معنی ضرب المثل روزی افتاده دست قوزی ⚜️+ مفهوم و گسترش

معنی و مفهوم ضرب المثل روزی افتاده دست قوزی به همراه ریشه و داستان حکایت و اصطلاح انگلیسی

معنی ضرب المثل روزی افتاده دست قوزی : یعنی وقتی وسیله گران‌ بها یا شی با ارزشی به دست شخصی که نا لایق است می‌رسد، علاوه بر ندانستن کاربرد آن، گاهی وقت‌ها با آگاهی کامل آن وسیله را از بین خواهد برد و اینگونه روزی به دست قوزی می‌رسد. برای آشنایی با مفهوم بیشتر در رابطه با ضرب المثل، در ادامه با بخش ضرب المثل ماگرتا همراه باشید.

مَثَل پیشنهادی : معنی ضرب المثل اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی

مفهوم روزی افتاده دست قوزی

به طور مثال شخصی به جشن تولد کسی می‌رود و هدیه با ارزشی مثل کتاب را به صاحب تولد می‌دهد اما گیرنده کتاب فردی است که از اهمیت آن هدیه آگاهی ندارد و نمی‌داند چگونه از آن هدیه استفاده کند.

در این صورت اگر افراد دیگری آن کادویی که به صاحب کادو داده باشند ببیند، می‌گویند او که فهم و درکی از کتاب ندارد و لایق آن هدیه نیست و این گونه است که در این موارد از ضرب المثل روزی افتاده دست قوزی استفاده می‌کنند.

داستان یا تاریخچه روزی افتاده دست قوزی

در روزگاری نه چندان دور یک بازرگان که خیلی ثروتمند بود که در شرکت خود مشغول کار بود. او به تازگی گلدان سنگی زیبایی را خریداری کرده بود و در دفتر خود از آن نگهداری می‌کرد. اما داخل آن گلدان گلی کاشته بود که تا ده سانت حق رشد کردن داشت و زمانی که اندازه و قد گل از ده بیشتر می‌شد، ده سانت اضافه را با قیچی جدا می‌کرد.

سپس گلدان را خالی می‎کرد و باقی مانده گل را که ریشه دار بود در سطل زباله می‌انداخت و شاخه ای که جدا کرده بود به همان خاک قبلی می‌گذاشت، همچنین پنج سانت ساقه گل را داخل خاک می برد و پنج سانت دیگر را بیرون از گلدان نگه می‌داشت و صبر می‌کرد تا گل دوباره پنج سانت دیگر رشد کند و قدش ب ده سانت برسد تا دوباره همان بلای قبلی را سرش بیاورد، تقریبا سالی پنج بار این بلا را سر گل زبان بسته می‌آورد.

بالاخره یک روز کارمندش از او پرسید ببخشید می‌توانم بپرسم چرا نمی‌گذارید گل رشد کند و بالا برود. رئیس گفت خوشم نمی‌آید بیشتر از این رشد کند.

کارمند برای چند دقیقه در فکر فرو رفت و در ذهن خود گفت این رئیس نسبت به کارکنانش نگاه ارباب و رعیتی دارد؛ هیچ کاری را با احترام از کسی درخواست نمی‌کند و همه کارها را به صورت دستوری محض می‌خواهد، نسبت به مسائلی که از آن سردر نمی‌آورد ادعاهای زیادی دارد و انتقادپذیر نیست. این حکایت کسی است که قوزی نام دارد که روزی اشتباه دست او رسیده است.

گسترش و باز آفرینی روزی افتاده دست قوزی

معمولا کسانی که با رشد و ارتقای هر کسی در هر جایگاهی مشکل داشته باشند نمی‌گذارند کسی جز خودشان به جای بالاتری برسد؛ البته در خور خودشان هم نیست. چرا که هیچ دانش و علمی ندارند و مانند یک طبل توخالی هستند.

انشا با موضوع ضرب المثل روزی افتاده دست قوزی

مقدمه: بهتر است جزئی از انسان‌هایی نباشیم که فقط فکر منافع خود هستند و در چنته خود هیچ بارشان نیست.

بدنه: می‌توان به جای اینکه دیگران را پایین کشید به رشد آن‌ها کمک کرد.

نتیجه: با پشتیبانی کردن از دیگران می‌توان هم خود را به مراتب بالاتر رساند و هم بقیه را و ما نباید اگر در چیزی یا کاری آگاهی لازم را نداشتیم، خود را برتر بدانیم.