انشا با موضوع جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی نگارش دهم
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا با موضوع جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی: مدتهاست که روی یک چوب لباسی در اتاقی مانده ام و کسی از من خبری ندارد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد فرهنگ آپارتمان نشینی
انشا با موضوع جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی
مقدمه: گاهی نویسندگان با شیوه های متفاوت در جهت بهتر شدن نوشته های خویش تلاش می کنند که یکی از این موارد روش جانشین سازی می باشد .روزگاری در بازار لباس فروشی حرف اول را می زدم و هر کس که وارد بازار می شد از من نام می برد و دنبالم می گشت.
بدنه: من همان کاپشن زیبای چند سال پیش هستم که بر و رو داشتم و جذاب بودم. هر کس که نام برندم را می شناخت، می دانست که مدتهای زیادی به کارشان می آیم و نیاز نیست که پول اضافی دهند. من همچنان در عالی بودن خودم شکی ندارم و می دانم که دود از کنده بلند می شود.
شاید روزگاری در تن جوانی رعنا بودم و زیبایی او را دو چندان می کردم، اما امروز در اتاقی تنها مانده ام. چه روزهایی که زیر باران و برف صاحبم را از سرما محافظت می کردم و در کنارش بودم تا روزهای سخت زندگی برایش آسان شود. هر بار که برای شست و شو می رفتم انگار جوان می شدم و به روزهای اول زندگی فکر می کردم که چگونه از من مراقبت می کردند و من گل سرسبدشان بودم. شاید کاپشن های دیگر به روزگار من ناراحت شوند و برایم غصه هم بخورند، ولی باید خوب بدانند که این قانون زندگی و عمر و طبیعت است که هر کس روزهایی و دورانی دارد که می گذرد و تمام می شود.
روزهایی که من در اوج بودم و کاپشن های دیگر هنوز طاقه پارچه بودند و من در شادی و اوج و لذت بودم. من یک کاپشن بودم که از روزهای خوب و خوش و تلخ و سخت صاحبم هم خبر دارم و برایش همراهی کرده ام و می دانم که بر او چه گذشته است. خلاصه اینکه من هم یک روز به کار خواهم آمد و شعر معروفی که می گوید: هر چیز که خوار آید ، روزی به کار آید، برای من مصداق خواهد یافت.
نتیجه گیری: داستان زندگی این است که یکی از دنیا می رود و دیگری متولد می شود، یکی از قطار عمر پیاده می شود و دیگری با ناز و احترام با عشوه و دلبری خود را نشان می دهد. بهتر است که از عمر و زندگی خود بهترین استفاده را ببریم و بدانیم که زندگی فقط یک بار خواهد بود.
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع کاپشن قدیمی
مقدمه: مدتهاست که اینجا خاک می خورم و کسی حالم را هم نمی پرسد، پوست پوست شده ام و درد دارم، روزهایی را که در اوج جوانی بودم خوب به یاد دارم و برای خودم کسی بودم و الان به دستی نگاه می کنم که مرا بتکاند و رهایم کند.
بدنه: روزهایی که در کاور بودم و آویز هم داشتم را خوب به یاد دارم و می دانم که بهترین ایام بود و قدرش را ندانستم، مانند همه انسانها که قدر عمر و زندگی خود را نمی دانند و به امید فرداهای بهتر ثانیه های عمر خود را خراب می کنند. روزهایی که در خوشی و شادی و فراوانی هستند و فقط به دنبال وقت گذرانی، من هم روزی و روزگاری در اوج بودم و می دانم که شما هم مثل من خواهید بود.
گاهی در سفر بودم و زمانی در خانه، هرجا که مهمانی و سوری و شادی بود، من هم حضور داشتم و مایه فخر و مباهات صاحبم، حال که برندهای دیگر از راه رسیده اند و من کنار رفته ام، با شما حرفی دارم و سخنی، عزیرانم بدانید که عمر در گذر است و آنچه که انسان را از زیبایی و سیرت نیکو دور می کند، رخوت و سستی و تنبلی است و بس، من شاید در سکون و رکود بمانم و عمرم تمام شود، ولی شما دوستان خوبم، برای تازه ماندن و جذاب بودن خود تلاش کنید و هر روز را از نو و با عشق و علاقه شروع کنید و برای بهتر شدن هر لحظه خود برنامه ای داشته باشید.
روزهایی که در تنهایی هستید را فرصت خوبی بدانید و از عمر خود بهره کافی ببرید و بدانید که روزی این ساعت شنی تمام می شود و مانند من به سرنوشتی که منتظرش نیستید، دچار خواهید شد. حال که در تنهایی و میان گردو خاک رخوت و سستی قرار دارم، می دانم که چه روزهایی از دست رفت و قدرش ندانستم.
نتیجه گیری : روزهایی را که در اوج و لذت شادی هستید، قدر بدانید تا در روزهایی که در سکوت و رخوت هستید، دچار بحران و سختی و ناراحتی نشوید. عمر را با برنامه سپری کنید و بدانید که ثانیه های رفته باز نخواهند گشت.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد دنیای وارونه من برای دانش آموزان
و
انشا در مورد تصور کنید یک جنگلبان هستید
☑️ به پایان انشا درباره جانشین سازی از زبان کاپشن قدیمی رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.