورو شد. اختیار اشک هایم را نداشتم … از خیل عظیم جمعیت واقع در بین الحرمین گذشتیم تا رسیدیم کنار دیوارهای حرم حسین بن علی (ع). باورم نمی شد که بالاخره توانستم به زیارتش بیایم. بعد از زیارت، آمدم بیرون در حیاط حرم نماز و زیارت عاشورا خواندم.
بند پایانی (نتیجه گیری) : بالاخره به آرزویم رسیدم، زیارت حرم حسین بن علی و ابولفضل العباس سعادتی بود که نصیبم شد؛ اما از آن روز دلتنگ ترم؛ دل تنگ حسین و این دل تنگی پایان ندارد.
فعالیت ۵: پیش نویس را بخوانید و از نظر ساخت جمله و واژه ها، آن را اصلاح کنید و در صورت لزوم گسترش دهید.
نکته: بخش هایی که قرمز هستند به متن اضافه شده اند و بخش های خط خورده از متن حذف شده اند.
مقدمه : آرزوی راه رفتن روی زمین بین الحرمین، استشمام هوای روحانی معنوی آن و زیارت نجف اشرف و سجده بر خاک کربلا، همیشه درونم را به جوشش می اورد. با دیدن تصاویر زائران از تلویزیون، بی اختیار اشک هایم سرازیر میشد و می گفتم: «پس کی، کی مرا می طلبی …» و چه عظیم است دعوت شدن برای چنین زیارتی وقتی سراپای وجودت عطش رفتن دارد.
بند میانی (بدنه) : بالاخره، پس از سال ها انتظار، قسمت شد تا به همراه خانواده برای زیارت به نجف و کربلا برویم. سه به اربعین، مانده بود. حدود ساعت ده و نیم صبح بود که وارد شهر نجف اشرف شدیم. اولین منظره ای که مشاهده کردیم و برایمان جذاب بود، منظره ای از قبرستان معظم و وادی السلام، بود. سبک خاص قبرها نظرمان را جلب کرد. این قبرستان عظیم، ۲۰ کیلومتر در ۲۰ کیلومتر است و از بزرگ ترین قبرستان های جهان است به شمار می رود و پیامبرانی چون هود و صالح در آن آرمیده اند. این قبرستان آرامگاه پیامبرانی همچون هود و صالح است. می گویند در شب جمعه، ارواح مؤمنان عالم در شب جمعه در این قبرستان گرد هم می آیند. بعد از وادی السلام، با اتوبوس تا نزدیک هتل آمدیم.
وسایل را در هتل گذاشتیم و پس از کمی استراحت به سمت حرم حضرت (ع) راه افتادیم. قدم زدن در شهر امیرالمومین بسیار لذت بخش بود چه لذتی داشت. فاصله هتل تا حرم حدود ۳۰ متر بود. از دور وقتی گنبد حرم را دیدم، اشک شوق از چشمانم جاری شد. در عین حال شور خاصی وجودم را فرا گرفت. نجف، بهشت خداوند روی زمین است.
روز اربعین آسمان غبار آلود بود. عجیب تر از آن، دیدن سیل جمعیتی بود که به سوی کربلا پر گشوده بودند. این بود که انگار هیچ کس در قید دنیا نبود. صحرای محشر شاید تعبیر مناسبی باشد برای به تصویر کشیدن جمعیتی دل هایی که هر کدام بدون توجه به دیگری با شوق به سوی حرمین پرواز می کردند.
پنج ساعت تا کربلا پیاده روی داشتیم. تمام مسیر پر بود از چادر مواکب حسینی. جلوی هر کدام موکب میز گذاشته بودند و نذری می دادند. صدای دلنشین مداحانی که عربی می خواندند فضا را پر کرده بود. جوانان با غیرت به پیران و معلولان خدمت می کردند و آنها را روی دوش خود گذاشته و می بردند. به چهره هر کس که نگاه می کردی، دردی داشت. صحنه های این مسیر واقعا بی نظیر بود. همدلی و کمک این جمعیت مسلمان به یکدیگر بسیار با شکوه بود. همه برای خدمت به هم التماس می کردند.
بعد از چند ساعت پیاده روی، به «شارع العباس» رسیدیم، دلم زیرورو شد. اختیار اشک هایم را نداشتم … از خیل عظیم جمعیت واقع در بین الحرمین گذشتیم تا رسیدیم کنار دیوارهای حرم حسین بن علی (ع). باورم نمی شد که بالاخره توانستم به زیارتش بیایم. بعد از زیارت، آمدم بیرون در حیاط حرم نماز و زیارت عاشورا خواندم.
