ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی و مفهوم حکایت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم ☑️+ آرایه ها

ترجمه و مفهوم و ارایه های ادبی گنج حکمت مهمان ناخوانده صفحه 125 درس 15 ادبیات فارسی یازدهم متوسطه دوم

معنی و مفهوم حکایت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم صفحه ۱۲۵ ؛ در این نوشته با معنی و آرایه های ادبی گنج حکمت مهمان ناخوانده صفحه 125 درس پانزدهم کتاب فارسی یازدهم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای متوسطه دوم آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: معنی و آرایه گنج حکمت مردان واقعی صفحه ۵۶ فارسی یازدهم

معنی و مفهوم حکایت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم
معنی و مفهوم حکایت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم

معنی نثر ساده و آرایه های ادبی گنج حکمت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم

آورده‌اند که وقتی مردی به مهمانی «سلیمان دارانی» رفت. سلیمان آنچه داشت از نان خشک و نمک در پیش او نهاد و بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند:

معنی: نقل کرده اند که زمانی که شخصی به مهمانی سلیمان دارانی» رفت. سلیمان هر چه داشت (نان خشک و نمک) را در اختیار آن شخص قرار داد و از روی بهانه جویی این جمله را به زبان آورد:

آرایه ها: نان خشک و نمک: کنایه از خوراکی‌های اندک و فقیرانه
بر زبان راندن: کنایه از گفتن

گفتم که چو ناگه آمدی، عیب مگیر / چشمِ تر و نانِ خشک و رویِ تازه

معنی: گفتم چون بدون اطّلاع و ناگهانی آمدی ایراد نگیر. چون من شرمنده‌ام و نان خشکی بیش ندارم؛ اما با روی خوش از تو پذیرایی می‌کنم.

آرایه ها: روی تازه: کنایه از مهمان نوازی و گشاده رویی
تر و خشک: تضاد
تناسب: چشم و روی

مهمان چون نان بدید، گفت: «کاشکی با این نان، پاره‌ای پنیر بودی.» سلیمان برخاست و به بازار رفت و ردا به گرو کرد و پنیر خرید و پیش مهمان آورد.

معنی: مهمان وقتی نان را دید گفت: کاش تکه ای پنیر هم بود تا نان را با آن می‌خوردم. سلیمان بلند شد به بازار رفت و عبایش را به گرو داد و بجایش کمی پنیر خرید و برای مهمانش آورد.

مهمان چون نان بخورد، گفت: «الحَمدلِلّه که خداوند، عَزَّ و جَل، ما را بر آنچه قسمت کرده است، قناعت داده است و خرسند گردانیده.» سلیمان گفت: «اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی!»

معنی: مهمان وقتی نان و پنیر را خورد گفت: خدا رو شکر، خدای بزرگ و عزیز، ما را بر آنچه روزی و قسمت ما کرده است قانع و راضی کرده است. سلیمان در جواب گفت: اگر به آنچه خدا داده قانع و راضی بودی الان بالاپوش من در بازار گرو نبود!

آرایه ها: جمله ی آخر «اگر به داده خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.» طنز و تمسخر دارد.

معنی کلمات و لغات حکایت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم

آورده اند: حکایت کرده اند
بر سبیلِ: به روش، به طریق
اعتذار: عذرخواهی، پوزش خواهی
ناگه: ناگهان، سرزده
بدید: دید

پاره: مقدار
بودی: می بود
برخاست: بلند شد
ردا: بالاپوش، عبا
عزّ و جلّ: بزرگ و عزیز است
قسمت: رزق و روزی، سرنوشت
خرسند: راضی، قانع

مطلب پیشنهادی: معنی حکایت تجسم عشق فارسی یازدهم

توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی فارسی پایه یازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.

در انتها امیدواریم که مقاله معنی و مفهوم حکایت مهمان ناخوانده صفحه 125 کتاب ادبیات فارسی پایه یازدهم ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. نظرات خود را در بخش دیدگاه به اشتراک بگذارید. 😊

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 1 =