ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی حکایت خودشناسی فارسی هشتم صفحه ۵۸ + معنی کلمات و آرایه های ادبی

معنی حکایت وقتی جولاهه ای به وزارت رسیده بود هر روز بامداد برخاستی از کتاب فارسی هشتم

معنی کامل حکایت خودشناسی از صفحه 58 فارسی هشتم به همراه معنی کلمات سخت و واژه های سخت و آرایه های ادبی و زبانی آن در ادامه در بخش آموزش و پرورش ماگرتا برای شما دانش آموز عزیز فراهم شده است.

بعدی: معنی لغات درس ۸ فارسی هشتم
جواب سوالات درس ۸ فارسی هشتم
معنی کلمات روان خوانی آقا مهدی فارسی هشتم
جواب فرصتی برای اندیشیدن صفحه ۶۶ فارسی هشتم

معنی حکایت خودشناسی فارسی هشتم صفحه ۵۸ + معنی کلمات و آرایه های ادبی

معنی حکایت خودشناسی از محمد بن منور فارسی هشتم

این حکایت شرح حال امیر و وزیری است که وزیرش از بافندگی به مقام وزارت رسیده است، در ادامه ابتدا متن را می خوانیم و سپس حکایت را به زبان ساده و امروزی بر می‌گردانیم:

  • نام کتاب: اسرار التّوحید
  • نام نویسنده: محمّد بن منوّر

وقتی جولاهه‌ای به وزارت رسیده بود. هر روز بامداد برخاستی و کلید برداشتی و در خانه باز کردی و تنها در آنجا شدی و ساعتی در آنجا بودی. پس برون آمدی و به نزدیک امیر رفتی. امیر را خبر دادند که او چه می‌کند. امیر را خاطر به آن شد تا در آن خانه چیست؟

روزی ناگاه از پس وزیر بدان خانه در شد. گودالی دید که در آن خانه چنان‌که جولاهگان را باشد. وزیر را دید پای بدان گودال فرو کرده. امیر او را گفت که این چیست؟

وزیر گفت یا امیر، این همه دولت که مرا هست، همه از امیر است. ما ابتدای زندگی خویش فراموش نکرده ایم که ما این بودیم. هر روز زندگی گذشته خود را به یاد می‌آورم، تا خود به غلط نیفتم.

امیر انگشتری از انگشت بیرون کرد و گفت بگیر و در انگشت کن. تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری!

از کتاب اسرار التوحید نوشته شده توسط محمد بن منور در سال ۵۷۰ هجری قمری درباره جد خویش.

معنی حکایت خودشناسی به زبان و نثر ساده :

در روزگاران قدیم وقتی که یک بافنده به درجه وزیری رسیده بود، هر روز صبح زود از خواب بلند می شد و قبل از رفتن به دیدار پادشاه به خانه قدیمی خود می رفت و چند ساعتی را آنجا می ماند.

یک نفر به پادشاه خبر داد که وزیر شما هر روز صبح این کار را انجام می دهد. در ذهن پادشاه سوال پیش آمد که علت این کار وزیر چیست و چه چیزی در آن خانه است که هر روز به آن سر میزند؟

یک روز صبح که وزیر به خانه قبلی خود رفته بود، پادشاه نیز بی خبر وارد آن خانه شد و گودالی را دید که برای کار بافندگان می باشد. پادشاه پای خود را وارد آن گودال کرد و از وزیر پرسید که این گودال چیست و چرا این کار را انجام می دهی؟

وزیر پاسخ داد :‌ این درجه و مقامی که در حال حاضر من دارم، همه از پادشاهی چون شما می باشد به همین دلیل هر روز با انجام این کار گذشته ام را برای خودم یادآوری می کنم که از کجا به کجا رسیده ام تا به اشتباه نیافتم و راه درستی را در پیش گیرم.

پادشاه بعد از شنیدن این صحبت ها انگشترش را از انگشت خود بیرون آورد و به وزیر داد و به او گفت از این به بعد تو پادشاهی.

پیام حکایت خود شناسی فارسی هشتم

پیام این حکایت درباره خضوع و تواضع است. به ما یادآوری می‌کند که اگر زندگی به ما روی خوش نشان داد و نعمت‌های الهی بر ما نازل شد، نباید به خود و آنچه به دست آورده‌ایم مغرور شویم. بلکه باید از صاحب اصلی این نعمت‌ها سپاسگزار باشیم و همواره به یاد داشته باشیم که از کجا آغاز کرده‌ایم و به کجا رسیده‌ایم.

آرایه های ادبی و زبانی حکایت خود شناسی فارسی هشتم

«را» در «امیر را خبر دادند» ← حرف اضافه به معنای «به»؛ «امیر» متمم
«را» در «امیر را خاطر آن شد» ← «را»ی فک اضافه که به جای کسره آمده
«او را» در جملۀ «امیر او را گفت»:  او ←  متمم     را ←   حرف اضافه به معنای «به»
امیر انگشتری از انگشت بیرون کرد و گفت بگیر و در انگشت کن. تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری!

معنی لغات حکایت خودشناسی ادبیات هشتم

جولاهه: بافنده
بامداد: صبح
برخاستی: برمی خاست،بلند می شد
در آنجا شدی: به آنجا وارد می شد
بودی: می ماند
برون آمدی: بیرون می آمد
نزدیکِ: پیشِ، نزد
امیر را: به امیر
خاطر به آن شد: به فکرش افتاد
از پسِ: به دنبال
در شد: وارد شد
چنان که جولاهگان را باشد: آن گونه که لازمه شغل بافندگان است
دولت: خوشبختی، اقبال، بخت
ابتدای خویش: گذشته خود
به غلط نیفتم: اشتباه نکنم

قبلی: جواب سوالات درس ۷ فارسی هشتم
معنی لغات درس ۷ فارسی هشتم
جواب سوالات درس ۶ فارسی هشتم
 معنی شعر راه نیک بختی درس ۶ فارسی هشتم

✅ در صورت وجود هرگونه مشکل یا سوال درباره معنی حکایت خودشناسی فارسی هشتم می توانید از طریق بخش دیدگاه سوال خود را مطرح کنید. همچنین جهت مشاهده جواب سایر صفحات آن را به همراه عبارت ماگرتا در گوگل جست و جو کنید.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫۳۰ دیدگاه

  1. بسیار مطلب مفید و خوبی بود اما وزیر پایش در گودال بود و خانه قدیمی خود نرفته بود بلکه در همان خانه ای بود که پادشاه می خواست برود .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 4 =