بند پایانی (نتیجه گیری) : بالاخره به آرزویم رسیدم، زیارت حرم حسین بن علی و ابولفضل العباس سعادتی بود که نصیبم شد؛ اما از آن روز دلتنگ ترم؛ دل تنگ کربلا؛ دل تنگ حسین و این دل تنگی انگار پایان ندارد.
فعالیت ۶: متن سفرنامه خود را پاک نویس کنید.
مقدمه : آرزوی راه رفتن روی زمین بین الحرمین، استشمام هوای روحانی معنوی آن و زیارت نجف اشرف و سجده بر خاک کربلا، همیشه درونم را به جوشش می اورد. با دیدن تصاویر زائران از تلویزیون، بی اختیار اشک هایم سرازیر میشد و می گفتم: «پس کی، کی مرا می طلبی …» و چه عظیم است دعوت شدن برای چنین زیارتی وقتی سراپای وجودت عطش رفتن دارد.
بند میانی (بدنه) : بالاخره، پس از سال ها انتظار، قسمت شد تا به همراه خانواده برای زیارت به نجف و کربلا برویم. سه به اربعین، مانده بود. حدود ساعت ده و نیم صبح بود که وارد شهر نجف اشرف شدیم. اولین منظره ای که مشاهده کردیم و برایمان جذاب بود، منظره ای از قبرستان معظم و وادی السلام، بود. سبک خاص قبرها نظرمان را جلب کرد. این قبرستان عظیم، ۲۰ کیلومتر در ۲۰ کیلومتر است و از بزرگ ترین قبرستان های جهان به شمار می رود و پیامبرانی چون هود و صالح در آن آرمیده اند. می گویند در شب جمعه، ارواح مؤمنان عالم در این قبرستان گرد هم می آیند. بعد از وادی السلام، با اتوبوس تا نزدیک هتل آمدیم.
وسایل را در هتل گذاشتیم و پس از کمی استراحت به سمت حرم حضرت (ع) راه افتادیم. قدم زدن در شهر امیرالمومین چه لذتی داشت. از دور وقتی گنبد حرم را دیدم، اشک شوق از چشمانم جاری شد. در عین حال شور خاصی وجودم را فرا گرفت. نجف، بهشت خداوند روی زمین است.
روز اربعین آسمان غبار آلود بود. عجیب تر از آن، دیدن سیل جمعیتی بود که به سوی کربلا پر گشوده بودند. صحرای محشر شاید تعبیر مناسبی باشد برای به تصویر کشیدن دل هایی که هر کدام با شوق به سوی حرمین پرواز می کردند.
پنج ساعت تا کربلا پیاده روی داشتیم. تمام مسیر پر بود از چادر مواکب حسینی. جلوی هر موکب میز گذاشته بودند و نذری می دادند. صدای دلنشین مداحانی که عربی می خواندند فضا را پر کرده بود. جوانان با غیرت به پیران و معلولان خدمت می کردند و آنها را روی دوش خود گذاشته و می بردند. همدلی و کمک این جمعیت مسلمان به یکدیگر بسیار با شکوه بود. همه برای خدمت به هم التماس می کردند.
بعد از چند ساعت پیاده روی، به «شارع العباس» رسیدیم، دلم زیرورو شد. اختیار اشک هایم را نداشتم … از خیل عظیم جمعیت واقع در بین الحرمین گذشتیم تا رسیدیم کنار دیوارهای حرم حسین بن علی (ع). باورم نمی شد که بالاخره توانستم به زیارتش بیایم.
بند پایانی (نتیجه گیری) : بالاخره به آرزویم رسیدم، زیارت حرم حسین بن علی و ابولفضل العباس سعادتی بود که نصیبم شد؛ اما از آن روز دلتنگ ترم؛ دل تنگ کربلا؛ دل تنگ حسین و این دل تنگی انگار پایان ندارد.
جواب تمرینات کارگاه نوشتن صفحه ۱۰۰ ، ۱۰۱ و ۱۰۲ درس پنجم نگارش یازدهم
تمرین ۱: متن زیر را بخوانید و جدول را کامل کنید.
« … شهر مصر بر کنار نیل نهاده است به درازی. و بسیاریِ کوشکها و منظرها چنان است که اگر خواهند، آب به ریسمان از نیل بردارند، اما آب شهر همه سقّایان آورند از نیل، بعضی به شتر و بعضی به دوش. و سبوها دیدم از برنجِ دمشقی که هر یک سی من آب گرفتی و چنان بود که پنداشتی زرّین است. یکی مرا حکایت کرد که زنی است که پنج هزار از آن سبو دارد که به مزد میدهد، هر سبو، ماهی به یک درم و چون بازسپارند، باید سبو درست بازسپارند… .»
سفرنامه، ناصر خسرو
مکان | مصر |
موضوع کلّی و لحظات خاص | آب برداشتن از نیل و آوردن به شهر به کمک شتر یا گذاشتن بر دوش |
نکات جذّاب یا عجیب | ۱) سبوهایی ز جنس برنج که گمان می کردی از طلاست. ۲) زنی که پنج هزار سبو داشت و آنها را ماهیانه کرایه می داد. |
تمرین ۲: موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، سفرنامه ای بنویسید.
موضوع: بر گفته از کتاب «بیاض سفر» اثر ایرج افشار
متن: هر که به شوق دیدن زیبایی های کویر و لذت بردن از نمودهای طبیعت در بیابان های فراخ، از تهران آهنگ کرمان می کند، در پیمودن راهی به درازای یک هزار کیلومتر می تواند از شهرهای قم، کاشان و یزد بگذرد و در همین سفر، با شهرهای قدیمی و کوچکتر نطنز، اردستان، نایین، اردکان و رفسنجان که بر سر راه است، آشنا شود. جلوه های اصیل از زندگانی ایرانی و هنرهای بومی مردمان آرامی را ببیند که در حاشیه کویر سوزان سکنی دارند.
فاصله میان تهران و قم ۱۴۶ کیلومتر است. شهری است قدیمی، محل زیارت، مورد احترام و بسیار مجلل. مرقد متبرک حضرت معصومه (س) خواهر حضرت ثامن الائمه (ع) است. گنبد زرین و مناره بلند و پیش درگاه آینه کاری و صحن گشاده دارد. طبعا از درخشان ترین و دیدنی ترین بقاع دینی و امكنه تاریخی در این راه دراز است. قدمت بنای آن به بیش از هشتصد سال می رسد.
میان قم و کاشان بیش از یکصد کیلومتر فاصله نیست. راه، مستقیم و خوب و آسفالت شده است. آبادی های کوچک و مزارع سرسبز که در طرف راست بر لب کویر و در سوی چپ در دامن کوهسار قرار دارد، مسافر را از یکنواختی راه بیرون می آورد. این شهر جایگاه چهار طبقه از قدیمی ترین آثار تمدن قوم ایرانی و مربوط به هفت هزار سال پیش است. این تمدن ها در دل تپه های «سیلک» مدفون بود. سی سال پیش از این بیرون آورده شد.
دیگر از مشهد اردهال باید نام برد. مزار سلطان علی بن باقر (ع) است. حقا آنجا را به هنگام اجرای مراسمی باید دید که در نیمه مهرماه هر سال با شکوه و ترتیب خاص برگزار می شود. هزارها آدمی از اهالی تهران، قم و کاشان بدین ده روی می آورند و بازار موسمی هم ایجاد می کنند و آیین قالی شویان برگزار می شود.
شهر کاشان در طول قرون به لحاظ قرون به لحاظ قالی های ممتاز، خوش نقش و ظریف بافت، سفال ها و کاشی های خوش رنگ و هنرمندانه، مسگری و مخمل باقی شهرت داشته و هنوز هم این اشتهار و اعتبار را حفظ کرده است.
موضوع: سفر به شهر تاریخی یزد
مقدمه: در تابستان امسال، تصمیم گرفتم به یکی از زیباترین و تاریخیترین شهرهای ایران، یعنی یزد سفر کنم. یزد با معماری منحصر به فرد، فرهنگ غنی و مردم مهماننوازش همواره برایم جذاب بوده است. این سفر فرصتی بود تا با تاریخ و فرهنگ این شهر آشنا شوم و لحظات خاطرهانگیزی را تجربه کنم.
تنه انشا: روز اول: ورود به یزد
سفرم را از تهران آغاز کردم و با قطار به سمت یزد حرکت کردم. در طول مسیر، مناظر زیبای کویر و دشتهای وسیع را تماشا کردم. وقتی به ایستگاه یزد رسیدم، هوای گرم و دلپذیر تابستانی مرا در آغوش گرفت. با ورود به هتل، احساس کردم که در قلب تاریخ قرار دارم. پس از کمی استراحت، تصمیم گرفتم که به دیدن میدان امیرچخماق بروم. این میدان با معماری زیبا و آبنمایش، یکی از نمادهای یزد است و شبها با نورپردازی خاصش بسیار دیدنی میشود.
روز دوم: گشت و گذار در بافت تاریخی
صبح روز دوم، به سمت بافت تاریخی یزد حرکت کردم. کوچههای باریک و سنگفرش شده، خانههای خشتی و بادگیرها، همه چیز را تحت تأثیر قرار میداد. از خانه لاریها بازدید کردم؛ این خانهی زیبا نشاندهندهی هنر معماری یزدیهاست. سپس به مسجد جامع یزد رفتم که با کاشیکاریهای زیبا و منارههای بلندش، هر بینندهای را مجذوب خود میکند.
روز سوم: فرهنگ و غذا
در روز سوم، تصمیم گرفتم بیشتر با فرهنگ محلی آشنا شوم. به بازار سنتی یزد رفتم و از فروشگاههای مختلف سوغاتی خریدم. در این بازار، طعم شیرینیهای محلی مانند “باقلوا” و “پشمک” را چشیدم که لذتبخش بودند. همچنین فرصتی پیدا کردم تا با یکی از اهالی محلی صحبت کنم و دربارهی زندگی روزمره آنها اطلاعات بیشتری کسب کنم.
نتیجهگیری: سفر به یزد تجربهای فراموشنشدنی برای من بود. این شهر نه تنها تاریخ غنی دارد بلکه فرهنگ و مهماننوازی مردم آن نیز دلنشین است. بازدید از جاذبههای تاریخی و فرهنگی یزد باعث شد تا بیشتر با هویت ایرانی آشنا شوم. امیدوارم در آینده دوباره به این شهر زیبا سفر کنم و لحظات بیشتری را در کنار مردم مهماننوازش بگذرانم.
تمرین ۳: نوشته دوستانتان را براساس معیارهای جدول ارزشیابی درس بررسی کنید.
پاسخ پیشنهادی: اغلب دوستان مشخصات سغر را به درستی ذکر کرده بودند. اما در ثبت دیده ها، شنیده ها و نیز رویدادها، دقت لازم را نداشتند؛ در نتیجه متن آنها کاستی داشت. برخی دوستان نکات جذاب و عجیبی را در نوشته خود بیان کرده بودند و به همین دلیل متن آنها گیرا و دل نشین بود. ترتیب زمانی در نوشته بیشتر دوستان به درستی رعایت شده بود و به همین دلیل نوشته آنها از انسجام برخوردار بود. املا و نکات نگارشی نیز به درستی رعایت شده بود.
پاسخ شعر گردانی صفحه ۱۰۳ درس پنجم نگارش یازدهم
شعر زیر را بخوانید و دریافت خود را از آن بنویسید.
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل بر افروزی حافظ
پاسخ: کوی محبوب، حامل باد بهاری است، بادی که جان را زنده می کند و حیات و نشاط را به همراه دارد. اگر می خواهی بهاری شوی و جان تازه بگیری، باید دلت را همچون چراغ روشن کنی تا آمادگی این نشاط و تازگی را داشته باشد.
یا اگر از این باد بهاری ممد بخواهی و حیات و نشاط را طلب کنی، دلت همچون چراغ روشن می شود.
پاسخ دیگر: بالاخره از کوی یار چیزی به دست میآید که به درد ما بخورد و چه چیزی بهتر از باد نوروزی. این نشان میدهد که باد هم گاهی میتواند مثبت باشد و برای اثبات این ادعا همین بس که بسیاری از ما سالهاست که عضو حزبی به همین نام و نشان هستیم. مشکل این است که نشانههایی که حافظ برای باد نوروزی در این غزل معرفی میکند، در باطن ما وجود ندارد، هرچند در ظاهر، همچون پرچمی در اهتزاز هستیم. نخستین نشانهی باد نوروزی این است که از کوی یار حقیقی میآید. اما چگونه باید یار حقیقی را شناخت؟ با نشانههای دیگری که قاصد آن، یعنی باد نوروزی، برای ما به ارمغان میآورد.
برخلاف بادی که از سمت افراطیون میآید و طوفانی به پا میکند و همچنین بخاری که از جانب تفریطیها بلند نمیشود و سکون ایجاد میکند، نسیم ملایمی که آرامش و طراوت و بوی خوش را با خود دارد، بر روح آدمی نشسته و چراغ دلش را روشن میکند. اگر انسان به نورافکنهای مصنوعی و آزاردهنده یا لامپهای رنگی و کودکفریب تکیه کند، در هر دو حالت—داشتن و نداشتن—عقیم خواهد ماند.
قبلی: جواب درس چهارم نگارش یازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز پایه یازدهم متوسطه دوم اگر می خواهید به راحتی به تمام مطالب آموزشی کتاب نگارش پایه یازدهم دسترسی داشته باشید، تنها کافیه جواب درس مورد نظرتان را به همراه عبارت « ماگرتا » در گوگل جست و جو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله جواب فعالیت های درس 5 پنجم سفرنامه کتاب نگارش یازدهم متوسطه دوم ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش دیدگاه بیان کنید. 😊
عالی بود خیلی ممنون❤️🌹
عالی بود متن 😍😍👍
عالی
عالی بود مرسی از وبسایت خوبتون
عالی بود ممنون از وبسایت خوبتون
عالی بود مرسی👍🏼
عالی بود
عاشقتونم عااللییی بودش😍😍😍😍😍😍😍